تشخیص مانند تشبیه می ماند. در تشبیه دو شئ یا انسان را به چیزی نسبت می دهیم مانند : مثل پدرش سریع می دود. معنای این جمله این است که شخصی در سریع دویدن مانند پدرش است اما تشخیص یک سر آن باید ویژگی انسانی و سر دیگر آن یک شئ باشد. مثل بیت بالا که از حافظ است. می گوید : ای دل ! در این کلمه دارد دل را صدا می زند. مانند : ای پدر ! ای دوست! اما دل که آدم نیست که آنرا صدا بزنیم.
گل وقتی من را دید لبخند زد و سلام کرد : گل لبخند نمی زند و سلام نمی کند اما اینکار برای انسان است. به این آرایه تشخیص می گویند. یا مثلا : ستون های خانه ایستاده بودند : در این جمله می گوییم که ستون ها ایستاده اند اما ایستادن مخصوص انسان است نه ستون! یک ویژگی از انسان به یک شئ نسبت داده شده است که به آن تشخیص می گویند.
قطرات باران از روی ابرها می پریدند : پریدند ویژگی انسان است و به یک شئ نسبت داده شده پس آرایه تشخیص بکار رفته.او مانند پدرش سریع می دود : تشبیه است. از انسان یعنی پدرش به انسانی دیگر یعنی پسرش نسبت داده شده.لباس من مانند سیب سرخ است : تشبیه است. زیرا از یک وسیله یعنی سیب به لباس نسبت داده شده.