یکم: رویای نیمه شب، روایتی تاریخی در بستر یک عاشقانه
با مواجهه هاشم و ریحانه دختر ابوراجح حلی و همبازی زمان کودکی، آغاز میشود و چنان آتش عشقی به جان هاشم میاندازد که دویست و هفتاد و هشت صفحه شاهد کشمکشهای درونیشان میشویم. در نهایت مانند اکثر داستانهای عاشقانه به انجامی میرسد که دور از ذهن نبود.
همهی عاشقانه داستان همین بود که رفت. اما نقطه قوتش به نظرم روایت حال و روز سخت شیعیان حلهی عراق در دوران حکومت مرجان صغیر و ذکر مصائبی بود که با قلم خوب نویسنده حس میشد. در ادامه این فضاسازی خوب به روایت شفای ابوراجح توسط امام زمان(ع) پرداخت. روایتی که خیلی لخت به داستان چسبانده شد. هرچقدر آن فضاسازی خوب بود، این روایت سرد و نچسب.
دوم: رویای نیمه شب، تلاشی برای تقریب مذاهب؟!
جای جای داستان اصلیترین مانع بیفرجام ماندن عشق هاشم و ریحانه را سنی و شیعه بودنشان میبینیم. که ناگاه با مشاهده عنایت حضرت حجت ورق برمیگردد و هاشم داستان شیعه میشود و از گذشته خود پشیمان. حالا اینکه کرامت شفای ابوراجح بیشتر اثر داشت یا عشق به ریحانه سوالی ست که حداقل برای من بی جواب ماند. البته که نویسنده اولی را علت می داند. تقریب شیعه و سنی، چیزی که بعنوان رسالت کتاب تصور میشود را حس نکردم. اگر عشق به ریحانه نبود بعید میدانم هاشم داستان خیلی دلیل منطقی برای شیعه شدن داشت. حداقل داستان که زمینهسازی این تغییر را نکرده بود.
سوم: رویای نیمه شب، محتوای عفیفانه با جلدی اغواگرانه
در همهی داستان آنچه پررنگ حس میشود حیا در نگاه، گفتار و رفتار هاشم و ریحانه است. حیایی که مانع از جسارت طرفین در بروز علاقه به هم میشود و رنج یک ماهه و یک ساله برایشان به ارمغان میآورد. حجبی که در چشمان ساده و بی آلایش طرح اول جلد کتاب، حکایت از عشق سالمی دارد که در پیش است. اما نمیدانم ناشر را چه شد که این طرح جلد گویا را با چشمان نافذ و اغواگر عوض کرد.
اگر طرح جلد قبل مطلوب نبود، این شیطنت در قالب طرح جدید توجیه پذیرتر بود. شیطنتی که با محتوای کتاب هیچ سنخیتی ندارد و فقط توجیه فروش بیشتر از طریق تحریک غریزه را به همراه دارد. و الا چه معنی دارد اینچنین تغییری!؟