حالا که یک هفته از آن #جمعه_سیاه گذشته است، تحلیلهای کس و ناکس را از حادثه #ترور #شهید_محسن_فخری_زاده مرور میکنم. تصویرسازی هالیوودی از حادثه که طبیعتا بر جذابیت یادداشتها میافزاید از طرفی و جستجو برای یافتن مقصران مستقیم و غیرمستقیم از طرف دیگر دو ویژگی اصلی این تحلیلهای ضربتی است. بعضیشان وجود حفره و ضعف امنیتی را عامل بروز حادثه و بعضی دیگر خائنین یقه سفید را نشانه میگیرند.
وجه مشترک این متون را میشود بیان اهمیت و بزرگی شهید فقید دانست که در عین گمنامی، هم در عرصه دفاعی صاحب منسب بود و هم دُر نایاب صنعت هستهای. ویژگی که به تنهایی میتواند به آینده امیدوارمان کند؛ علیرغم اینکه میخواستند دلیل ترورش را «فوتبال بازی کردن» جا بزنند!
اما آنچه در این میان توجه و صد البته تأسفم را برانگیخت، عملکرد مجموعه عریض و طویلیست که خود را هم #رسانه میداند و هم #ملی! یادم هست در همان ساعات اول، برحسب تجربه ابتدا به وسیله رسانههای موجود در فضای مجازی از حادثه مطلع شدم. بعد به سراغ شبکه خبر رفتم که به خیال خام، صحت و سقمش را بررسی کنم. دریغا که به زیرنویس چند در میانی بسنده کرده بودند. آنقدر وقیحانه که مبادا سراب مذاکرات از دست رود، وجه هستهای شهید دانشمند را انکار میکردند. اگر نبود اظهارات آقای #فریدون_عباسی در برنامه #جهان_آرا چه بسا #کمالوندی هنوز هم بر همین دروغ اصرار میکرد.
آرشیو عصر جمعه هفتم آذر ماه هزار و سیصد و نود و نه تلویزیون، آینه تمام قد وقاحت و وادادگی سازمان صدا و سیما در برابر کسانیست که بارها نقد حیثیت و غیرت این کشور را به نسیه رفع تحریم فروختند. سرخوشی ارتقا زیرساخت پخش شبکههای تلویزیونی به کیفیت «اچ دی» چنان مدهوششان کرده بود که باری دیگر قافیه را به آنور آبیها باختند! وقتی شبکههای «بی بی سی» و «سی ان ان» پخش زنده خود را به پوشش خبر ترور #دانشمند_هسته_ای ایران اختصاص میدادند، مسئولین رسانه میلی توان تغییر کنداکتور خود را هم نداشتند.
عمیقا معتقدم حوادثی که در طول زمان اتفاق میافتد فرصتیست برای جبران مافات عملکرد رسانهای منتسبین به حاکمیت، بلکه بتوانند جایگاه خود را در اذهان بازیابند. اما گویا عزمی در جهت غنیمت شمردن این فرصتها وجود ندارد و یا حداقل دیده نمیشود.
دلسوزانه عرض میکنم: آقایان، دیر میشود!