از ابتدای پاندمی کرونا تا کنون اخبار زیادی شنیدید که درمان کرونا را یافتیم یا حدس می زنیم که درمان کرونا در استفاده از دارویی خاص باشه یا حتی خیلی جدی تر مثلا اینکه:
دارو مال ماست، دارو را به ما بدید، به ما پس بدید.
از این دست اخبار که گاهی در برخی رسانه ها تحت عنوان شایعه هم شناخته می شوند از همه طیفی منتشر شده. از طرفداران شبه علم داخل و خارج از ایران گرفته تا متخصصان علمی در سطوح و تخصص های مختلف مثل تغذیه، عفونی، طب ایرانی، ریه، داخلی، اورژانس و ... همه تلاش کردند تا یه راه حلی ارائه بدهند یا راه حل موردنظرشون را زودتر رویه تعدادی از بیماران اعمال کنن تا شواهد کافی بدست بیاد. البته اگر یه نگاه به گذشته بکنیم می بینیم که بخش های احساسی یا جملات و کلمات اغراق آمیز این اخبار به تدریج کم و کمتر شدن و جنبه های محافظه کارانه این اظهارات تقویت شدند. اگر دنبال کننده این اخبار بوده باشید احتمالا کلمه کارآزمایی بالینی را این اواخر زیاد شنیدید و همگی منتظریم که کدام یک زودتر، بهترین جواب را میدهد. اگر چه برخی از این جواب ها امیدهای گذشته را ناامید می کنن و برخی دیگر امیدهای تازه ایجاد می کنن.
اما مراد من از این نوشته مرور این اخبار تکراری یا احتمالا ملال آور نیست. من میخواهم توجه شما را به ریشه این ادعاها جلب کنم. چرا توقع داریم که زیست شناس ها بتونن خیلی سریع درمانی برای کرونا پیدا کنن؟ زیست شناس ها به معنای کلی که شامل سلول شناسان، ویروس شناس ها، داروسازها، پزشکان و پیراپزشکان و غیره میشه. دانش عمومی از روش شناسی این دسته از محققان در دنیای علم چقدر است؟ برای درک بهتر این موضوع تصمیم گرفتم یه مقاله قدیمی از مجله Cancer Cell را مجدد مرور کنم.
پروفسور یوری لیزبنیک نویسنده این مقاله، یه مقدمه جالبی از موقعیت شغلی اش در اوائل کارش مطرح می کنه که من ازش می گذرم و یه راست میرم سراغ جواب به این سوال. به نظر شما اگر یه رادیو داشته باشی که خراب باشه و بخوای تعمیرش کنی. اگر رادیو را بدی به یک زیست شناس با همون معنای کلی که بالا اشاره کردم، اون رادیو را چه جوری تعمیر می کنه؟ روش تعمیرش چقدر زمان میگیره و هزینه اش چقدر میشه؟ خب معلومه اول باید یه گرنت (بودجه تحقیقاتی) خوبی جذب کنه؟ چرا؟ نه برای دستمزد بلکه برای اینکه حداقل ۳۰ رادیو دیگه با همین مارک و مدل بتونه تهیه کنه (اشاره به نمونه گیری و عدد ۳۰ هم معمولا برای تخمین توزیع نرمال). بعد یه مدت زمانی که طول می کشه تا درب پشت رادیو را باز بکنه (توجه داشته باشید که زیست شناس مفروض ما هیچ اطلاع فنّی نداره) با یه دنیای عجیبی از اجزا پیچیده و متنوع از ترانزیستورها، خازن ها و مدارها مواجه میشه.
حالا فکر می کنید یه زیست شناس چی کار می کنه؟ از کجا شروع می کنه؟ احتمالا اول یه تعجب عمیق میکنه :) بعدش میگه عهه چه جالب چندتا از این چیزها استوانه ای هستن، چندتاشون مربع شکل، یه چیزهای سیم مانند، یه سری چیزهای قرمز رنگ، آبی رنگ و زرد رنگ هستن. اینا را قشنگ دسته بندی میکنه و بعد یه اسمی هم براشون انتخاب می کنه. بعد میرسه سراغ سوال اصلی چرا اون رادیو اولی کار نمی کنه؟ فرض کنید که خوشبختانه تمام اون ۳۰ تا رادیو که جمع کرده، همه سالم هستن و کار می کنن. زیست شناس مدنظر ما میره درب تمام ۳۰ تا رادیو را باز می کنه و رادیوها را روشن می کنه. بعد میره به صورت تصادفی در حالی که رادیو ها روشن هستن، سیمی را قطع می کنه یا قطعه ای را از مدار رادیو تخریب یا جدا می کنه تا اینکه رادیو ها از کار بیفتن. با چه هدفی؟ با این امید که دقیقا همین قطعه در رادیو خراب موردنظر از بین رفته باشه یا آسیب دیده باشه. فرض کنیم که زیست شناس ما خوش شانس بوده باشه و دقیقا یکی از این قطعات گفته شده در رادیو خراب رنگش به سیاهی تبدیل شده و بوی سوختگی هم میده. می تونید خوشحال باشید که احتمالا رادیوتون به زودی تعمیر میشه. چون الان زیست شناس میره از یک رادیو سالم همون قطعه را جدا می کنه و با قطعه موردنظر در رادیو خراب جابه جا می کنه و رادیو را تحویل شما میده (با این فرض که بعد از باز کردن درب رادیو اطلاعات فنّیش به حدی رسیده که اینکار را انجام بده).
اگر بیش از یکی قطعه دچار آسیب شده باشه و نیاز به تعویض باشه با چه احتمالی میشه موفقیت زیست شناس را تخمین زد؟ اگر این خرابی از نوع سوختگی نباشه و از ظاهر شکل و رنگ قابل تشخیص نباشه چطور؟
البته ناگفته نباشه که اکثر موفقیت های صنعت داروسازی ناشی از همین خوش شانسی بوده تا حالا. یه تارگت پروتئینی مشخص میشه و دنبالش کلی طرح و ایده برای مهار فعالیت اون پروتئین با انواع ترکیبات شیمیایی سنتزی و مشتق شده طبیعی. هر جا هم که صنعت و تحقیقات داروسازی هنوز درگیر هست، بودجه میگیره و آدم استخدام می کنه مربوط میشه به همین نکته که هنوز اون قطعه خراب و سوخته را پیدا نکرده.
می دونم شما هم به همین فکر می کنی که چرا وقتی همین رادیو را به یک تکنسین عمومی فنّی میدیم با احتمال خیلی بالاتری در زمان خیلی کوتاه تری تعمیر میشه؟
شاید این شکل خیلی بهتر پاسخی برای این سوال باشه. بخش A حاصل سال ها تحقیقات و بودجه فراوان توسط یه تعدادی زیست شناس برای مکانیسم عمل رادیو است و تصویر بخش B نقشه مداری رادیو است که مهندسان باهاش سروکار دارند. اگه بخوام به طور خلاصه تفاوت این دوتا را بگم اینه که زبان مورد استفاده مهندسان کمّی، استاندارد و مشترک است.
اگر بخوایم اظهاراتی که برای کرونا وجود داره را توی مثال رادیو بیاریم فرض کنید یه روز همینطور که زیست شناس موردنظر ما مشغول بررسی رادیو است یه دوست زیست شناس میاد بهش سر میزنه و در حین قهوه خوردن باهم در مورد پروژه جدیدش صحبت می کنن. بعد دوستش میگه:
عه چه جالب بابابزرگ من هم یه رادیو شبیه به این داشت که خیلی خوب کار می کرد فقط بعضی وقت ها که صداش قطع میشد، با کف دست محکم میزد به پهلوی رادیو و مشکلش حل می شد. خود من هم چندبار امتحان کردم و موفق شدم. چرا این کار را امتحان نمی کنی؟
البته ناگفته نباشه که زیست شناس ها هم خیلی وقته تلاش می کنن که زبانشون این سه تا ویژگی را پیدا کنه یعنی اولا مشترک باشه تا همه منظور همدیگر را بفهمند، استاندارد باشه تا کسی دچار سوتفاهم علمی نشه و کمّی باشه و از توصیف های کیفی فاصله بگیره، ولی راه طولانیه.
در خبرها دیدم که ویروس کرونا را با سارس و مرس مقایسه می کنن و عدم موفقیت در اون دو بیماری را مانع خوش باوری در مورد یافتن درمانی زودهنگام برای کرونا می دانن. من میخوام یه ویروس دیگه ای را مثال بزنم. ویروس هاری. این ویروس بیشتر از ۱۵۰ سال هست که شناخته شده. براش واکسن هست و درمان سرمی وجود داره. خوشبختانه با اقدامات پیشگیرانه از شیوع این بیماری در خیلی از نقاط دنیا جلوگیری شده. اما یه ولی اینجا وجود داره. هنوز نمی توانیم برای فردی (شامل انسان و حیوان) که ویروس هاری وارد دستگاه عصبی مرکزی اش شده باشه توضیحی ارائه بدیم که منجر به درمان بشه. تمام تلاش های درمانی برای هاری اینه که قبل از ورود ویروس به دستگاه عصبی مرکزی یه کاری بکنن. هنوز کاملا تسلیم هستیم در مقابل ویروسی که تنها ۵ پروتئین کد می کند و به جرات میشه گفت هزاران مقاله (تقریبا ۱۶۰۰۰ بر مبنای داده پایگاه پابمد) در موردش وجود داره.
پیشنهاد می کنم اگه تا اینجای متن آمدید به پست دیگه من در مورد کروناویروس هم سر بزنید.