برعکس خیلی از آدمهای دیگه، من به یک کشور دیگر مهاجرت نکردم چون فکر میکردم که کیفیت زندگیم میتونه بهتر بشه، من به کشور دیگری مهاجرت کردم چون فکر میکردم سریعتر و بهتر میتونم از قابلیتهای خودم استفاده کنم. من به کشوری مهاجرت کردم که فکر میکردم، کار توی اون میتونه باحالتر از کار در کشور خودم باشه.
در کرواسی، من گردشگری خواندم و در یک شرکت گردشگری کار میکردم. من در کشوری زیبا زندگی میکردم، کار خوب، با حقوق خوب، با خانوادهای دوست داشتنی و یک عالمه دوستان خوب که اطراف خود داشتم. چیزهایی که برای خیلی از آدمها میتونه ترجمه دقیقی از یک زندگی با کیفیته. اما من نمیخواستم که در یک شرکت بزرگِ گردشگری کار کنم و حتی نمیخواستم کار صنایع دستی پدرم را ادامه بدم. من میخواستم مستقل باشم، کار خودم را داشته باشم و در جایی کار کنم که هر روزش میتونست برایم باحال باشه.
من پیش از مهاجرتم به ایران سفر کرده بودم و پتانسیل رشد صنعت توریسمش را دیدم. چیزهای خیلی زیادی در صنعت توریسم اروپا هست که هنوز در ایران وجود نداره و من فکر کردم خیلی ساده با کپی برداری از آنها میتونم در ایران یک استارت خوب را در کشوری جدید برای خودم داشته باشم.
من شروع به تولید کارت پستال از مناظر طبیعی و فرهنگی در ایران کردم و در هتلها و آژانسها پخش کردم تا به گردشگران خارجی بفروشند. تولید کارت پستال پروژهای کوچک و از نظر مالی بصرفه نبود، هرچند میدانستم این طوری با گذر زمان ، درهای پروژهها و فرصتهای جدید به رویم باز خواهد شد. من به عنوان تنها کرواتی که در ایران زندگی می کنه و در حوزه گردشگری هم کار می کنه، فهمیدم می توانم از این مزیت ها در انجام تورهای خصوصی و راهنمای گردشگران کروات و کشورهای همسایهاش که به زبان کروات صحبت می کنند ، استفاده کنم. من مستقیم از طریق سوشال مدیا به مشتریان خودم وصل میشم و از آنجایی که ساکن ایران هستم بیشتر از آژانسهای گردشگری اعتماد افراد را جلب میکنم.
روزهای اول شروع زندگی در مکانی جدید، سختترین بخش آن است. در ابتدا من حتی زبان فارسی را بلد نبودم، کلی مشکلات اداری و به تاخیر افتادن کارهام، نداشتن درآمد و حتی زمان کافی برای تمرکز روی اهدافم. اما با تمام سختیهای همان روزهای اول هم هرگز فکر نکردم که آمدن به ایران یک تصمیم اشتباه بوده است. همیشه می دانستم این سختیها طبیعی است و هرگز تصور نکرده بودم که مهاجرت به ایران میتواند کار آسانی باشد. در مقابل قشنگترین روزها، زمانی بود که کاملا مطمئن میشدم که تصمیم من برای مهاجرت به ایران، یک انتخاب کاملا درست بوده است. وقتی متوجه میشدم از پس کارهایی برآمدهام که احتمالا اگر در خانه میماندم سخت و حتی ناممکن بود، واقعا احساس رضایت میکنم! من خوشحال و سپاسگزارم که تعداد روزهای مثبتی که در ایران داشتم، خیلی بیش از روزهای منفیش بود.
اما صنعت گردشگری به شدت به موقعیتهای سیاسی بستگی دارد، که متاسفانه حوادث دو ماه گذشته تاثیرات به شدت منفی روی این صنعت در ایران گذاشته است. در برخی شرایط دوستان و همکاران این حوزه بیان میکنند که تورهای خارجی، سفرشان به ایران را کنسل کردند، اما با این احوال من انقدر خوششانس بودم که تقریباً هیچ کنسلیای نداشتم و این حتی خودش بیانگر آن است که من کارم را تا اینجا درست و با برنامه ریزی انجام دادهام.
من دقیقا دو سال است که در ایران زندگی میکنم و هیچ وقت به بازگشت فکر نکردم. من وطن خودم را دوست دارم، اما کشور جدیدم را هم به همان اندازه دوست دارم. در ایران، دقیقا چیزی که در مورد استقلال مالی در ذهنم بود را بدست آوردم و زندگی هیجان انگیزی دارم. من در ایران با یک دختر ایرانی ازدواج کردم و زندگی جدیدم به اینجا تعلق دارد. ما به آینده دور خودمان فکر میکنیم و دوست داریم فرزند آیندهمان به مدرسهای در اروپا برود اما تا آن روز، اگر همه چیز طبق برنامه پیش برود مطمئناً همچنان خودمان را در حال زندگی و کار در ایران میبینیم.
کرواسی یک کشور مدیترانهای در جنوب اروپاست و از لحاظ روحی خیلی به ایران شبیه است. از این جهت میتوانم بگویم تقریباً با شوک فرهنگی خاصی روبرو نشدم. از طرف دیگر همه چیز در ایران به کل با کرواسی متفاوت است، عادتها، فرهنگ، زبان، دین و الویتها...
تفاوت بین ایران و کشورهای شمال اروپا به شدت زیاد است، اما کرواتها بیشتر شبیه ایرانیان هستند برای همین وقتی وارد ایران شدم، خیلی هم سوپرایز نشدم. هر روز در ایران برای من شگفت انگیز است اما نه آنقدر که من از تفاوتهایش اذیت شوم. تفاوتها بسیار است و من هر روز دارم سعی میکنم بیشتر یاد بگیرم و بزرگترین تفاوت این است که ایرانیها برعکس اروپاییها اصلا عجلهای ندارند. در ایران برعکس اروپا زمان در اولویت نیست و مثل اروپا کسی فکر نمیکند که باید از زمان بیشترین بهره را ببرد. من هنوز باید یاد بگیرم که اگر کسی به اندازه کافی حرفهای نیست ساده بگیرم، استرس نگیرم و عصبانی نشوم. اما این مشکل من است، چون این من هستم که به کشور جدیدی آمدم تا زندگی کنم، من باید خودم را با فرهنگ جدید هماهنگ کنم و این من هستم که باید خودم را با فرهنگ جدید تطبیق دهم. بعلاوه همیشه ایرانیها در عین سخاوتمندی من را پذیرا بودهاند و در کمال مهربانی به من این فرصت را دادند تا خودم را در میان آنها ثابت کنم. چیزهای منفی برای زندگی در ایران کم نیست اما فقط دوست دارم در رابطه با این کشور بگویم: «خاک ایران دامنگیر است».
و اینجا جایی است که من خوشحالم!
این مطلب به کمک همسر عزیزم و دوستان ویرگول از انگلیسی به فارسی برگردانده شده است.