تمام فعالیت های یک بیزینس یا کسب و کار در نهایت با میزان فروش سنجیده می شود. بهترین کارمندان را هم که داشته باشید، اگر در مقایسه با رقبا مقدار فروش کم باشد، باید با بازار خداحافظی کنید. امروزه ابزارهای دیجیتالی زیادی وجود دارند که می توانند به فروش بیشتر شما کمک کنند.
مخاطب هدف کسی است که اگر محصول یا خدمات شما را ببیند؛ حتی اگر چندان تمایلی هم به خرید نداشته باشد، مشتاق است که اطلاعات بیشتری را جمع آوری کند. اگر مشتری نیاز دارد که با یک کیف لاکچری در جلسات حضور پیدا کند. یک نوع مخاطب هدف دارید؛ اما اگر مخاطب هدف شما بخواغهد کیف را بخرد تا به کس دیگری هدیه بدهد؛ واضح است که مخاطب هدف باید جور دیگری تعریف شود.
اگر مخاطب شما کسی است که به کیف لاکچری علاقه مند است؛ نظرات مشتریانی را که قبلا این کالا را از فروشگاه های اینترنتی خریداری کرده اند؛ مطالعه نمایید از پیج های اینستاگرامی و ایده های مرتبط در سایت پینترست غافل نشوید بد نیست به پرسش و پاسخ های افراد در سایت هایی نظیر کورا هم نگاهی بیندازید.
یک پرسونای دقیق و مشخص برای مشتری تعریف کنید. به عنوان مثال برای مخاطب هدفی که کیف و کفش لاکچری خریداری می نماید؛ پرسونا می تواند مدیر جوانی باشد که از کیف چرمی خود در جلسات مذکره رسمی استفاده کرده و به خودنویس های گران قیمت علاقه ی زیادی دارد.
سرنخ های فروش نقطه ی آغاز ارتباط شما با مخاطبهدف هستند. برای تعریف صحیح سرنخ های فروش به این فکر کنید که پرسونایی که در گام قبلی تعریف کردید در چه مکان هایی حضور بیشتری دارد. به عنوان مثال یک مدیر جوان معمولا در نمایشگاه های تخصصی حضور پیدا می کند که میتواند سرنخ خوبی برای آغاز فروش باشد. در این مرحله لازم است از ابزارهای دیجیتال نظیر HubSpot برای مدیریت سرنخ های فروش استفاده کنید.
زمانی که مشتری محصول را خریداری میکند؛ تازه آغاز ماجراست! برای وفادارسازی پرسونای مشتری را مبنا قرار دهید. برای پرسونای مدیر جوانی که کیف چرم زیبا و گران قیمت از شما خریداری کرده است، پیشنهاد یک دفترچه جلسه با صفحات طلایی به شدت وسوسه کننده است.