قبلا گفتم که گوش دادن و خوب شنیدن، برای شکل گیری یک ارتباط سالم و مفید، به شدت لازمه. در واقع گوش دادنه که یک ارتباط رو شکل میده، نه حرف زدن. (نوشته "چرا اینقدر کیفیت روابطمون پایینه؟!" رو بخون)
اما چیزایی هست که اجازه نمیده ما خوب و کامل به صحبتهایی کسی که جلومون نشسته و داره خودش رو میکُشه تا به ما چیزی رو بگه، گوش کنیم؛ نه اینکه نشنویم چی میگه، در واقع متوجه نمیشیم.
اولین و مهمترین دلیلش اینه که ما معمولا به جای اینکه به کلامی که داره گفته میشه گوش کنیم، به گفتگوی توی ذهن خودمون و تفسیر و تحلیل شرایط و قضاوتهایی که توی ذهنمون میاد گوش میکنیم.
ذهن ما مدام در حال تفسیر و حرف زدن و قضاوت کردن و اینو به اون چسبوندن هست. این کار بی اراده و اجازه ما شکل میگیره و معمولا با ما هست.
وقتی یه گفتگویی داریم با یه نفر دیگه که نیاز داره بهش گوش بدیم، اگه این حرفزدن و سروصدای ذهنمون بیاد بالا و بلندتر از حرفای طرف مقابل باشه، اجازه نمیده ما به هیچ وجه حرفای اونو بشنویم. این میشه که بعد از یه مدت گفتگو، اون طرف از دست ما شاکی میشه و میزنه زیر میز کافه و با دلخوری و گاهی فحش و فضیحت رها میکنه و میره و ما میمونیم با این سوال که چی شد؟ من که خوبیشو میخواستم. مگه حرف بدی زدم؟
نه حرف بدی نزدی، اما همین که حرف زدی بد بود! تو حرفهایی که توی ذهن خودت بود رو شنیدی و همونا رو گفتی و این یعنی اصلا به حرفهای گوینده گوش نکردی، اصلا اون شنیده نشده و اینو کاملا حس میکنه.
آفرین تبریک میگم؛ تو تونستی یک رابطه دوستانه رو به فاجعه تبدیل کنی!
وقتی که ما درست شنیده نمیشیم در واقع امنیت ما به خطر میافته، حس میکنیم درک نشدیم، بودنمون تصدیق نشده و مورد پذیرش قرار نگرفتیم. این همون عامل اصلیه که روابط رو نابود میکنه؛ ما محاله با کسی که مارو درک نمیکنه یا مارو نمیپذیره، ارتباطی داشته باشیم.
خیلی از جوابهایی که ما در هنگام گفتگو در مقابل حرف گوینده ازش زیاد استفاده میکنیم مصداق همین خوب گوش نکردن ما و خالی نبودن ذهن ما در موقع گوش دادنه؛ مثل:
مثال: دیشب نتونستم بخوابم اصلا …/ وای منو بگو، نمیدونی دیشب چه شب بدی داشتم …
مثال: شرایطم خیلی سخت شده، دیگه خسته شدم … / من اگه جای تو بودم ول میکردم همه چیو میرفتم. تو دیوانهای به خدا …
مثال: واقعا نمیدونم چکار کنم، نمیتونم از فکرش بیام بیرون …/ ولش کن، چند بار گفتم؟ بیخیالش شو … پاشو خودتو جمع کن …
مثال:نمرههای این ترمم اصلا خوب نشده، میترسم نتونم پاس کنم …/ اوه اوه چه وحشتناک … اینجوری که نابود میشی … چکار میتونی بکنی …
مثال:واقعا با این آدم چه کار میشه کرد؟ من همه تلاشم رو کردم …/ همین کاری که میگم رو بکن … فقط همین راهو داری …
در واقع دل مشغولی ما به خودمون، باعث میشه نتونیم به گفتههای طرف مقابل درست و حسابی گوش بدیم.
اما چطور میتونیم یک شنونده خوب باشیم؟ چطور ازین مهارت استفاده کنیم؟
در نوشتههای بعدی خواهم گفت.
برگرفته از کتاب هنر گمشده گوش دادن- مایکل پی نیکلز
محسن جعفری- کوچ و همیار خودرهبری