ویرگول
ورودثبت نام
سهیل ایزدی
سهیل ایزدی
خواندن ۷ دقیقه·۲ ماه پیش

سناریو چهارم، راهبردهای نوین


پیش از انتخابات در مقاله ی «دو راهبرد و سه سناریو» سناریوهای ممکن را برای انتخابات ترسیم کردم. در آن نوشتار دو راهبرد گذارطلبی و بهبودخواهی را در درون طیف نیروهای اصلاح طلب جدا کردم و سه سناریو را برای ارتباط آنها با یکدیگر فرض کردم: 1- اتحاد کامل و پیروزی پزشکیان 2- تحریم انتخابات توسط گذارطلبان و شکست پزشکیان و 3- مشارکت مشروط گذارطلبان و پیروزی پزشکیان.

اکنون با مشخص شدن نتایج انتخابات می توان گفت که سناریو چهارمی رخ داده است و شرایط کاملا جدیدی در عرصه سیاسی کشور حاکم شده است. در این نوشتار سعی می کنم ضمن تشریح این سناریو راهبرد های جدید ایجاد شده را هم بررسی کنم.

برخلاف تصور همه فعالان سیاسی انتخابات ریاست جمهوری هم با تحریم گسترده روبرو شد و هم بهبودخواهان توانستند پیروز انتخابات شوند. یکی از دلایل اصلی این اتفاق ویژگی های شخصی پزشکیان بود. او با گفتمان عدالت محورانه خود توانسته بود بخش های محروم جامعه را همراه خود کند و قومیت او این امید را به همشهریانش می داد که برای اولین بار یکی شهروندان مناطق مرزی کشور در رأس دولت قرار گیرد. ادبیات مذهبی و ظاهر ساده او هم پایگاه رای اقشار سنتی را تحت تاثیر قرار داد. سابقه او هم باعث می شد بیش از آنکه مسبب وضع تلقی شود به عنوان یک منتقد وضع موجود پذیرفته شود. در واقع اگر جهانگیری یا آخوندی تایید صلاحیت شده بودند بعید بود که با تحریم گسترده اقشار مدرن جامعه رای چندانی را جلب کنند. بنابراین بهبودخواهان این بار با پایگاه رایی کاملا متفاوت از دوره های پیشین به دور دوم رفتند.

اما رای سمت دیگر ماجرا هم بسیار مهم بود. رای اندک قالیباف و رای بالای جلیلی نشان داد که پایگاه رای جناح اصول گرا خالص و رادیکال شده است. یعنی هم دچار ریزش شده اند و هم افراد باقی مانده تندوترین چهره این جناح را ترجیح دادند. دور اول انتخابات همانطور که در نوشته پیشین پیش بینی کرده بودم یک وزن کشی مهم سیاسی بود که اثرات مهمی در آینده کشور خواهد داشت. ترکیب آرا و میزان مشارکت خبر از قطبی شدن جامعه ایران می دهد. اگر ده درصد جامعه را به عنوان افرادی که در هیچ شرایطی شرکت نمی کنند در نظر بگیریم، با این ترکیب روبرو هستیم:

الف) بلوک 50 درصدی (30 میلیون نفر) که معترض اند و سیستم حاکم را قبول ندارند.

ب) یک بلوک 18 درصدی (10-11 میلیون نفر) که حامی یک قرائت رادیکال و بنیادگرایانه هستند. (در این بخش رای دور اول جلیلی را ملاک قرار می دهم چون رای دور دوم او با انواع و اقسامی از تخلف و خرید رای همراه بود).این بلوک علی رغم جمعیت اندک خود بخش مهمی از قدرت را در اختیار دارد.

پ) بلوک 20 درصدی (12-13 میلیون نفر) که قائل به تغییرات اندک (حامیان قالیباف) یا تغییرات کمی گسترده تر (حامیان اولیه پزشکیان) هستند.

لاغر شدن طیف میانه و گسترده شدن حامیان دو سر طیف معنایی جز قطبی شدن جامعه و احتمال برخورد دو قطب ندارد. به همین دلیل در دور دوم یک ائتلاف سیاسی غیر رسمی بین همه نیروهای بهبودخواه و اعتلالی و حتی نواصولگرایی تشکیل شد تا جلوی راست افراطی را بگیرند چرا که قبضه کردن قدرت توسط اقلیت تندرو در جامعه ای که نیمی از آن از کنش اصلاحی ناامید است معنایی جز بروز آشوب ندارد. همین وضعیت بود که باعث شد 6 میلیون نفر از بلوک تحریمی ها در دور دوم صرفا برای جلوگیری از بحران بیشتر رای نه به جلیلی دادند تا با دولت پزشکیان حایلی بین دوقطب جامعه بسازند. صحبت های پزشکیان بعد از پیروزی درباره نقش رهبری در صیانت از آرا نشان داد که حتی لایه های درونی نظام هم تمایل چندانی به پیروزی جلیلی ندارند.

بنابراین وضعیت سیاسی حاصل شده در 16 تیر ماه 1403، وضعیتی کاملا جدید و تجربه نشده با مشخصات زیراست:

1- برای اولین بار نامزد جبهه اصلاحات نه بر ضد جریان حاکم بلکه در همراهی با او انتخاب شده و سبد رای این نامزد هم برخلاف گذشته ترکیبی از گروه های مختلف سنتی و مدرن وطبقه متوسط و طبقه محروم است.

2- دولت این بار نه درتقابل با نظام بلکه بخشی از آن دیده می شود و عملکرد آن مستقل ارزیابی نخواهد شد چرا که همه ناظران سیاسی و مردم عادی نسبت به اختیارات رئیس جمهور تلقی حداقلی دارند و برآمدن پزشکیان و تشکیل ائتلاف ضد پایداری را به عنوان نشانه ای از تغییر رویکرد نظام در نظر می گیرند. پزشکیان با شعار اجرای سیاست های نظام آمده و با حمایت آشکار و پنهان نزدیکان رهبر پیروز شده است. کسوت او هم باعث می شود نتواند ادعایی درباره رهبری داشته باشد و نگرانی زیادی از موفقیت او ایجاد نشود. بنابراین انتظار این است که جز جبهه پایداری دشمن دیگری مقابل خود نبیند.

3- به دلیل شرایط سنی رهبر جمهوری اسلامی همه اتفاقات و تغییر تحولات سیاسی خواسته یا ناخواسته در سایه جانشینی تحلیل می شوند. بر اساس همکاری صورت گرفته در این انتخابات می توان احتمال همکاری و همراهی خانواده خمینی و خانواده خامنه ای را برای تعیین رهبر آینده داد. چرا که برگزاری انتخابات نیمه رقابتی (برخلاف سه انتخابات پیش از آن) و برآمدن دولت پزشکیان این انگاره را تقویت می کند که هدف نظام سیاسی کاهش بحران ها برای فراهم کردن زمینه انتقال قدرت رهبر بعدی است. بحران هایی که احتمالا فقط به دست رهبر فعلی امکان مهار دارند و در صورت چاره نشدن آنها دوران انتقال قدرت ناپایدار و شکننده ای رقم خواهد خورد. بنابراین در این مقطع جبهه اصلاحات به عنوان یک عامل تثبیت کننده به سمت ائتلاف با جناح های داخل قدرت رفته و نقشی کاملا متفاوت با گذشته ایفا می کند. ادامه همین نقش می تواند در تعیین و تثبیت رهبر بعدی هم نقش بازی کند.

4- کل این ساختار سیاسی حداکثر 40 درصد جامعه را نمایندگی می کند و بلوک 50 درصدی معترض دارای نماینده سیاسی نیست و وزن چهره های شاخص معترضان در تقسیم بندی های داخلی این بلوک 50 درصدی مشخص نیست. یعنی مشخص نیست که برای چند درصد معترضان موسوی و تاجزاده وجاهت سیاسی دارند، چند درصد چشم به نرگس محمدی دارند و چند درصد منتظر رضا پهلوی هستند. بنابراین این بلوک علی رغم بزرگی توان کنش ایجابی در مقیاس کلان ندارد.

بر اساس این شرایط می توان راهبردهای جدیدی را برای بهبودخواهان و گذار طلبان فرض کرد:

اگر دولت خاتمی به عنوان اسب تروای بخش نوگرای جامعه داخل حکومت تلقی می شد و چنین انتظاری از آن می رفت، اکنون دولت پزشکیان از سمت مردم به عنوان مهارکننده بحران ها (و دور کننده از وضعیت فروپاشی) و از سمت حکومت به عنوان پل ارتباطی برای متصل کردن بخش معترض به حکومت دیده می شود. بهبودخواهان اگرچه موفق نشدند معترضان را پای صندوق بیاورند اما هنوز می توانند با اقداماتی آنها را از راهبرد براندازی دور سازند. چنین اقدامی برای دوران انتقال قدرت حیاتی است و طبیعتا باید همراهی کل نظام را در این اقدامات داشته باشند. بنابراین فرصتی برای بهبودخواهان پدید آمده که اعتماد را در جامعه و حکومت نسبت به خود ایجاد کنند و بتوانند به جای اینکه نقش کلید را بازی کنند، ایفاگر نقش پل ارتباطی باشند.

در سوی دیگر گذارطلبان با تحریم گسترده وزن خود را نشان دادند و حساب خود را از اصلاح طلبان جدا کردند. آنها علی رغم گستردگی حامیان خود سازماندهی سیاسی ندارند و هنوز خواسته های ایجابی آنان پس از انتخابات شفاف نیست. بنابراین اولین تلاش آنها می تواند اقدام به سازماندهی و بیان خواسته ها باشد. اما لازم است در فضای جدید به جای ایده حداکثری و مورد اختلاف رفراندوم قانون اساسی یا براندازی کل نظام، خواسته های محدود تر اما اجماعی تر را طرح و پیگیری کنند. خواسته هایی در حوزه حقوق زنان ، آزادی های اجتماعی و حقوق متهمان امنیتی و سیاسی. چنین رویکردی (طرح خواسته های مشخص و ایجاد مقاومت مدنی برای تحقق آن ها) می تواند مکمل نقش بهبودخواهان باشد و در صورت موفقیت مسیر همکاری بعدی بین بلوک معترض و ائتلاف سیاسی مسلط را هموار کند و به اصلاحات بیشتری هم منجر شود. شکست این مسیر البته بیش از آنکه به ضرر آنان تمام شود به ضرر بهبودخواهان و ائتلاف سیاسی مسلط است. زیرا گذارطلبان در فضای ایجاد شده می توانند به نوعی از سازماندهی برسند و در صورت ناموفق بودن تلاش ها برای تحقق خواسته ها این جریان با همه دستاوردهای خود رودرروی سیستم قرار خواهد گرفت.

به طور خلاصه می توان گفت شرایط جدید ایجاد شده هم ضرورت تغییرات را بیان می کند( چراکه حامیان وضع موجود در اقلیت اند) و هم نشانه هایی از تغییر رویکرد حکومت دیده می شود. در این فضا گذارطلبان باید با طرح مطالبات خود و مقاومت برای آنها، امکان واسطه گری را هم به بهبودخواهان بدهند و بهبودخواهان با درک درست از نقش خود باید تلاش کنند شکاف عمیق بین بخش معترض جامعه و حکومت را کاهش دهند.

چنین راهبردهایی بخصوص در دوران انتقال قدرت می تواند به قدرت گیری همزان حکومت و جامعه مدنی منجر شود و البته شکست آن راه را برای رویارویی دو قطب جامعه باز می کند.

بحران جانشینیمسعود پزشکیانگذارطلبانبهبودخواهانانتخابات ریاست جمهوری
تحلیل گر سیاسی، دغدغه مند توسعه ایران، تهیه کننده پادکست ریل
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید