برای رفتن به جایی باید دلیلی داشته باشی. مکانها از آن دسته از خواستنیها هستند که برای دوست داشتنشان باید دلیل داشت. عشق در یک نگاه از مکانها بر نمیآید. خوش آب و هوایی، امکانات درمانی و شغلی و تفریحی، خاطرات، مهمان نوازی و اینطور چیزها دلیل خوبی برای سفر است.
چرا روستای ایرا؟
ما به ایرا رفتیم نه ایراء. ایرا از روستاهای شهرستان آمل، زادگاه و مدفن علامه حسن زاده آملی، بهانه ما برای سفر یک روزه شد. روستایی خنک در دل تابستان با منظرهای چشمنواز از کوه دماوند. بسیار سرسبز که اهالی خوشنشین دارد. یعنی اکثر اهالی ایرا در آمل یا شهرهای دیگر زندگی میکنند و بهار و تابستان به زادگاهشان میآیند. تازگیها گاز لولهکشی به این روستا آمده و ممکن است تردد در پاییز و زمستان را آسانتر کند.
علامه حسنزاده آملی
درباره روستای ایرا و علامه حسنزاده آملی به طور مفصل میتوانید در ویکیپدیا بخوانید. آنچه که مینویسم ارادت قلبیام به این دانشمند وارسته است. کسی که از تعدد تسلط به علوم مختلف، ذوالفنون نامیده میشود. ایشان در این روستا زاده شده و سالهای زیادی زندگی کرده است.
سال 1382 خانم منصوره حسنی همسر علامه فوت میکند و در منزل شخصیشان دفن میشود. وقتی از علامه علت این کار را میپرسند، میگوید میخواهم بیشتر در خدمت ایشان باشم. علاقمندی و همسرداری این عالم بزرگوار ستودنی است و الگوی بسیار خوبی برای همهی مردان مسلمان در عصر حاضر است. علامه وصیت کرده بود بعد از فوتش در کنار همسرش دفن شود. اکنون، منزل شخصی علامه تبدیل به زیارتگاه ارادتمندان این عالم دینی است.
مردم ایرا با دیدن ما میپرسیدند شما زائر آقاجان هستید؟ لفظ «آقاجان» از زبان هیچ کدامشان نیفتاده بود. نه از زبان متولی مسجد، نه از زبان مسئول استادیوم و نه از زبان صاحب دکه جلوی ورزشگاه محلی ایرا.
استادیوم والیبال محلی
بعد از گشت و گذار در طبیعت دلپذیر ایرا، سروصدای پیچیده در روستا توجه ما را به خود جلب کرد و با رفتن به سوی صدا با صحنه شگفتانگیزی مواجه شدیم: استادیوم والیبال حرفهای با حضور تیمهای حرفهای. مسابقات به صورت جدی با حضور مردم و داوران در حال برگزاری بود. تیمهای مختلف با هم رقابت میکردند و از سوی مرد و زن حاضر در ورزشگاه تشویق میشدند. یکی از اهالی روستا گفت: این مسابقات هر پنجشنبه برگزار میشود مگر در زمانهای خاص مثل ماه محرم.
بعد از تماشای مسابقات، رستورانی برای خوردن شام پیدا نکردیم مگر همان دکه محلی جلوی استادیوم که به تماشاگران خدمات میداد. در نتیجه، خبری از غذای محلی نبود و بورک سفارش دادیم که واقعا خوشمزه بود.
شبمانی در روستا
در روستای ایرا مثل دیگر روستاها، همه همدیگر را میشناسند و افراد غریبه زود به چشم میآیند. گردشگران برای کمپ باید به طبیعت بروند و یا شب را در روستا بگذرانند. با پرسوجویی که کردیم یک نفر از اهالی، منزلش را در اختیار گردشگران قرار میدهد. البته پیشنهاد مهمان شدن از سوی مردم مهماننواز ایرا هم داشتیم اما ترجیح دادیم شب را در جاده باشیم. پس به سمت ساحل محمودآباد به پیش رفتیم و بعد از دو ساعت رانندگی و کمی استراحت، از طلوع آفتاب در دریا لذت بردیم.