منتشر شده در کانال «راهبرد» در 10 دی 96
? سهیل ایزدی، فعال سیاسی و تحلیلگر اصلاحطلب، در یادداشتی برای "راهبرد" نوشت:
✍️ طرح مباحث ناامیدی و پشیمانی از رای ۲۹ اردیبهشت و مجادلات عبور یا حمایت از روحانی نشانه بروز بحرانی است که انتظار وقوع آن می رفت؛ اما به آن توجهی نشد.
✍️ پرسشی که مطرح شده این است: اکنون که دولت روحانی از مواضع اصلاحطلبی دور شده، تکلیف اصلاحطلبان چیست؟ از روحانی جدا شوند یا در عین اتحاد نقد کنند یا سعی در اقناع افکار عمومی باشند؟
✍️ برای پاسخ به پرسش "چه باید کرد؟" باید ابتدا ریشه بحران را شناسایی کرد و بعد بر اساس علل بروز بحران، راهکار مناسب را یافت.
✍️ ریشه بحران، ناامیدی بدنه و انفعال رهبران اصلاحات سرگشتگی درونی این جریان است و این سرگشتگی نتیجه عدم عبور از وضعیت اضطراری سال ۱۳۹۲ و عدم بازسازی گفتمانی و راهبردی این جریان است.
✍️ وضعیت اضطراری کشور در سال ۱۳۹۲ موجب اتخاذ رویکرد درست عقب راندن استثناطلبان (به همان معنایی که دکتر مجاهدی آن را بکار برده اند) و عادی سازی اوضاع به جای پیگیری شعارهای اصلاحطلبانه (شعارهای دهه هفتادی آن) شد.
✍️ این رویکرد در انتخابات ۱۳۹۴ نیز دنبال شد؛ اما تحلیل اشتباه اصلاحطلبان از آن شکست ۱۳۸۴ و این پیروزی ۱۳۹۴ موجب بروز بحران کنونی شده است.
✍️ تحلیل آنان این است که علت شکست ۱۳۸۴ چنددستگی آنان و علت پیروزی های اخیر ائتلاف آنان بوده است. به همین جهت؛ آنان تاکتیک "ائتلاف حداکثری" بعنوان راهبرد خود جهت ارایه لیست واحد در دستور کار قرار دادند و ساختار جدید خود (شعسا) را بر اساس همین هدف طراحی کردند.
✍️ اما ایراد اصلی این تحلیل آن بود که آنان به بن رسیدن "اصلاحات از بالا" را در ۱۳۸۴ و طرح "عبور از خاتمی" را در مشارکت پایین حامیان خود در ۱۳۸۴ را نادیده گرفتند. همچنین؛ شکست تجربه تحریم ۱۳۸۴ و جنبش ۱۳۸۸ را نیز در بازگشت مردم به صندوق رای مغفول نهادند.
✍️ به همین دلیل، تصور کردند که نیازی نیست که وارد وجه ایجابی شوند و همچنان می توانند با نفی طرف مقابل و یادآوری کابوس احمدینژاد و ارائه لیستی زیر نام خاتمی و اصلاحات مردم را به پای صندوق رای بکشانند.
✍️ غافل از اینکه مردم از کنش خود دنبال نتیجه و بهبود اوضاع هستند و صرف بیان اینکه "روحانی خطاهای احمدینژاد را نکرده است" از سوی اصلاحطلبان، برای مردم راضی کننده نیست.
✍️ آنچه مردم باید ببینند نتیجه بخش بودن مشارکت دموکراتیک سیاسی است و این اثربخشی فقط با برنامه عملیاتی منتخبان و تلاش آنان برای کاهش موانع این اثربخشی است.
✍️ به بیان دیگر، مردم رای داده اند تا اثر نهادهای انتخابی حتی به طور لاک پشتی بیشتر شود. پس "خواستیم و نشد" نیز جواب قانع کننده ای برای رای دهندگان نیست.
✍️ خلاصه بحث اینکه اصلاحطلبان با تحلیل نادرست از شرایط تاکتیک ائتلاف حداکثری و "ارائه لیست واحد انتخاباتی" را بعنوان راهبرد خود پی گرفته اند و بر همین اساس، هم از ترس تفرقه به سوی رویکردهای ایجابی نمی روند و هم برای ارائه این لیست واحد در قالب نظام استصوابی انتخابات بوروکرات های خود (مانند عارف و موسوی لاری) را بر صدر کار نشانده اند تا وجه جنبشی اصلاحات کاملا تحلیل رود.
✍️ از سوی دیگر، ترس از انشعاب باعث شده به هر تابلویی داخل اردوگاه اصلاحات سهمی داده شود و این رویکرد باعث به وجود آمدن تشکل های تکنفره و تو در تو شده که خود روند ائتلاف را پیچیده تر و سخت تر کرده است.
✍️ با این مقدمه، اکنون می توان به سوال "چه باید کرد؟" پاسخ داد.
1- گذر از رویکرد سلبی به ایجابی
✍️ اول باید بپذیریم که اصلاحات یک پروژه است نه پروسه. پس باید برای آن برنامه داشت آن را فازبندی کرد و از همه مهمتر باید لیدری فعال و موثر داشته باشد.
✍️ این جریان باید اهداف روشنی داشته باشد و برای رسیدن به آن هم مسیری در دسترس و ممکن را با توجه به شرایط و محدودیت ها تعریف کند.
✍️ ورود به چنین مباحثی، اصلاحطلبان را به چند دسته تقسیم خواهد کرد؛ اما این شفافیت باعث خواهد شد مشخص شود در چه زمینه هایی می توان ائتلاف حداکثری تشکیل داد و در چه زمینه هایی حداقلی و به همین میزان هم از آن ائتلاف ها انتظار داشت.
✍️ این شفافیت نه تنها تکلیف اصلاحطلبان را با خودشان روشن می کند؛ بلکه تکلیف سایر جناح ها هم روشن خواهد شد و آنان نیز مجبور به شفافیت بیشتر خواهند شد.
✍️ در این شرایط روشن خواهد بود اتحاد اصلاحطلبان با اعتدالیون در چه زمینه هایی است و اختلاف ها کجاست. دیگر نه همه اعمال اعتدالیون به پای اصلاحات نوشته خواهد شد و نه نقد اصلاحطلبان به اعتدالیون حمل بر جدایی آنان خواهد شد.
✍️ اصلاحطلبان باید در موضوعات مهم کشور بخصوص اقتصادی مواضع روشن داشته باشند و برای حل مشکلات از سرمایه اجتماعی خود کمک بگیرند.
✍️ سکوت آنان در قبال بحران موسسات مالی و وضعیت کارگران، آنان را از بدنه جدا کرده و توان اثرگذاری آنان را کاهش میدهد.
✍️ فراکسیون امید باید موضع مشخصی درباره برنامه توسعه و بودجه و سیاست های اقتصادی داشته باشد. توان اجتماعی خود را حول طرح های گره گشا (مثلا تعیین حدود و شرایط فعالیت اقتصادی نهادها، شفاف کردن ترازنامه مالی نهادهای خاص و پاسخگو کردن آنان، حمایت از قشر کارگر، شفافیت نظام بانکی و...) بسیج کند تا اگر هم موفق به تصویب آنان نشد؛ یک مطالبه ملی را در این مسائل ایجاد کرده باشد تا بتواند برای دور بعد از مردم رای بخواهد.
✍️ دوم اصلاحات لیدر می خواهد. لیدری که بتواند گفتمان خود را به میان جامعه ببرد و آنان را با خود همراه کند، بین نیروهای سیاسی اتحاد ایجاد کند و در مواقع بحرانی(مانند اکنون) حامیان خود را از یاس و ناامیدی به کنش مثبت سوق دهد.
✍️ سیدمحمد خاتمی علیرغم داشتن پتانسیل بالای رهبری تن به این مسئولیت نمی دهد و ترجیح می دهد فقط در ایام انتخابات آن هم برای کسب رای با جامعه سخن بگوید.
✍️ رویکرد خاتمی در انسجام اصلاحطلبان موجب تکثیر تشکل های اصلاحطلب شده است. کافی است به عملکرد میرحسین موسوی از ۸۸ تا ۸۹ نگاه کنیم تا ضعف رهبری کنونی را ببینیم. هم او که با یک جمله راهبردی "مقاومت حداکثری برای خواسته های حداقلی" هم حامیان خود را از رادیکال شدن بازداشت و هم پیروزی ۹۲ را در سال ۸۹ ریل گذاری کرد.
?۲- شفاف کردن حدود ائتلاف با راست میانه
✍️ اصلاحطلبان باید مرز خود را با راست میانه مشخص کنند تا هم هویت خود را حفظ کنند و هم هزینه سوءرفتارهای آنان را ندهند. برای این کار آنان باید به تشکیل جناح میانه بعنوان جناح سوم و مستقل از دو جناح دیگر کمک کنند.
✍️ این کار چند حسن دارد: اول اینکه آلترناتیوی بی خطر برای خود ساخته اند که در صورت باخت به آنها نیازی نیست نگران منافع ملی و ویرانی کشور باشند.
✍️ دوم اینکه آنان به تنهایی نمی توانند همه طیف های تحول خواه جامعه را نمایندگی کنند. پس بهتر است نمایندگی بخشی از طیف (اقشار سنتی تر و محافظهکارتر آن) را به راست میانه بسپارند تا خود آزادانه تر به طیف های مدرن و همچنین کم درآمد تر جامعه نزدیک تر شوند.
✍️ سوم اینکه با این کار می توانند اصولگرایان رادیکال را به حاشیه برانند.
✍️ حسن دیگر آن ائتلاف حداقلی است که می تواند با حفظ هویت دو طرف بین این دو جناح شکل بگیرد و در بزنگاه های احتمالی آینده نقش کلیدی بازی کند.
?۳- گفتگو با همه نیروهای موثر جامعه
✍️ اصلاحطلبان نه تنها با میانهروها بلکه با اصلاح طلبان غیرمشارکتی (مانند نهضت آزادی، ملی- مذهبی ها و فعالان مدنی سکولار) نیز به گفتگوی راهبردی بنشینند.
✍️ از این دو طیف مهمتر حوزه علمیه قم است که رویکرد بزرگان آن در آینده حکومت نقش مهمی خواهد داشت.
✍️ در واقع، اگرچه جناح اصولگرا دست رد به سینه اصلاحطلبان و ایده آشتی ملی آنان زده است؛ اما در تعامل با دیگر کنشگران باز است و باید ایده "اجماع نخبگان" (بر اساس نظریه داگلاس نورث) را برای دستیابی به توسعه پایدار پی گرفت.
?جمع بندی
✍️ مسئله اصلی اصلاحات عبور یا عدم عبور از روحانی نیست. مسئله بازسازی گفتمانی و راهبردی این جریان است که در نتیجه آن نسبت اصلاحات با دولت روحانی نیز مشخص خواهد شد.
✍️ اصلاحطلبان باید با ارائه تحلیل دقیق و درست از گذشته خود را بازسازی کنند و ضمن شفاف سازی حدود ائتلاف خود با جریان راست میانه، با همه نیروهای سیاسی وارد گفتگو برای توافق روی قواعد بازی سیاسی در ایران شوند.