گاهی نیاز به یک شروع مجدد داریم...ولی هیچوقت هیچکدوم از ما نمیدونه که نیاز به شروع مجددی داره یا نه.باید قبلش یه تلنگری بخوره تا به خودش بیاد!
مثلا همین خود من؛
نمیدونستم نیاز به شروع دوباره ای دارم تا اینکه یه ضربه بدی رو دیدم.
تموم پست های قبلی این اکانت رو پاک کردم..به غیر از یکی دوتا که بهم حس خوبی میداد.لزومی ندیدم که دیگه بمونه اون پستا.
چون خاطرات بدی رو برام تداعی میکرد..خاطرات بدی که اون موقع ها،برام بهرین روز های زندگیم رو رقم میزد
خب،حالا چرا من برگشتم؟
دلیلش اینه
من تلنگر خوردم.
برای چندمین بار احساساتم مچاله شد.قلبم شکست.پشتم خالی شد.
اما دیگه قرار نیست همچین اجازه ای رو به خودم و دیگران بدم.
نیاز پیدا کردم به نوشتن.
زمانی که داشتم پست هارو دونه به دونه پاک میکردم،ویرگول هی هنگ میکرد
انگار نمیخواست پستام پاک بشه!
بعد از یک سال و خورده ای،عکس پروفایلم رو به عکسی که چهرهام نمایانه تغییر دادم.
اوه،اون قلبی که پشت این اکانت یک سال و چندماه داره میتپه این دختره ها!
این منم،آوا
از آشنایی باهاتون خوشبختم؟