ویرگول
ورودثبت نام
بهزاد ناصرفلاح
بهزاد ناصرفلاح
خواندن ۴ دقیقه·۲ سال پیش

نقدی بر فیلم بوی خوش زن (Scent of a Woman) - دنیا بدون زنان چه شکلی است؟

از حق نگذریم چقدر اسم زیبایی دارد این فیلم: بوی خوش زن! ولی بوی خوش زن، در دنیای امروز با چیزی که زمان سرهنگ رواج داشت از زمین تا آسمان فرق دارد. اینجاست که می‌فهمیم از ابتدای جهان تا امروز، چقدر این بوی خوش نادیده گرفته شده. چقدر از اتفاقات دنیا بخاطر همین بوی خوش بوده.


بوی خوش زن در بوی خوش زن

شاید اگر اوا براون نبود، هیلتر میلیون‌ها نفر دیگر را می‌کشت. بریتانیای بدون الیزابت چه شکلی می‌شد؟ اصلاً چرا جای دور برویم، بدون بوی خوش زن، ناصرالدین شاه چه خاکی سرش می‌ریخت؟ شاید هزاران زن دیگر مثل ماری کوری بودند که بداقبالی ما اجازه نداد آنها را ببینیم.

سرهنگ اسلید از زنی در فیلم صحبت می‌کند که به جز بویش، چیزی از او برایش قابل‌درک نیست. و بوی یک زن چقدر خوش است! بوی یک زن،‌ فقط عطری نیست که از تنش پرواز می‌کند، صدایی است که روی گوش‌ات می‌شیند و نوازشش می‌کند. همان صدایی که دور مغزت می‌چرخد و مستت می‌کند.

بوی خوش زن، انگشتانی است که روی پوستت کشیده می‌شوند و تو را مسافر سفری می‌کند که مقصدش انتهای بی‌انتهایی‌های دنیاست و چه سفری قشنگ‌تر از آن که مسیر، زیبایی‌ای نامتناهی داشته باشد.

بوی خوش زن، تأثیری است که روی ذهنت می‌گذارد. همان تأثیری که دزیره روی ناپلئون گذاشت. بوی خوش زن تمام فاجعه‌هایی است که با یک «عزیزم» و «جانم» و یک تشر ظریف زنانه به کتاب‌های تاریخ راه پیدا نکرد.

تأثیری که زنان در تاریخ داشته‌اند و تأثیری که این بوی خوش روی صفحه‌های این کتاب چند میلیون برگی گذاشته، آن قدر زیاد است که نه می‌شود در موردش صحبت کرد و اگر هم بشود باید تمام درخت‌های دنیا را قطع کرد تا کاغذ برای نوشتنشان تولید کنیم.


بوی خوش زن با چیزی که اسلید آن را در فیلم تعریف می‌کند فاصله دارد. نمی‌شود یک زن را در زیبایی، مد و عطر خلاصه کرد. اسلید در بخشی از فیلم، خطاب به چارلی می‌گوید:

زَنا! چی می‌تونی بگی در موردشون؟ کی آفریدتشون؟ خدا حتماً خیلی مغزش کار می‌کرده. موهاشون. می‌گن موهاشون همه چیه. تا حالا شده دماغت رو زیر انحنای بدن‌شون چال کنی و بخوای تا آخر عمر اونجا بخوابی؟ یا لباشون. وقتی اولین بار لمس می‌شن عین وقتیه که از بیابون رد شدی و حالا بهت شراب دادن. اولین لمس، همون لمس اولین جرعه شرابه.

شکی نیست که تمام این موارد جذاب‌اند ولی جذابیت‌های زنانه را نمی‌شود به همین چیزها ختم کرد. به‌عقیدهٔ چیزی که بیش از ظاهر ظرافت‌های زنانه ارزشمند است، تأثیر این ظرافت‌ها در دنیای اطراف ماست. چیزهایی که در ابتدای همین بخش به آن اشاره کردم.

زنان در فیلم چگونه به تصویر کشیده می‌شوند؟ بگذارید یک به یک آنها را بررسی کنیم:

کارن

کارن که در فیلم نقش برادرزاده اسلید را ایفا می‌کند، زنی خانه‌دار است. دو فرزند دارد و شوهرش هم در یک مکانیکی کار می‌کند. نگاهی که سرهنگ اسلید به کارن دارن، سطحی‌ترین نگاهی است که می‌توان به یک زن داشت.

در همان ابتدای فیلم،‌ اسلید نارضایتی خود را از فامیل‌شدن با این جماعت به‌ضوح نشان می‌دهد؛ موضوعی که می‌توان آن را اولین سیگنال در مورد نگرش اسلید به زنان به حساب آورد.

زن خیاط

اسلید دختر خیاط را طوری معرفی می‌کند که انگار همین یک کار از او بر می‌آید. با توجه به روند فیلم، اسلید در سفرش به نیویورک، همه چیز را در بالاترین حد انتخاب کرده؛ پس می‌شود نتیجه گرفت که این خیاط هم در کارش بسیار ماهر باشد.

ولی طوری که اسلید از او تعریف می‌کند اصلاً به‌نحوی نیست که بشود او را یک استعداد شگرف خیاطی در نظر گرفت. او با کنایه می‌گوید که او حتی در عید شکرگزاری هم کار می‌کند. چیزی که کم به آن می‌پردازد، زنانگی اوست!

مادر چارلی

مادر چارلی یک مغازه دارد و از صبح تا شب در آن مغازه به گفته خودش جان می‌کند! دنبال یک لقمه نان است! اسلید هم در بخشی از صحبت‌هایش یک کنایه به کارکردن مادر او در مغازه می‌اندازد.

دانا


زیبا! تنها چیزی که از دانا می‌فهمیم زیبایی است. از نظر من دانا در بوی خوش زن، طوری نشان داده می‌شود که انگار فقط بوی خوش دارد، همین!

کریستین دانز

تنها زنی در فیلم که جرأت صحبت‌کردن با مردِ خشک داستان ما را پیدا می‌کند دانز است. زنی که دیگر بوی خوشش ملاک اصلی توجهش نیست. او صحبت می‌کند!

حرف آخر

فیلم بوی خوش زن، برای من تجربه بی‌نظیری بود. شاید همین که اسمش بوی خوش زن بود، زیباییش را چند برابر کرد.

ولی اگر دیدگاهی به آن نگاه کنیم که بخواهیم نقش «زن» را در آن پیدا کنیم، باید گفت که فیلم یک نگاه قالب به زنان داشت: زنان فقط بوی خوش دارند!

نقش زن در فیلم آن قدر کمرنگ بود که انگار جز انجام کارهای خانه کاری از دست آنها بر نمی‌آید. یک حقیقت اما نظرم را جلب کرد و آن هم این بود که اگر قرار باشد زنی به جایگاهی که استحقاقش را دارد برسد،‌ باید حتی روز عید هم کار کند.

شاید، شاید و باز هم شاید، بتواند آن قدر جرأت پیدا کند که توی روی اسلیدهای دنیا بیستد و چیزی جز بوی خوشش نظر آنها را جلب کند.

اگر فیلم را ندیده‌اید و احتمالاً تا اینجای این یادداشت را خوانده‌اید، دیدن فیلم بی‌ارزش خواهد بود! ولی باز هم آن را به شما پیشنهاد می‌کنم.

در پایان اگر دوست داشتید می‌تونید توی کانال تلگرام من هم عضو بشید. نظرتون رو در مورد این فیلم برام بنویسید.

نقدسینمابوی خوش زنفمنیسمفیلم
دوست دارم همه ببینند ترجمه حرفه‌ای تا چه حد با چیزی که از ترجمه می‌شناسیم متفاوت است.
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید