این ستاره هشت پری که می بینید نماد یک سازمان است ولی برداشت من میتواند این باشد که قرار است یک انسان چند بعدی از دل این سازمان و مدارسِ زیر نظرش بیرون بیاید ولی یادم هست یک روزی در حوالی یازده سالگی در یک جلسه کنکورمانند مارا نشاندند برای رقابت ورود در چنین و چنان مدارسی و یکی از سوالات آن آزمون این بود که این شکل چند خط تقارن دارد!؟
دیگر سوالات هم چیزی در همین حد بود که قصد دانشتند هوش ریاضی افراد را اندازه بگیرند و در بعضی سوالات هوش حفضیاتی!
در دل این مدارس دقیقا بر روی همین بعد انسان تاکید میشود، حفظ کن، ترکیب کن و جواب بده! و خروجی چیزی نیست جز انسان های تک بعدی که در جهان چندبعدی شبیه یک ربات می مانند ! رباتی که یک کار را بخوبی انجام میدهد! ولی در اصل ربات است!
اما این قسمت دردناک داستان نیست!
محمدرضا شعبانعلی در کورس آموزشی تفکر سیستی میگفت:
فردی که فکر میکند از بقیه باهوش تر است، به سراغ رفتار غیر سیستمی می رود.
مهم ترین نشانه رفتار غیرسیستمی، انزوا و کنج عزلت نشینی ست!
اما بدترین نشانه این است که سیستم و مردم که جزِ اصلی سیستم هستند برای فرد غیرسیستمی اهمیت خاصی ندارند! چیزی که برای او اهمیت دارد سرعت،رشد و پیشرفت خودش است. او پیرامون را نمیبیند، شکاف ها را نمیبیند، دغدغه های اجتماعی را حس نمیکند، دنیای او خودش میشود و اهدافش!
حدود 7 سال برای یک تیزهوشانی در مدرسه وقت، انرژی و هزینه خرج میکنند، برای آنها رویای بهترین دانشگاه ها و بهترین رشته ها را می سازند، آن ها را از جامعه می کَنند و در یک سیکل معیوب بنام " بجنگ برای بهترین رشته و بهترین دانشگاه " قرار می دهند، در نهایت آن ها را میفرستند در بهترین دانشگاه ها با بهترین رشته ها و باز از 4 تا 14 سال! برای آنها خرج می کنند ولی تهش چیست؟
تهش یا مهاجرت علمی ست یا آدمی که می گوید من گلیمم را بیرون میکشم بقیه هم خودشان یه کاری برای خودشان بکنند !
اگر فردی را در سنین پایین برتر و بالاتر از اجتماع حساب کنیم و این حس را به سرعت و قدرت به اون انتقال دهیم، فرد را در پارادایمی قرار دادیم بنام " من باید سهم بیشتری داشته باشم! "
و اینگونه می شود که بجای پخش استعداد های میان مردم، از آنها کلونی ای میسازیم که جز رشد و بزرگ شدن خودش چیز دیگر اهمیتی ندارد، اینکه محیط رشد کلونی دارد فاسد میشود اهمیت ندارد!
جدا از این ما در نوجوانی و جوانی که هیچ چیز ثبات ندارد انسان هارا به دو گروه تقسیم میکنیم: با استعداد درخشان و بدون استعداد درخشان !
از آنجایی که دارای استعداد درخشان ! در اقلیت است ! اعتماد بنفس اکثریت دانش آموزان و دانش جویان را تخریب میکنیم ! و به آنها حسِ بدردنخور بودن تزریق میکنیم.
چنین جامعه نمیتواند مولدِ موثر باشد، چنین جامعه ایست که در صادرات استعداد درخشان و تخریب استعداد نادرخشان به خودکفایی می رسد!
بگذارید یک چیز دیگر را بگویم:
نادرابراهیمی میگوید استعداد بزرگترین دروغی ست که انسان به خودش گفته!