قانون چیست؟ تعریف قانون از کجا آمده است؟ اگر قانون یا Law نباشد چه اتفاقی می افتد؟ من یک کارشناس حقوق نیستم و یعنی وکیل نیستم اما در حوزه کشف جرائم رایانه ای دستی بر آتش دارم و این تعاریف من در زمینه قانون حاصل تحقیق من در این خصوص است. قبل از اینکه بدانیم قانون چیست و به چه دردی می خورد به این مثال توجه کنید ، فرض کنید که الان از خانه بیرون می روید و یکی که قد و هیکل و زور بیشتری از شما دارد به اجبار از شما پولهایتان را می گیرد ، فرض کنید که در خیابان یک طرفه و دو طرفه بودن معنی نداشته باشد ، فرض کنید که هر مغازه ای برای هر کالایی نرخ دلخواهی که دوست دارد را قرار بدهد ، فرض کنید هر معلمی هر گونه که دوست دارد و با هر منبعی که علاقه دارد به دانش آموزان تدریس کند.
فرض کنید عده ای وارد خانه شما می شوند و به زور می گویند که صاحب خانه شما هستند و شما باید آن را تخلیه کنید ! خوب اینها را در ذهن تصور کردید ؟ فکر می کنم دیدتان کمی بازتر شده باشد ، در واقع در جوامع امروزی یک سری دستورالعمل ها وجود دارند که فارغ از اینکه شما چقدر زور دارید یا چقدر پول دارید افراد حاضر در جامعه ملزم به رعایت آن دستورالعمل ها هستند و اگر کسی این دستورالعمل ها را رعایت نکن نظم جامعه به هم می خورد. بنابراین به زبان ساده قانون خطی مشی یا دستورالعملی است که با استفاده از آن جامعه دارای نظم و انضباط می شود.
اولین و ساده ترین تعریف قانون را در پاراگراف قبلی عنوان کردیم یعنی : قانون مجموعه ای از دستورالعمل ها و خط مشی هایی است که مردم در یک جامعه موظف به رعایت کردن آن هستند تا نظم و انضباط در جامعه حاکم باشد. اما همینجا می توانیم تعریف دیگری از قانون را نیز ارائه کنیم ، اگر نظم و انضباط یا همان بی قانونی در جامعه وجود داشته باشد چه اتفاقی رخ می دهد ؟ در چنین حالتی رفتارهای انسانی حاکم بر جامعه از بین رفته و همه تبدیل به نوعی حیوان می شوند ، یعنی اینکه هر کسی که زورش بیشتر از یا پولش بیشتر است حکمرانی می کند ، محدودیت ها تنها بسته به میزان قدرت شما دارد ! هر چقدر زور شما بیشتر باشد قلمرو شما بیشتر می شود و این دقیقا یعنی از بین رفتن تمدن انسانی !!
بنابراین این قانون است که باعث می شود تمدن به وجود بیاید ، تمدن یعنی پیروی کردن از قوانین ، قانون یعنی تفکیک کردن زندگی مدنی از زندگی غیرمدنی ، یعنی تبدیل کردن انسان وحشی به یک موجود متمدن و قانونمند ... در نتیجه تمدن در یک مفهوم یعنی پدید آمدن قانون در زندگی انسان ها .از لحاظ لغوی قانون یا Law از واژه ای یونانی به نام Kanon برگرفته شده است . این قانون است که باعث به وجود آمدن عدالت در بین جوامع انسانی است و به همین دلیل است که در نوعی دیگر از تفاسیر از قانون به عنوان خط کش و معیار نیز نام برده می شود.
قانون فراتر از مباحث اجتماعی و مذهبی است و در واقع وقتی صحبت از قانون می شود ما در خصوص مقرراتی صحبت می کنیم که توسط خود مردم یا نمایندگان آنها در چارچوب دولت های مدرن و دموکراتیک وضع شده است. به این مردم یا نماینده های آنها که قوانین را تصویب می کنند در اصطلاح قانونگذار یا مرجع صالح قانونگذاری می گویند و هر اجرای هر قانونی بعد از تصویب و اعلام توسط این عده الزامی است.
در اولین وهله باید بگوییم که قانون یعنی دستورالعملی که اجرای آن برای همه افراد جامعه ضروری است چه حاکمین و چه مردم عادی در برابر قانون بایستی یکسان عمل کنند . اگر قانون برای عده از مردم اجرایی شود و برای افرادی که دارای قدرت و نفوذ هستند استثناء قائل باشد یعنی قانون به درستی اجرا نشده و در نتیجه فساد حاصل می شود و این یکی از ویژگی های حکومت های دیکتاتوری است که صرفا قوانین برای عموم مردم بی قدرت وضع می شوند و دیکتاتورها از اجرای قوانین امتناع می کنند.
برای اینکه بدانید قوانین به درستی در یک جامعه اجرایی و فرهنگ سازی شده اند کافیست به مردم و جامعه ای که در آن قانون وضع شده است نگاه کنید ، اگر همگی خودشان را ملزم به رعایت قوانین دانستند یعنی قانون به درستی اجرا شده است و عدالت در آن جامعه برقرار است و اگر اینطور نیست پس قانون صرفا بصورت مکتوب وجود داشته و فرهنگ سازی و اجرایی در کار نیست. برای مثال در ایران قوانین زیر وجود دارند :
خوب همینجا از خودمان سئوال کنیم که در جامعه ایرانی کدامیک از قوانین بالا به درستی اجرا می شوند ؟ وجود فساد در اجرا ، نظارت و وضع قوانین در جامعه بسیار می تواند در بحث فرهنگ سازی در قانون کمک کند. یک جامعه باید دارای فرهنگ قانون پذیری باشد ، همان مثال های بالا را برای جامعه ای مثل کشور آلمان در نظر بگیرید ! متوجه می شوید که فرهنگ قانونپذیری در یک کشور چقدر متفاوت با کشورهای دیگر است.
برای اینکه فرهنگ قانون پذیری در یک کشور جا بیوفتند بایستی عموم مردم حاکمیت قانون را قبول داشته باشند ، یعنی چه مرجع اجرای قانون ، چه مرجع وضع قانون و چه مرجع نظارت بر قانون بر نحوه درست اجرا قوانین نظارت داشته باشند و با به وجود آمدن تخلف از اجرای قانون با آن برخورد کنند و این به مرور باعث بالا رفتن فرهنگ قانون پذیری در یک جامعه می شود. در کشور ما قانون در حول سه قوه قرار دارد : قوه مقننه یا قانونگذار که همان مجلس شورای اسلامی است و قوانین را وضع می کند ، قوه مجریه که همان دولت و رئیس جمهور است و وظیفه اجرای قانون را بر عهده دارند و در نهایت قوه قضائیه که همانطور که از نامش هم پیداست قوه نظارت و برقراری عدالت در اجرای قانون است . طبیعی است هر کدام از این قوه که دچار فساد شده باشند اجرای فرهنگ قانونپذیری در کشور تحت تاثیر شدیدی قرار خواهد گرفت. فراموش نکنید که حاکمیت قانون به معنی برتری قانون بر همه کس و همه مراجع است.
این قانون است که تنظیم کننده رفتار انسان هاست ، در برخی نظرات سیاسی نقل شده است که حاکمان مقامی بالاتر از قانون دارند البته این نوع قانونگذاری که صرفا توسط حکام یک کشور وضع می شد در واقع همان بحث دیکتاتوری را در خود داشت چون در نهایت هرگونه عمل خلاف قانون توسط حاکم به منزله خلاف قانون بودن محاسبه نمی شد. قوانین حکومت های دموکراتیک یا مردم سالار قوانینی هستند که حاکم را نیز برابر با مردم عادی در قانون قرار می دهند و حاکمیت قانون چه از نظر حقوق سیاسی چه اجتماعی و چه اقتصادی برای همه افراد یکسان است.
این روزها تعریف دیگری از قانون نیز وجود دارد که منطقی تر است و این است که قانون باید در جهت خواسته های مردم باشد و نه هوس حکام یا زورگویان یا مقامات نظامی و رهبران مذهبی ... زیر هر کدام از این افراد قوانین را به گونه ای وضع خواهند کرد که بیشتر به نفع خودشان باشد. شاید جالب باشد که بدانید حتی ملکه انگلستان نیز در صورتی که بخواهند حرفی را به کرسی بنشاند باید به دنبال راهکار قانونی آن باشد و به هیچ عنوان بصورت شخصی نمی تواند عملی را خلاف قانون انجام بدهد.
این قانون است که زندگی انسان ها را به شکل متمدن و امروزی درآورده است. بدون قانون ما انسان ها تبدیل به حیوان بی تمدنی خواهیم شد که صرفا متکی بر زندگی قلمرویی و مبتنی بر زور و قدرت است. قانون خط مشی و دستورالعملی است که باعث ایجاد نظم و انضباط می شود. قانون برای همه افراد یک جامعه یکسان و لازم الاجراست و حتی حاکمان کشورها نیز ملزم به رعایت قوانین وضع شدن در کشورشان هستند.
قوانین در حکومت های دیکتاتوری توسط حکام ، در حکومت های مردم سالار یا دموکرات توسط مجلس یا پارلمان کشور که نمایندگان کشور در آن هستند وضع می شوند. برای اجرایی شدن درست قوانین باید قانون حاکمیت دائمی داشته باشد ، حاکمیت قانون توسط فرهنگ سازی ، الزام ، قضاوت و نظارت درست و مستمر حاصل می شود. امیدورام مورد توجه شما عزیزان قرار گرفته باشد. بی صبرانه منتظر نظرات شما عزیزان در این خصوص هستیم.