در دومین سالروز سرنگونی هواپیمای حاملِ دست کم ۱۴۷ نفر از فرزندان ایران زمین، ما انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه صنعتی اصفهان نیز داغداریم؛ همچون دیگر مردم آزادهی ایران. اکنون که دو سال از این سرنگونی گذشته حاکمیت حتی یک اقدام مثبت در جهت پیشبرد این پرونده انجام نداده است، بلکه دست اندازی های مداوم، آتش خشم مردم را شعلهورتر میسازد.
چگونه است کسانی که شرایط را جنگی میخواندند، آماده چنین شرایطی نبوده اند؟ مگر جز این است که در چنین شرایطی باید افرادی کاردان بر مسند باشند تا برای جلوگیری از چنین فاجعهی محنتباری آسمان کشور را ببندند؟
اما پس از اینکه چنین شری را بر ایران و ایرانی روا داشتند به انکار آن همت گماشتند. مگر نه اینکه سخنگوی نیروهای مسلح، عصر روز واقعه، سرنگونی هواپیما را با موشک رد کرد و این شایعه را توطئه دشمن خواند. اما اینک ادعا دارند در صبح همان روز از این واقعه ناگوار آگاه بوده اند؛ پس یعنی دول خارجی از سخنگوی نیروهای مسلح صادقتر یا آگاهتر بوده اند؟ چه گونه چنین کسانی زمام کیان و امنیت این مملکت را در دست دارند؟ در نهایت نه تنها به یک تکذیب قانع نمیگردند؛ بلکه از طریق برچسبهایی چون دولت و «برخی از دانش آموختگان مهندسی هوافضای دانشگاه صنعتی شریف» و سازمان هوانوردی بر اثبات کذبیات خود اصرار می ورزیدند.
از سوی دیگر کدام کسی است که باور داشته باشد، کسانی که قصد پنهان کاری نداشته اند بقایا هواپیما را از محلش انتقال دهند و پس از آن با ماشین آلات به گونه ای زمین را زیر و رو کنند گویی که درحال نابودی آثار جنایت خود هستند.
هر چند که پس از سه، روز به برانداختن هواپیما اقرار کردند. اما دست اندازیهایشان برای کتمان حقیقت پایان نیافت. از برگزاری سوگواری های کنترل شده، گرفته تا ممانعت از خواندن جعبه سیاه و ادعای خرابی آن. مگر کسی داد و مویههای مادر و مادربزرگی که در خواست داشتند پیکرهای فرزندانشان را آن گونه که خود شایسته میداند به خاک بسپارند از یاد میبرد.
پس از دو سال؛ نه تنها عاملان این فاجعه محکوم نگشته اند بلکه فعالان مدنی و دانشجویان بسیاری به دلیل شرکت در گرامیداشت و اعتراض به پنهانکاری به احکام رنگارنگ محکوم گشته اند. از جمله در دانشگاه صنعتی اصفهان که برخی از دانشجویان حقیقت خواه دو سال است با داد بیدادی دست و پنجه نرم میکنند. اکنون نیز با براگزاری نمایشهایی موسوم به دادگاه علنی معنای واژه «علنی» را از معنا تهی کردند. در کدام دادگاه علنی گزارشگران بی طرف که هیچ، بستگان قربانیان هم راه نمییابند. در کدام نظام کارآمد و قانونمداریاست، که پس از چنین پیشامدی حتی یک نفر از دستاندرکاران آن نظام از مقام خود کناره نگیرد و تنها وعده دادخواهی داده شود؟ البته که در چنین رخدادهایی همیشه بی تفاوتی نسبت به عدالت و مجازات عاملین خودی جاری بودهاست؛ چنانکه در واقعه کوی دانشگاه تهران، اعتراضات سال ۸۸ و آبان خونین ۹۸ بود.
پس از این نمایشِ سه روزهی تکذیب و دروغ، پرسشهایی افکار مردم را گزید که در این ۴۳ سال چه دروغهایی بر پایه حفظ مصلحت نظام گفته شد؟ چه خونهایی ریخته، سپس کتمان شد؟ و چه پرسشهایی بیپاسخ ماند و یا به آنها پاسخ نادرست داده شد؟ چه مادرانی در سوگ فرزندانشان نشستند و اما اثری از عدالت ندیدند؟ باری اگر از آثار سوء عدم شفافیت، خفقان و نبود آزادی بیان رنج نمی بردیم و اگر انحصار رسانه و جور دادگران بر خبرنگاران و کنشگران نبود، هیچگاه به اذهانشان اندیشههای مخفیکاری و دروغبافی خطور نمیکرد.
کوتاه سخن، ما نیز سوگواریم. قلبهایمان مالامال اندوه، چشمهایمان اشکین و گلوهایمان پر از بغض است. و این داغ بر دل خونینمان نشسته و هرگز از یاد نمیرود. ما دانشجویان همچنان در کنار خانودادههای قربانیان ایستادهایم و با آنان ابراز همدردی خود را اعلام میداریم. باشد که، دیگر کسی چنین درد بزرگی بر شانههای خود احساس نکند.
و در آخر نیز:
به لب هایم مزن قفل خموشی
که در در دل قصه ناگفته دارم
ز پایم باز کن بند گران را
کزین «بیداد» دلی آشفته دارم
«فروغ فرخزاد»
انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه صنعتی اصفهان