
مذاکرات ایران و آمریکا در جریان است و توافق بیش از هر زمان دیگری در دسترس به نظر می رسد. اما آیا هر نوع توافقی به نفع روند توسعه ایران است؟ برای پاسخ به این سوال باید پرسید چند سناریو برای توافق محتمل است و هر کدام چه تاثیری بر توسعه ایران خواهد داشت و وظیفه جامعه در قبال این روند مذاکره و توافق چیست ؟
بر اساس تجربه و سابقه روابط دو کشور می توان سه مدل توافق را شناسایی کرد.
۱- مدل کنترل تنش (مدل ۴۰۲): در این مدل دو کشور با توافقی حداقلی و پنهان تصمیم به عدم افزایش تنش می گیرند. در این مدل که در سال ۴۰۲ تجربه شد، حکومت وقت سهل گیری در تحریم های نفتی را با عدم افزایش ذخایر اورانیوم غنی شده و آزادی زندانیان مبادله کرد. این نوع مبادله صرفاً به سود فرادستان سیاسی است و به شدت جامعه را در مقابل حکومت تضعیف می کند. چون تنها تحریم رفع شده فروش نفت است و پول آن فقط به حکومت می رسد و اوست که این پول را توزیع می کند. تحریم باقی بخش های اقتصادی به تضعیف بخش خصوصی و عقب افتادن صنعت کشور از تکنولوژی روز دنیا می انجامد که نتیجه ای جز رانتی تر شدن اقتصاد و بسته تر شدن سیاست ندارد. این نوع توافق که سم مهلکی برای توسعه است می تواند به گونه ای دیگر تکرار شود، اگر همه تحریم ها رفع نشود یا دولت ایران زمینه های بهره مندی بخش خصوصی را از رفع تحریم ها مهیا نکند. (مثلاً عدم تصویب لوایح مربوط به fatf یا کارشکنی در همکاری بخش خصوصی ایرانی با خارجی)
۲ـ مدل توافق موردی (مدل برجام): در این توافق دو کشور صرفاً در موضوع انرژی هسته ای به توافق می رسند و باقی موارد اختلافی را به آینده موکول می کنند. مانند برجام که قرار بود مدلی باشد برای رفع باقی موارد اختلافی. اما دقیقاً به دلیل عدم تداوم آن روند و اوج گیری اختلافات دیگر مانند مسائل خاورمیانه، به شکست انجامید. امروز هم اگر چنین توافق موردی ای انجام شود به معنای موقت بودن آن خواهد بود. نتیجه چنین معامله ای رفع نصفه نیمه تحریم ها و بازگشت مجدد آنها بعد از مدتی است که اقتصاد نیمه جان ایران را با شوک مجدد مواجه و جامعه را سرخورده و رادیکال می کند.
اگرچه بر اساس وضعیت خاورمیانه و سیاست های ترامپ بسیار بعید است که توافقی بدون تضمین های امنیتی لازم برای اسرائیل به سرانجام برسد، اما نیاز شدید ترامپ به یک موفقیت ممکن است او را به سمت راه حل موقت با ایران و به تاخیر انداختن تعیین تکلیف نهایی این پرونده سوق دهد. تجربه نشان داده که چنین مدلی بسیار مطلوب طرف ایرانی است. چون فرصت تنفس به فرادستان می دهد تا با دریافت مسکن از جراحی های عمیق سرباز بزنند و تصمیم های سخت را به تاخیر بیندازند. اتفافی که باعث هدر رفت بیشتر منابع و بلاتکلیفی طولانی تر می شود.
۳- مدل توافق کامل و عادی سازی روابط: در این حالت همه پرونده ها باهم مورد مذاکره قرار می گیرد و توافقی جامع شکل می گیرد. در این حالت آمریکا دیگر نیازی به تحریم ندارد یا دیگر تحریم موثری را نمی تواند اعمال کند. حکومت در داخل هم ناگزیر از پوست اندازی می شود تا با شرایط جدید خود را تطبیق دهد. اقتصاد بخش خصوصی می تواند در ارتباط با جهان رشد کند و الزامات اقتصاد بینالمللی، اقتصاد سیاسی کشور را هم آرام آرام تغییر دهد.
چنین توافقی است که می تواند راه توسعه را باز کند.
اما بسیار مهم است که جامعه به انتظار دست پخت مذاکره کنندگان ننشیند و نتیجه مطلوب خود را مطالبه کرده و نسبت به توافقات ضد توسعه هشدار دهد.
حمایت تمام و کمال و بی قید و شرط از مذاکرات می تواند خطراتی بیشتر از عدم توافق برای جامعه داشته باشد.
(منتشر شده در هفته نامه صدا در تاریخ 6 اردیبهشت 404)