تا حالا به این فکر کردی که چرا رشد فردی با سختی و درد همراه است؟
زمانی که فرزندم به دنیا اومد پیش خودم گفتم که؛ خوش به حال نوزادان هیچ مشگلی ندارند، تنها دغدغه شان این است که شکمشان سیر کنند. به عبارتی تمام دنیاشون به خوردن و دهانشان خلاصه میشه، زمانی که سیر هستند دنیا به کامشان است، و وقتی گرسنه هستند دنیا برایشان جهنم است. این طرز نگاه من به نوزادان فقط چند روز دوام آورد، دو سه هفته بعد به خاطر کولیک(دل درد) شدید نمی تونست بخوابد این کار ما را هم به شدت خسته و کلافه کرده بود. خیلی وقت ها دلم به حالش میسوخت آخه چرا باید نوزادان تو این سن و سال این چنین درد هایی تحمل کنند.
معمولا کسانی که بچه دارند این چنین مواردی تجربه کرده اند و می دانند که کولیک معمولا درمان خاصی ندارد باید اون زمان طی شود، چون یکسری باکتری های مفید در سیستم گوارش اش ساخته می شود. بعد که کمی بزرگتر شد اینبار درد ناشی از دندان بچه را کلافه می کرد. پیش خودم گفتم که آخه چرا یک نوزاد این چنین درد هایی تحمل کند؟ چرا باید این همه درد بکشند؟ آیا نمیشه که کمی دیرتر این چنین دردهایی را تحمل کنند؟ اصلا چرا این اتفاقات باید با درد همراه باشد؟ دیدم چه جالب تقریبا همه این دردها و اتفاق ها در خلال رشد ما اتفاق می افتاد.
دیدم که هر بار که بزرگتر و برزرگتر میشود، بابت خیلی از اتفاق هایی که باعث رشدش میشد یک دردی را باید تحمل می کرد. یک دردی که از نظر ما آدم های بالغ شاید خیلی مسئله جدی نباشد، ولی این اتفاق برای یک نوزاد خیلی بزرگ و سخت است و اتفاقا این درد ها باعث می شد که رشد کند. و این در فرایند رشد انسانی کاملا طبیعی است.
هر چقدر بهتر و دقیق تر به این موضوع نگاه کردم دیدم که چقدر جالب تمام زندگی ما همین طور است. و قرار است که این قبیل مشگلات از ما انسان بهتر و قوی تری بسازد، و این یکی از اصول اولیه بهبود و رشدی فردی است.
شما اگه دقت کرده باشید؛ همین اتفاق در زندگی همه ما آدم ها رخ می دهد. زمانی که سه چهار ساله هستیم، وقتی اسباب بازی هامان که گم می کنیم یا خراب می شود انگار دنیا رو سرمان خراب شده، چنان گریه ای می کنیم که حد نداره. وقتی بزرگتر می شویم و مدرسه می رویم تمام دغدغه مان این است که بتوانیم حاصل جمع دو بعلاوه دو به درستی پاسخ بدهیم. وقتی که اون مسئله یاد گرفتمی مسئله جدید تر پیدار می شود، ضرب و تقسیم و .... وارد مقطع متوسطه که می شویم مسائلمان بزرگتر و سخت تر می شود مثلا معادله دو مجهولی و چند مجهولی و بعد انتگرال و ....
حالا زمانی که می بینیم دانش آموزان مقاطع پایین تر ما، از یکسری مسائل مانند معامله دو مجهولی می نالند ما به ریش اونها می خندیم. که بابا اینایی که شما از دستش می نالید اصلا چیزی نیست. بذار سال بعد بشه تازه می فهمید که سختی چی هست. و این اتفاقات مکررا رخ می دهد، وقتی یک مسئله یاد می گیریم دوباره سختی و درد مسئله دیگر باید تحمل بکنیم. یادمان باشد که جهت رشد فردی باید دائماً خودمان را در معرض مسائل جدید قرار دهیم.
کوپر می گوید: زندگی سراسر حل مسئله است
خیلی وقت ها ما مشگل آنچنانی نداریم بلکه به خاطر نگرشی است که به مشگلات داریم. و بستگی به این دارد که روی چه چیزی تمرکز دارید؛ دایره نگرانی یا دایره کنترل
دایره کنترل اتفاقاتی هستند که در اختیار و کنترل ما قرار دارند. به عبارتی ما می توانیم در مورد اون اتفاق کاری انجام بدهیم. هر چقدر ما تلاش کنیم تا خودمان مشگلات را حل کنیم و سعی کنیم جهت رشد خودمان کاری انجام دهیم توی این دایره هستیم. در روی این دایره یک دایره دیگری قرار دارد که دایره نفوذ نام دارد. ما در این بخش فقط می توانیم روی اطرافیانمان تاثیر بگذاریم. وسعت دایره نفوذ نشان دهنده میزان توانایی شماست هر چقدر توانمند تر باشیم وسعت این دایره بزرگتر است.
و دایره سوم دایره نگرانی ماست که در این دایره اتفاقاتی رخ می دهد که خارج از کنترل ما هستند و ما نمی توانیم کاری انجام بدهیم؛ مثلا جنگ، بالا رفتن دلار، رفتار مردم و ....
یادمان باشد که دایره نفوذ و نگرانی ما آدم ها متفاوت است زیرا ظرفیت ها و توانمندی های افراد متفاوت است. بنابراین ممکن است یک اتفاق واسه یک نفر بحران باشه ولی واسه فرد دیگه ممکن است اتفاق مهمی تلقی نشود. مثلا وقتی کودکی اسباب بازی اش می شکند چنان جیغ و دادی راه می اندازد که حد ندارد. ولی بزرگتر ها بهش می خندند. چون از نظر آنها این یک مسئله خیلی کوچک است، از انجایی که کودک دارای حلقه نفوذ کوچکی است، این اتفاق خارج از دایره نفوذش قرار می گیرد. یا مثلا واسه کسی که رانندگی بلد نباشد این کار در دایره نگرانی اش قرار دارد ولی کسی ک مهارت رانندگی بلد است در دایره کنترل اش است.
هر چقدر بیشتر رشد کنیم دایره کنترل و نفوذمان گسترده تر می شود. به عبارتی هر چقدر بیشتر تمرکزمان روی دایره کنترل بگذاریم رشد فردی بیشتری تجربه می کنیم.
نمی خواهم بگویم که مشگلات عالی هستند، و باید جهت رشد فردی باید سختی بکشیم. بلکه منظور من این است که زمانی که با مشگلات روبرو شدیم. بدانیم این کار قرار است ما را تغییر بدهد و به انسان بهتری تبدیل شویم،به زندگی ما جهت می دهد و ما را وادار به رشد می کند. به عبارتی از مرحله ای که هستیم به مرحله بعد ببرد.
لطفا یک دقیقه به تمام مهارتهایی که امروز دارید فکر کنید، روز اول چه حالتی داشتید؟ چقدر از نزدیک شدن به چنین چیزهایی می ترسیدید؟ هر چقدر بزرگتر که شدیم چیزهایی که یک روزی برای ما یک مسئله غیر قابل حلی بود و ازش می ترسیدیم، الان بهش می خندیم. خیلی وقت ها چیزی که ما اون را مشگل می بینیم در واقع چالشی است که قراره ما را رشد دهد. اگه با این دید به مشگلات نگاه کنیم دیگر اون را مشگل نمی بینیم، بلکه عاملی است که باعث رشد ما می شود.
توصیه می کنم مقاله زیر را هم مطالعه کنید.
یادمان باشد که همه ما انسان ها از ظرفیت یکسانی برخوردر نیستیم، بنابراین در برابر مشگلات هم نمی توانیم یک نسخه بپیچیم که همگی از یک قانون یا روش خاصی پیروی کنند. ارائه یک رهکار برای همه مثل این ماند که چند نفر با درد ها و علائم مختلف به پزشک مراجعه کنند. و پزشک برای همه آن ها نسخه یکسانی بپیچد و همه را به یک شکل درمان کند. هر کسی بنا به مشگل و ظرفیت و توانایی اش راه حل منحصر به فرد خودش را دارد.
در این مقاله می خواهیم به این نکته پی ببریم که؛ زمانی که به یک مشگل برخوردیم با این دید نگاه کنیم که این مشگل قرار است از من انسان بهتری بسازد.