محمدمهدی صفری تنها | دانشجوی کارشناسی کارگردانی تلویزیون – دانشگاه صداوسیما
زمان لازم برای مطالعه: 4 دقیقه
اثر حاشیهساز تبریزی، پس از سالیان طولانی توقیف، سرانجام از تیغ سانسور گذر کرد و از سال پیش پخش شد. این سریال در نهایت همین اواخر نیز پس از سه فصل به پایان رسید. "سرزمین مادری" اثری بود که یک دهه توقیف شد. این اثر سینمایی تعداد زیادی از بازیگران مهم سینما و تلویزیون، کارگردانی صاحبنام و نویسندهای صاحبسبک را در کنار خود میدید. این باعث میشد بسیار کنجکاوی مخاطب امروز را برای تماشایش برمیانگیزد. مخاطبی که از کیفیت نازل و بیروح سریالهای صداوسیمایی ناراضی بود و به سریالهای عموماً هویتباخته اما خوشرنگولعاب نمایش خانگی پناه برده بود.
حال، این مخاطب با اثری روبهرو شد که از دل سریالهای خاطرهانگیز دههٔ ۸۰ بیرون آمده است. اثری که یادآور درام-تاریخیهایی چون "در چشم باد"، "روزگار قریب"، "کلاه پهلوی" و ... است. اثری که در تلاش است زمانهای را بازگو کند که روحی انقلابی در آن دمیده شده بود و مردمانش نیز، باوجود داشتن کثرت، وحدت داشتند و حول یک آرمان مشترک به پا خاستند.
"سرزمین مادری" نیز داستان قهرمانش، رهی، را در بستر همین رویدادهای تاریخی، اجتماعی و سیاسی تعریف میکند. بنابراین، سرنوشت و زندگی پرفرازونشیب رهی، در یک رابطهٔ دیالکتیکی با وقایع مهم تاریخ معاصر قرار دارد؛ وقایعی که پیشبرندهٔ پیرنگ داستانی هستند. این وقایع بر شکلگیری و رشد شخصیت رهی و سرنوشت اطرافیانش تاثیر داشته است.
اثر از سه فراز روایی کلی تشکیل شده است. سه فرازی که مربوط به سه دورهٔ تاریخی یا سه برهه از زندگی رهی میباشد. فصل اول، از وقایع شهریور ۱۳۲۰ و آخرین روزهای پهلوی اول شروع شده است و در ادامه به حکومت پهلوی دوم و رخدادهای مهم تاریخی آن دوره میپردازد. تسخیر کشور توسط حکومتهای امپریالیستی مثل بریتانیا و تزاری سرخ استالین، ترور ناموفق شاه توسط جوان چپگرای افراطی، ملیشدن صنعت نفت و وقایع شوم ۲۸ مرداد از اینگونه رخدادها هستند.
فصول بعدی به وقایع ۱۵ خرداد و واپسین ماههای منجر به انقلاب میپردازند. این سه فصل، ۳۰ سال از زندگی رهی را به ما نشان میدهند؛ نقشی که ما او را با سه بازیگر مختلف تجربه کردیم؛ علی شادمان، شهاب حسینی و آرش مجیدی این سه بازیگر بودند.
روایت در فصل اول با فرازونشیبهای فراوان همراه بود. در این فصل از عناصر مختلف روایی در معرفی شخصیتها و روابط آنها با یکدیگر استفاده شده است. در جریان این فصل تعلیق و کشمکش رواییِ زندگی رهی دیده میشود. در کنار همه اینها اتفاقات نامترقبه و آشناییزداییکننده از جریان معمول زندگی رهی، این فصل را به پویاترین فصل تبدیل کرده است.
از منظر سبکی نیز این سریال برای مخاطب جذاب است. ما در این سریال تعدد ستارهها و بازی خوب آنها را میبینیم. ما با میزانسنها و تدوینی ترغیبکننده روبهرو هستیم. نحوهٔ فیلمبرداری آن به شکلی است دوربین روی دست نیست، قاببندیها حرفهای است و از ترکیببندیهای کلاسیک استفاده شده است. طراحی صحنههای داخلی خوب و نمایانکنندهٔ مختصات داستانی هستند. در سکانسهای خارجی، محدودیتهای بودجه به چشم میآید. طراحیهای صحنههای خارجی تصنعی هستند. این تصنعی بودن از باورپذیری صحنهها میکاهد. رنگهای داخلی گرم است. طراحی لباس و گریم در خدمت تیپسازی و شمایلنگاری شخصیتها، اقشار و جبهههای مختلف سیاسی، اجتماعی و فرهنگی است. همهٔ اینها موجب شدهاند که بیننده نسبت به همذاتپنداری و ادامهٔ داستان ترغیب شود.
فصل دوم را میتوان بهعنوان کمرمقترین فصل قلمداد کرد. بازیگران در این فصل تغییر کردهاند. تغییر بازیگران در قسمتهای نخست، میتواند اندک جذابیتی برای مخاطب داشته باشد. اما رفتهرفته اثر از ریتم میافتد. حتی در آن خبری از روح گرم و پویایی بصری نیست و این باعث شده است، فصل دوم تبدیل به یک حفرهٔ تاریک در بین سه فصل بشود. فرم این فصل ابتر است. رویهٔ پخش آن تغییر کرده و جاگذاری آن در کنداکتور پخش ضعیف بود. و این بزرگترین ضربه را برای نگهداشتن مخاطب به اثر وارد کرد. پس از آن نیز فصل سوم با وقفهای چندماهه پخش شد.
باری دیگر در فصل سوم بازیگران تغییر کردند. این تغییر شامل شخصیت رهی میشد. در فصول اول و دوم علی شادمان و شهاب حسینی خاطرهٔ خوبی از این شخصیت در ذهن مخاطب شکل داده بودند. آرش مجیدی نیز تا حدی توانست شخصیت رهی را در دههٔ چهارم زندگیاش بهخوبی بازی کند. لوکیشنها هم تا حدی بهتر شدهاند و توانستهاند بخشی از فضای دههٔ پنجاه را تداعی کنند.
فصل سوم، جو ملتهب حاکم بر ماههای منتهی به انقلاب و نبردهای خیابانی و مسلحانه را به تصویر میکشد. در این فصل گرههای داستانی به سرانجام میرسند و این، فصل سوم را قابل تحملتر و جذابتر از فصل قبلی کرده است. اما همچنان بهدلایل مختلف، بهویژه در زمینهٔ پرداخت درست به شخصیتها، ریتم نامناسب در نیمهٔ اول و پایانبندی باسمهای داستان در قسمت پایانی، از فصل اول نازلتر جلوه میکند. گویی سازندگان قصد داشتند فصلی دیگر، مربوط به وقایع جبهه و دفاع مقدس بسازند. امری که به کلیشهای در سریالسازی ما بدل شده است. سریالهایی چون «در چشم باد» و «کیمیا» نیز به این کلیشه مبتلا شده بودند. اما بنابر مشکلاتی، از ساخت فصل چهارم آن نیز صرفنظر شده است. به همین دلیل، پایانبندی اثر ابتر مانده و گرههای داستانی بهصورت ناقصالخلقهای باز شدهاند.
این مطلب در شماره 27 نشریه نبض دانشگاه صداوسیما منتشر شده است.
نبض | تپش تحول، از دل دانشگاه