نرگس نیرومند | دانشجوی کارشناسی تلویزیون و هنرهای دیجیتال – دانشگاه صداوسیما
زمان لازم برای مطالعه: 6 دقیقه
یکی از نخستین کارگردانان پویانمایی کودک ايران مرحومه هما شکیبی است. نوع نگرش خانم هما شکیبی به مفاهیم اخلاقی و دینی در ساخت پویانمایی کاملاً متفاوت است؛ گویی یک دنیا عشق و درک مادرانه را در آثارش به تصویر کشیده است. پویانماییهای او یادآور قصهای است که یک مادر مهربان برای بچههایش تعریف میکند؛ تا از آنها انسانهای بهتری بسازد.
آثار دیگری هم ساخته شدهاند که محورشان پیامهای اخلاقی و دینی باشد اما در آثار ایشان پیامها با ظرافت و هنر خاصی بیان میشوند که هم دلنشین است و هم تأثیرگذار. از همین رو، میخواهیم نگاهی بیندازیم به برخی از پویانماییهایی که این بانوی هنرمند و نازنین کارگردانی کرده است.
«خداوند لکلکها را دوست دارد»، تلفیق پیام آموزشی و کشمکش داستانی
پویانمایی «خداوند لکلکها را دوست دارد» یکی از آثار برجسته استودیو پویانمایی صبا است و اولین سریال پویانمایی است که در این استودیو تهیه شده که کارگردانی آن را هما شکیبی و سعیده ذاکری بر عهده داشتند.
این پویانمایی اثری به یادماندنی از آب در آمد. با وجود آنکه در آن زمان پویانماییهای آنور آبی با گرافیک جذابتر هم وجود داشت اما «خداوند لک لک ها را دوست دارد» بخاطر داستان هیجانانگیز و پرکشمکش خود توانست با آثار آن دوران رقابت کند و مورد توجه کودکان قرار گیرد.
داستان این پویانمایی از جایی شروع میشود که لکلکها به روستایی مهاجرت میکنند و تصمیم میگیرند مدتی در آن روستا بمانند. رابطه لکلکها با یکدیگر و با اهالی روستا، همراه با اتفاقهایی که میان آنها رخ میدهد، ماجراهای این پویانمایی را پیش میبرد.
در حالی که هر قسمت، داستان مستقلی دارد. سازندگان از ساختار گرهگشایی تدریجی بهره میبرند و پیوستگی داستانی در عین استقلال هر قسمت دیده میشود.
جهان داستانی فضای بومی و دلنشین یک روستا را به نمایش میگذارد. در سطح پیامهای اخلاقی، پویانمایی، همبستگی اجتماعی و نیاز به همکاری جمعی و همچنین صلح با محیط زیست را به تصویر میکشد. اهالی روستا با کمک یکدیگر مشکلها را حل کرده و از درگیریها و کشمکشها عبور میکنند. این پیامها در دل ماجراهایی قرار دارند که هر کدام به نوبه خود میتوانند دارای محتوای آموزشی در نظر گرفته شوند.
از برجستگیهای این اثر که آن را از دیگر پویانماییهای آموزشی متمایز میکند، تعادل میان سرگرمی، تعلیق داستانی و آموزههای اخلاقی است که به زیبایی در هم آمیختهاند. هر چند ضعفهایی در فرم اثر دیده میشود اما با توجه به نخستین بودن اثر، قابل چشمپوشی است و حتی قابل تقدیر.
یکی عناصر مهم این اثر دوبله و صداگذاری است. انتخاب صداپیشهها برای هر شخصیت متناسب با ویژگیهای شخصیتی آن انجام شده است. دوبله شخصیتها به طور مؤثر و هنرمندانهای در انتقال احساسات و عمق شخصیتها به مخاطب نقش داشته و میتوان گفت بسیاری از ضعفهای گرافیکی را پوشش داده و در همراه کردن مخاطب با داستان بسیار موثر است.
با وجود نکات مثبت زیاد در این پویانمایی يکی از نقدهایی که نسبت به آن وارد است، این است که شخصیتها عمدتاً به تیپهای شناختهشده نزدیکتر هستند تا کاراکترهای عمیق و پیچیده. در واقع، بیشتر شخصیتها به نوعی از کلیشههای آشنا پیروی میکنند. برای مثال، جغد پیر و دانا که در بسیاری از داستانها به عنوان مشاور دانا و حکیم ظاهر میشود، یا پسرهای قلدری که دردسرساز و شرورند اما در آخر از کرده خود پشیمان می شوند. این نوع شخصیتسازیها اگرچه در پیشبرد داستان کارآمد بودهاند، اما نتوانستهاند عمق لازم برای ایجاد شخصیتهای ماندگار و چالشبرانگیز را فراهم کنند. در نتیجه، شخصیتها کمتر در ذهن تماشاگر باقی میمانند و بیشتر به چهرههای گذرا تبدیل میشوند که تاثیر بلندمدت چندانی ندارند.
با این حال، در میان این کلیشهها، یک شخصیت منحصربهفرد وجود دارد که قابل توجه است: مردی که توان سخن گفتن با انسانها را ندارد، اما زبان حیوانات را میفهمد. این شخصیت، برخلاف دیگر شخصیتها، کاراکتری پیچیدهتر است که از مرز کلیشهها فراتر میرود و فضای جدیدی در داستان ایجاد میکند. این ویژگی، علاوه بر اینکه به داستان جذابیت بیشتری میبخشد، نقش تمثیلی نیز ایفا می کند و میتواند بهعنوان نشانهای از درک و ارتباط انسان با دنیای غیرانسانی و معنوی در نظر گرفته شود.
در مجموع، «خداوند لکلکها را دوست دارد» نمونهای موفق از پویانمایی آموزشی است که مخاطب را به خوبی با خود همراه میکند.هر چند در فرم و شخصیتپردازی آن نقصهایی دیده میشود.
«قصههای غزاله»؛ پیوند خیال و معنا
یکی از آثار ماندگار و خاطرهانگیز استودیو صبا، پویانمایی سریالی «قصههای غزاله» است که کارگردانی آن نیز توسط زندهیاد هما شکیبی و داستانپردازی آن توسط مهری ماهوتی انجام شد. این پویانمایی با بهرهگیری از شخصیتهای باورپذیر و دوستداشتنی در فضایی مملو از خیالپردازی کودکانه، توانست به شکلی نوین به مفاهیم دینی و اخلاقی بپردازد. حضور اشیا و حیوانات سخنگو در داستان، نمایشی از همان دنیای جادویی کودکان است. جایی که حتی ستارهها میتوانند از آسمان فرود آیند و عروسکها زنده شوند.
یکی از نقاط قوت «قصههای غزاله» مانند اثر قبل، دوبله تاثیرگذار آن است که کمک شایانی به باورپذیری این جهان خیالانگیز کرده است. صداپیشهها بهخوبی توانستهاند با جان بخشیدن به کاراکترها، عواطف و احساسات آنها را به مخاطب منتقل کنند.
از نظر شکل هنری، این اثر نسبت به آثار پیشین هما شکیبی، یک گام رو به جلو محسوب میشود. انیمیتها روانتر شدهاند و طراحی شخصیتها و محیط از تنوع و زیبایی بیشتری برخوردار است. البته، نمیتوان انکار کرد که سبک تصویرسازی اثر از انیمههای ژاپنی تاثیر پذیرفته است. این تاثیرپذیری، اگرچه در برخی موارد به جذابیت اثر افزوده، اما در برخی صحنهها نیز وابستگی به کلیشههای تصویری غیر ایرانی را نشان میدهد. همچنین شخصیتهای پدر، مادر و مادربزرگ در مقایسه با شخصیتهای خلاقانه و پویای غزاله و حیوانات خانه، کلیشهایتر به نظر میرسند. به ویژه در صحنههایی که مادربزرگ قصد آموزش مفاهیم دینی یا احکام شرعی به غزاله را دارد، کمبود خلاقیت در روایت و استفاده از شیوههای مستقیم، از جذابیت اثر کاسته است. در مجموع، «قصههای غزاله» با بهرهگیری از فضایی خیالانگیز برای بیان مفاهیم دینی، توانسته جایگاهی ویژه در میان آثار کودکانه آن دوران پیدا کند.
اولین بودن،همیشه ترسناک و ناشناخته به نظر میآید اما افرادی چون هما شکیبی و هنرمندان هم عصرشان توانستند راهی نو در تولید سریالهای پویانمایی با محتوای آموزنده آغاز کنند و الهامبخش نسلهای پس از خود باشند.
گرچه تا به امروز تلاشهای بسیاری برای بازنمایی عمیقتر و جذابتر فرهنگ و مفاهیم دینی صورت گرفته که نباید از آنها چشم پوشید اما هنوز راه درازی در پیش است و عنصر روایت در این عرصه میتواند برگ برندهای درمقابل رقبای رسانهای ما باشد.
داستان خوب، همیشه شونده دارد و سرمایهگذاری بر این بخش و پیوند درست ترفند و هنر منجر به خلق آثاری بدیع و خاطرهانگیز میشود که در این میان استفاده از زبان بصری متمایز و عنصر خیال نقش به سزایی در ارتقای روایت دارد. تنها با چنین رویکردی است که میتوانیم مفاهیم دینی را نه به شکل آموزهای خشک و مستقیم، بلکه بهعنوان تجربهای لذتبخش و در دسترس برای مخاطب کودک و نوجوان ارائه دهیم و این مهم، نیازمند دلسوزی هر چه بیشتر هنرمندان و نویسندگان و حمایت بیشتر مسئولان فرهنگی هر دوره است.
این مطلب در نبض نگار شماره 29 نشریه نبض دانشگاه صداوسیما منتشر شده است.
نبض | تپش تحول، از دل دانشگاه