ویرگول
ورودثبت نام
انجمن رویش دانشجویان دانشگاه علم و صنعت
انجمن رویش دانشجویان دانشگاه علم و صنعت
خواندن ۵ دقیقه·۲ سال پیش

?سیگنال خروج


«نفوذ و تاثیرگذاری چشمگیری را که شهیدان در سراسر تاریخ کسب کردند در این چارچوب می‎توان درک کرد که مرگ یک شهید، برگشت ناپذیرترین "خروج" و انکارناپذیرترین "استدلال" است.»

امروز با گذشت 43 سال از انقلاب اسلامی ایران، شاهد مردمی هستیم که مستاصل شده‎‌اند و از زندگی دروضعیت فعلی نا‎امیدند البته که حق دارند چرا که ادعا می‎شود کشوری پیشرفت می‎‌کند و توسعه می‎‌یابد که سیاست‎مدارش 50 سال از مردمش جلوتر باشد. اینجا اما مسئله وارونه است. در قرنی که مدیران از جاماندن از سرعت تغییرات هراسانند و شاهد رشدِ نمایی در زمینه های مختلف هستیم افراد تصمیم گیر و تصمیم ساز در ایران پاسخ پرسش‎ها و مطالبات مردم را در قرون وسطی جست‎وجو می‎‌کنند.
با این حال، نا‎امیدی چاره کار نیست؛ با اینکه مردم بعد از سعی و خطاهای مختلف و زورآزمایی‎‌های متعدد، از تغییر پذیری در اندیشه حاکمیت ناامید شدند، اما از خود رفتار به شدت قابل انعطافی نشان دادند و در دوره‎‌های مختلف، تصمیمات هوشمندانه‎‌ای گرفتند. بدین صورت که با تغییر رویکرد خود نسبت به پارامترهای تغییر‎ناپذیر حاکمیت، سعی در بهینه کردن شرایط برای خود(به صورت فردی) و برای محیط زیست خود داشتند.
کمی به عقب برمی‎‌گردیم و از لحاظ تاریخی مسئله را مورد بررسی قرار می‎‌دهیم. از آنجا که بستر تمامی تحولات مورد نظر ما پس از انقلاب 57 است پس انقلاب اسلامی را به عنوان صفر تاریخی این مسئله (بررسی رفتار و رویکرد مردم) قرار می‎‌دهیم.
در ابتدای انقلاب اسلامی مردم ایران که به آینده ی نظم سیاسی جدید و آینده ایران امیدوار بودند، پشت سیاست‎مداران را خالی نکردند و در دو زمینه،حتی‌‎الامکان پا به پای سیاستمداران گام برداشتند. یکی از این زمینه‌‎ها جایِ پا محکم کردن انقلاب و تثبیت نظم سیاسی جدید بود و دومی که زیباترین تاثیرگذاری مردم را به ظهور می‎‌رساند، جنگ تحمیلی 8 ساله است که این دوره زمانی تا سال 68 ادامه ‎دارد. به عبارتی می‌‎توان گفت رویکرد اصلی مردم ایران در دو دهه ابتدایی انقلاب اسلامی (از قبل از وقوع انقلاب تا پایان جنگ تحمیلی)، مبتنی بر "وفاداری" نسبت به سیاست‌‎های حاکمیت ایران بوده است اما با گذشت زمان مکانیزم های دیگری نیز فعال شدند که قصد بررسی آنها را داریم.
مکانیزم دیگری که نسبت به وفاداری، قدرت بیشتری داشته و دهه 70 و 80 شمسی را دربرمی‎گیرد و رویکرد اصلی مردم را نمایان می‌‎سازد، مکانیزم اعتراض است که از درون الگوی رفتار وفادارانه برخاسته است. از این دیدگاه، افت معادل با مخالفت فزاینده با سیاست هاست. بدین شکل که هر روز مخالفت‌‎های جدیدی از سوی مردم نسبت به سیاست‎های مختلف صورت می‌‎گرفت و نارضایتی‌‌‎ها بیشتر می‎شد اما از آنجا که امید به آینده و تغییر، دست بالای قدرت در نگاه مردم نسبت به آینده‎‌ی این سرزمین بود،  این مکانیزم همچنان کارا بود.
حال سوال این است که کارآیی مکانیزم برتر "اعتراض" چگونه بود؟
کارآیی این رویکرد به کشف شیوه‎‌های جدید برای اعمال نفوذ و فشار در جهت بهبودی شرایط وابسته بود؛ یعنی به این "امید" یا "چشمداشت منطقی" که بهبودی یا اصلاحی از "درون" حاصل شود، وفاداری نابخردانه می‎‌شود و در جهت رسیدن به حالت بهینه، مکانیزم اعتراض نسبت به شرایط و تصمیمات و سیاست‎گذاری‎‌ها فعال می‎‌شود. در اصل این چشمدات منطقی، خود نیز برای جلوگیری از انباشت افت است و گویی مانند یک "مانع قبل از خروج از وضعیت فعلی" کار می‎‌کند. به عبارتی دیگر از آنجا که افت معادل با مخالفت فراینده با سیاست‎‌ها می‌‎شود، اعتراض پدید می‎آید تا از انباشته شدن افت جلوگیری کند و مانعی بر سر راه خروج شود یا آن را به تاخیر بیندازد.
همچنین ادعا می‎شود که وفاداری معمولا "خروج" را متوقف کرده و اعتراض را فعال می‎‌کند تا شاهد بهبودی در سیستم باشیم.
حال مادامی که رویکرد اعتراض پا‎برجاست و می‎‌توان به آن امید داشت و با چشمداشتی منطقی، نسبت به آینده تلاش کرد، مکانیزم خروج "عملا" منتفی می‎‌شود.
در اینجا باید گفت که این سه مکانیزم، یعنی (خروج ، اعتراض و وفاداری) با هم اندرکنش ویژه‎ای دارند. گاهی وفاداری به کمک اعتراض می‌‎آید تا خروج عملی نشود و گاهی اعتراض بر وفاداری چیره می‌‎شود و ظرفیتی را در مقابل خروج نگه‎ می‎‌دارد.
لازم به ذکر است که این مکانیزم برعکس اقتصاد در سیاست با قدرت و پایداری بیشتری عمل می‎‌کند. در اقتصاد وقتی مشتری از اصلاح محصول نا‎امید می‌‎شود دست به خروج زده و محصول مشابه دیگری را با کیفیتی متفاوت برمی‌‎گزیند؛ اما در سیاست به انتظار بهبودی نشستن مدت زمان بسیار بیشتری را می‎طلبد. همان طور که در ایران از سال 68 تا سال 94 این رویکرد به قوت خود باقی ماند.

با این حال از اواسط دهه هشتاد، و همان‎طور که انتظار می‎رفت نخبگان زود‎تر از مردم به مرز ناامیدی از تغییر در اندیشه‎‌های حاکمیت رسیدند و تصمیم به خروج گرفتند. این روند تا امروزه ادامه داشته و هر روزه به شدت آن افزوده شده است؛ حال آنکه در دهه نود دامنه این خروج، گسترده‎‌تر شد و به مردم عادی رسید. چنان که با پشت کردن مردم به سیاست‎مداران دروغگویی که خود را "رفورمیست(اصلاح‌‎طلب)" خطاب می‎کردند، اصلاحات از بین رفت و آنها بزرگترین پایگاه رای خود را از دست دادند.
قصد بررسی دلایل این اتفاق(کنار گذاشتن رویکرد اعتراض و کنار گذاشتن اصلاحات) از حوصله متن خارج است اما می‎‌توان به چند مورد مهم اشاره کرد؛ من جمله تغییر سبک زندگی مردم و تفاوت دیدگاه نسل زد(Z) به نسبت نسل‌‎های قبلی، نداشتن گفتمان در دولت قبلی و فرصت‎‌طلبی همان به اصطلاح رفورمیست‎‌ها که از اعتماد مردم به خود استفاده کردند و مطالبات مردم را در راستای به ثمر نشاندن امور سیاسی خود تغییر دادند.
برای مثال لازم به ذکر است که (فشار از پایین و چانه‌زنی از بالا) راهبرد پایه‌ای اصلاح‌طلبان در چند دهه گذشته بوده است؛ راهبردی که دیگر تاریخ انقضای آن فرا رسیده است. این فشار از پایین تبدیل به نوعی فرصت‌طلبی سیاسی در میان اطلاح‌طلبان شد به طوری که آنان، مطالبات مختلف اجتماعی و صنفی مردم را تبدیل به امری سیاسی جهت بهره‌‎برداری شخصی می‎کردند.
همچنین این مکانیزم‌‎ها در مورد سازمان‎ها هم بکار می‎روند. در آنجا سازما‌ن‎‌هایی که بنا به ساختار "مطلوبشان"، هیچ جا‌ی ضمنی یا آشکاری برای خروج و اعتراض تعریف نمی‎‌کنند، همان سازمان‎‌هایی هستند که به "مقوله خروج" به چشم خیانت نگاه می‎‌کنند و "مقوله اعتراض" را نوعی طغیان می‎‌دانند.(همانگونه که در ایران شاهد چنین طرز فکری هستیم) و نکته اینجاست که سازمان‎‌هایی از این دست در بلند مدت از باقی سازمان ها کمتر ماندنی هستند.

نویسنده و گردآورنده:علی خبازیان
منبع: کتاب خروج، اعتراض و وفاداری، نوشته آلبرت هیرشمن‌سیگنال خروج

آلبرت هیرشمن
آلبرت هیرشمن

آیدی تلگرام انجمن رویش دانشجویان علم و صنعت:

?@Rouyesh_IUST

سیگنال خروجآلبرت هیرشمناعتراضاعتراض و وفاداریدانشگاه علم و صنعت
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید