تو خیلی از نقدها ممکنه راجع به نقش مثبت و سفید آدرین برودی تو این فیلم خونده باشید اما من اینجا خیلی کوتاه میخوام از یک جنبه دیگه بهش بپردازم.
چیزی که اول از همه خیلی به چشمم اومد جامعه افسارگسیخته آمریکاست که با توجه به سوابق کارگردان در نشون دادن شرایط و آینده آمریکا این برداشت رو کردم و بعد از اون سیستم آموزشیای که مدیرش بدون در نظر گرفتن شرایط محصلین به دنبال ارتقا شغلی هستند و دانشآموزان نوجوانی که فحاش و غیرقابل کنترل و عصبی و ناسالم هستند که از خانوادههایی با چنین ویژگیهایی اومدن.
من از هر جای فیلم به نقش خانواده در جامعه رسیدم؛ اینکه چقدر یک خانواده میتونه نقش اساسی در دادن اعتماد به نفس و حمایت مالی و عاطفی به همدیگه رو داشته باشه.
ما از خانوادههای متفاوت با مشکلات و فرهنگ مختلف میایم و در کنار هم با هدفها و نقشهای مختلف جمع میشیم و هر کس میتونه تاثیر بسزایی روی اطرفیانش بذاره و خیلی واضح تو فیلم مشهوده که چقدر خشونت مادر دانش آموز رو معلم و یا خشونت معاون آموزشی روی دانش آموز و خشونت دانشآموز روی معلم و تکرار تا ایجاد یک چرخه خشم در اون جامعه.
محبت معلم(آدرین برودی) به دانشآموزان و پدربزرگش و دختر فاحشه نور در تاریکی فیلم بود؛ در جایی که همه نیاز به دریافت عشق داشتند، معلم یک نقش پررنگ بود که زنجیره فحاشی و خشونت رو با وجود درد و بدبختی و اوضاع نابسامان روانی خودش، پاره کرد و پیوندی از صمیمیت و محبت رو با اطرافیانش بوجود آورد در حالی که به نفعش هم نبود. پدربزرگش یک عامل بزرگ برای درد و ناراحتیش بود که آلزایمر هم گرفته بود یعنی محبت معلم رو اصلا نمیفهمید و یا دانشآموزی که باعث شکست معلم در رابطهای شد که تازه میخواست شروع کنه و ... این ها همه نشونهی محبت بی دریغ این انسانه اما در جامعه کافی نیست؛ چه از لحاظ اینکه استمرار نداشت (چون معلم موقت بود) چه از لحاظ منفرد بودن در توانایی تکثیر این محبت در کل جامعه و خب در نهایت این خانواده ها هستند که باید عشق کافی رو در درجه اول توی خونه ای آروم و سالم به بچهها بدن؛ مدیر مدرسه و اوضاع خانواده او، نشوندهنده اهمیت دادن و شنیدن همسر هست و مرد و زن هم نداره اینو میتونید در زندگی شخصی معلمی که وارد خونه میشه و همسرش اصلا حضور او رو حس نمیکنه چه برسه به کم کردن بار روانیای که متحمل شده در طول روز هم ببینید و خب تمام این کمبودها خودش رو در محیط های اجتماعی بروز میده با تبعاتی که به همراه داره.. در همین باب جناب عطار در تذکره الاولیا میگه: محبت درست نشود مگر در میان دو تن، که یکی دیگری را گوید «ای من».
یا در جای دیگه میگه: دلم را به آسمان بردند. گرد همه ی ملکوت بگشت و باز آمد.گفتم: چه آوردی؟ گفت: محبت و رضا. که پادشاه این هر دو بودند.
یا مثلا مولانا تو فیه ما فیه میگه: در قیامت چو نمازها را بیاوند، در ترازو نهند و روزهها را و صدقهها را همچنین؛ اما چون محبت را بیاورند، محبت در ترازو نگنجد. پس اصل محبت است.اکنون چو در خود محبت میبینی آن را بیفزا تا افزون شود.
این فیلم رفته تو لیست دلنشینترینها چون با دیدنش کلمات قشنگی مثل خانواده، نجابت، عشق و محبت یادآوری میشه. توصیه می کنم حتما ببینید.