ویرگول
ورودثبت نام
سهیل ایزدی
سهیل ایزدی
خواندن ۵ دقیقه·۱ سال پیش

در مسیر افغانستان شدن!


موسسه لگاتوم از سال 2007 شروع به بررسی وضعیت رفاه کشورها کرده است و فرا شاخصی را ایجاد کرده که به شاخص کامیابی (Prosperity) لگاتوم معروف است.

این فراشاخص ترکیبی از شاخص های متنوع است و وضعیت کشورها را در زمینه های مختلف می سنجد و تصویر کاملی را از توسعه یافتگی یک کشور ارائه می کند.

این شاخص ها در سه دسته «جامعه فراگیر، اقتصاد باز و مردم توانمند » طبقه بندی شده اند. هر شاخص از تعداد زیادی زیر شاخص تشکیل شده است که در شکل شماره 1 به برخی از آنها اشاره شده است.

تصویر-1
تصویر-1


بر اساس گزارش سال 2023 ایران با نمره 47.7 در رتبه 126 جهانی قرار گرفته است. (تصویر شماره 2) در این تصویر روند تغییرات رتبه ایران نیز در ده سال گذشته مشخص است. رتبه ایران در 2013 ، 123ام بوده که تا سال 2019 به 115 می رسد و دوباره پس از بازگشت تحریم ها شروع به افت می کند.

نمودار- 2
نمودار- 2


در این نمودار شاخص های توانمندی مردم بالاترین نمره و شاخص های جامعه فراگیر کمترین نمرات را دارند. همین عدم توازن خود نشان دهنده ریشه تنش ها و مجادلات جامعه ایران و توضیح دهنده نرخ بالای مهاجرت است. مردم توانمند شده خواهان حکمرانی متناسب با وضعیت خودشان هستن اما فرادستان برای حفظ منافع خود، مقاومت می کنند. برای بررسی ملموس تر اجازه دهید این شاخص ها را در مقایسه با دو کشور همسایه یعنی ترکیه و افغانستان ببینیم.

نمودار شماره 3 وضعیت دو کشور ایران و ترکیه (نمره 55.5 و رتبه 95 جهان) را نشان می دهد.

نمودار- 3
نمودار- 3


شاخص های بهداشت و آموزش و شرایط زندگی تقریبا برابر اند. اما شاخص های اقتصادی و آزادی فردی تفاوت زیاد است. با توجه به روند تغییر این شاخص ها در زمان برجام و پس از آن می توان نتیجه گرفت که تحریم ها اثر بسیار مهمی روی این شاخص ها گذاشتند. تحریم ها هم تابع سیاست خارجی دولت ایران است و هم مناسبات بین المللی. از طرف دیگر دست کم در گفتار حکومت خواهان رفع تحریم هاست. اما درباره میزان آزادی های فردی داستان کاملا متفاوت است. جامعه با شدت و حرارت فراوان خواهان آزادی بیشتر است و برای این مطالبه هم با حکومت وارد مجادله شده اما حکومت نه تنها تن به مطالبات عمومی نمی دهد، بلکه تمام منابع خود را برای محدودکردن بیشتر آزادی های فردی بسیج کرده است. به زبان ساده ایران نه تنها پتانسیل و میل و مطالبه ترکیه شدن را دارد، بلکه در صورت بازنگری در برخی سیاست ها در بازه زمانی اندکی می تواند جلوتر از ترکیه هم باشد. تفاوت بین ایران و ترکیه، نه زیرساختی و بنیادین بلکه صرفا در برخی سیاست ها و قوانین است.

اما روی دیگر سکه در مقایسه ایران با افغانستان(نمره 34.2 و رتبه 164 جهان) نمایان می شود. تفاوت ایران با افغانستان در حوزه توانمندی مردم بسیار چشمگیر است. شاخص های سلامت، تحصیلات و شرایط زندگی برتر محسوسی در ایران دارند، اگرچه شاخص آزادی های فردی ایران هنوز هم با وجود روی کار آمدن طالبان از افغانستان کمتر است. تفاوت بین ایران و افغانستان تفاوتی زیرساختی است. یعنی افغانستان برای رسیدن به ایران امروز باید چندین دهه در حوزه بهداشت و آموزش و آب و برق و ... سرمایه گذاری کند. اما ایران برای افغانستان شدن چه کار باید بکند؟!!

نمودار-4
نمودار-4


برای یک توسعه خواه این سوال بی معنی است اما اگر به سیاست های اجرایی حکومت نگاه کنیم متوجه می شویم که فرادستان دقیقا دارند به همین سوال پاسخ می دهند: افغانستان شدن!

سیاست هایی که حکومت در دوران دولت فعلی پیش گرفته دقیقا در راستای تضعیف همان شاخص هایی است که در آنها از افغانستان برتریم:

· محدودکردن دسترسی به لوازم پیشگیری از بارداری

· محدود کردن غربالگری دوران بارداری

· افزایش ناگهانی قیمت دارو

· مهاجرت گسترده پزشکان و پرستاران

· ترویج و گسترش طب سنتی

· استهلاک تجهیزات پزشکی در اثر تحریم و افزایش شدید قیمت دلار

این سیاست ها و رویدادها می توانند در عرض چند سال کل زیرساخت سلامت و بهداشت کشور را بر باد دهند. در حوزه آموزش هم همین روند در جریان است:

· افزایش نرخ بی سوادی و ترک تحصیل در اثر گسترش فقر

· اجرا نشدن آموزش رایگان حتی در مقطع ابتدایی و پولی شدن مدارس دولتی

· گسترش بی رویه سهمیه ها و رانت های آموزشی در واگذاری کرسی های دانشگاه

· پاکسازی گسترده معلمان و استادان منتقد

این سیاست ها هم می توانند زیر ساخت نظام آموزش کشور را از هم بپاشانند و شاخص تحصیلات ایرانیان را به اندازه افغانستان پایین بیاورند.

تحریم های طولانی مدت باعث فرسایش زیرساخت های کشور شده و تامین برق، آب، گاز و سوخت با مشکل مواجه شده است. اما فرادستان هیچ کوشش جدی و اثربخشی برای رفع تحریم ها نمی کنند و شل شدن تحریم نفتی را به برداشتن ساختار تحرمیها ترجیح می دهند.

آیا می توان فرض کرد که این سیاست ها ناآگاهانه اجرا می شوند؟ آیا این برنامه ریزی دقیق برای از بین بردن مزیت های نسبی ایران اتفاقی است؟

به نظر می رسد که راهکار نهایی حکومت برای بقا و برقراری تعادل، ناتوان سازی جامعه است و نه بروز رسانی حکمرانی. آنها افغانستان بودن را به ترکیه و کره جنوبی بودن ترجیح می دهند. چرا که در کشوری مثل افغانستان، با مزاحمت کمتری از سوی مردم در بهره مندی از منابع روبرو هستند.

اگر به تاریخ سده چهاردهم خورشیدی ایران نگاه کنیم. این زیرساخت ها یعنی آموزش بهداشت، برق، آب بهداشتی و شبکه حمل و نقل مهم ترین و تنها دستاوردههای پایدار مشروطیت بوده است. ایران برای بدست آوردن این زیرساخت ها هزینه ای به بهای از بین رفتن محیط زیست خود پرداخته است.

با این وصف می توان به این جمع بندی رسید که فرادستان کنونی ایران، در همه حوزه ها در حال مشروطه زدایی از ایران هستند؟ در نگاه نخست نتیجه گیری اغراق آمیزی به نظر می آید. اما اگر دیده باشیم که هواداران آنها در سالگرد مشروطه با تصویر شیخ فضل ا... تظاهرات کرده اند، چه؟ اگر در بیانه گام دوم انقلاب صراحتا از ساختن دولت اسلامی و جامعه اسلامی گفته باشند، چه؟ اگر بدانیم روسیه تزاری مهمترین دشمن مشروطیت ایران بود و از شیخ فضل ا... و دیگر جریانات رادیکال مذهبی حمایت می کرد و اگر باز بدانیم که روسیه امروز هم سودای احیای امپراطوری گذشته خودش را دارد، چه؟

کنار هم گذاشتن تمام این قطعات پازل یک تصویر را برای ما آشکار می کند و آن این است که فرادستان در ایران آگاهانه در حال توسعه زدایی یا مشروطه زدایی برای رسیدن به جامعه آرمانی افغانستان طالبانی هستند. اینکه موفق شوند یا نه بستگی به جامعه دارد!

افغانستانایرانترکیهشاخص رفاه لگاتوممشروطیت
تحلیل گر سیاسی، دغدغه مند توسعه ایران، تهیه کننده پادکست ریل
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید