عید امسال سفری به هند داشتم که تجربه بی نظیری بود. سفر کردن همیشه تجربه های خوبی به همراه داره اما دیدن جاهایی که ممکنه نظیرش کمتر وجود داشته باشه همیشه اون مقصد رو متفاوت میکنه و بدون شک هند یکی از این مقصدها است.
واکنشی که افراد معمولا بعد از اینکه متوجه می شوند به هند سفر کرده ام نشان می دهند، ماهیچههای صورتشان را منقبض می کنند و می پرسند «همینجوری که میگن کثیف و شلوغ بود؟» و جواب من به این سوال این است که «هند تابلو بسیار بزرگی است که کثیفی و شلوغی هم جزوی از این تابلو بزرگ و بی نظیره و بستگی داره که بخوای چطور به این تابلو نقاشی بی مانند نگاه کنی».
جمیعت و جمعیت و جمعیت
اولین چیزی که در هند به چشم میاد، جمعیت بسیار زیادشونه. در حال حاضر یک میلیارد و سیصد و شصت میلیون نفر (هفده برابر ایران) در کشوری به مساحت دو برابر ایران زندگی میکنن! با نرخ رشد جمعیتی هم که داره به زودی مقام اول پر جمعیت ترین کشور دنیا رو از چین می گیره.
تبعات این جمعیت تقریبا در همه چیز نمود پیدا میکنه و سبک زندگیشون کاملا تحت تاثیر این مقدار زیاد از جمعیت قرار گرفته. درک این جمعیت و اینکه چطور این سیستم شلوغ کار می کنه اصلا ساده نیست! و وقتی خیلی از اتفاقات عجیب این کشور رو دنبال می کنی میشه رد پای این رو پیدا کرد که یکی از دلایل شکل گرفتن اون اتفاق، جمعیت بسیار زیادی هست که در هند زندگی می کنه.
یکی از تفاوت های زندگی شهری و روستایی، رعایت شدن قوانینی مثل ایستادن در صف، رانندگی بین خطوط و قوانین دیگری که لازمه رعایت در محیط های پر جمعیت تر است. ادعایی که در مورد هند می توان کرد، یک روستا به وسعت یک کشور است چرا که قوانین شهر نشینی که لازمه رعایت در محیط های پر جمعیت است هیچکدام در آن رعایت نمی شوند! در اکثر مواردی که در ادامه از این کشور توصیف خواهم کرد شما هم به این ادعا بیشتر پی خواهید برد.
به عنوان مثال خیابان های آسفالتی هم برای ماشین استفاده می شود و هم برای عبور حیواناتی مانند گاو و گوسفند و شتر. نه اینکه فکر کنید این صحنه در حومه شهرها اتفاق می افتد که دقیقا در قلب شهر و شلوغ ترین نقاط مرکز شهر این صحنه ها را خواهید دید.
یا به عنوان مثالی دیگر، قطار وجود دارد ولی بلیط قطار به معنی بلیط صندلی قطار نیست و دقیقا یعنی اینکه این بلیط رو بگیر و هر جایی از این قطار تونستی سوار شو و برو! حتی شده روی سقف! فکر کنید توی مترو تهران ایستگاه امام خمینی سوار شده اید و جای نفس کشیدن نیست با این تفاوت که قرار است هشت ساعت در این وضعیت روی پا به ایستید تا به مقصد برسید. تعجب من این بود که دست فروشان داخل قطار چطور مثل گربه می توانستند از بین این جمعیت رد بشن و غذا و هزار چیز جور واجور دیگه بفروشند.
در هند خیلی صف رعایت نمیشود و اگر کسی در صف قطار یا هواپیما بیاد جلوی شما از روی بی احترامی اینکار را نمی کند و البته اگر شما هم این کار را بکنید آنها نیز عصبی نمی شوند!
رقص هندی
در هند با توریست ها مانند یک هنرپیشه برخورد میشه. همه به شما نگاه و توجه می کنند و درخواست عکس گرفتن با شما را می کنند و این سیل از توجه و محبت شما را به وجد میاره. اگر بتوانید به یک مراسم عروسی در هند بروید، با شدیدترین نوع این توجهات روبرو می شوید از اصرار زیاد برای دعوت به عروسی تا بهترین کیفیت پذیرایی حتی بیش تر از عروس و داماد!
البته عروسی پیدا کردن در هند کار خیلی سختی هم نیست چون هم جمعیت زیاده و هم علاقه مندان به ازدواج و علاوه بر این معمولا قسمتی از مراسم عروسی در خیابان همراه با موزیک و رقص و برگزار می شود.
شاد بودن یکی از بارزترین خصوصیات هندی ها است. شادی هایی از جنس شادی های عمیق و واقعی که وقتی در مراسم های آنها حضور پیدا می کنید به خوبی می توانید این شادی رو حس کنید و ببینید. و یکی از بهترین لحظاتی که این شادی به منصه ظهور می رسه هنگام رقص است. رقص هندی همراه با خنده و تحرک بسیار زیادیه و حرکاتشون به نوعی هست که وقتی نگاه کنی نا خودآگاه تو هم خندت میگیره و بعد متوجه نمیشی که به این مدل رقصیدن میخندن یا این خنده جزوی از رقصشونه! هرچی که هست واقعا یکی از شادترین رقص های دنیا است.
یک نکته جالب در مورد ازدواج در هند اینکه هنوز بیشتر ازدواج ها به صورت سنتی و از طریق خانواده ها انجام می شود و آشنایی پسر و دختر قبل از ازدواج را چیز خیلی مدرن و خلاف عرفی است.
جشن هالی
زمان سفر من مصادف شده بود با جشن هالی که در این جشن شرکت کنندگان به هم رنگ پرتاب می کنند. همیشه در عکس و فیلم این جشن را دیده بودم و حالا که خودم قرار بود در این جشن شرکت کنم اشتیاق زیادی داشتم.
جدای از داستان پشت این جشن که البته همراه با خرافات بسیار زیادی است، جشن هالی جشنی سرشار از خنده، شادی، موزیک، رقص و البته رنگ است. تقریبا همه مردم کشور هند در این روز درگیر این جشن هستند و کوچیک و بزرگ بهم رنگ می پاشند و شادی میکنند. شما اگر حتی فردی خجالتی از نوع شدید هم باشید کافیه که توی جمعشون برید تا توی کسری از ثانیه ببینید که از نوک سر تا نوک انگشت پاتون رنگی شده و دارید با اونها همراه موزیک هندی بالا و پایین می پرید.
بوق زدن در هند
رانندگی در هند وحشتناک ترین در نوع خودش است. بر عکس بودن محل فرمان ماشین به اندازه کافی دلهره آور است اما نوع رانندگی هندی ها این دلهره را چند صد برابر افزایش می دهد. خیلی از توریستهای اروپایی وقتی به ایران سفر می کنند شاید رانندگی عجیب ایرانیان جزو اولین چیزهایی باشد که به چشمشان بیاید، مطمنم اگر این افراد به هند سفر کنند، رانندگی ایرانیان را خیلی هم قانونمند خواهند دانست!
خط کشی در خیابان اصلا وجود نداره و رانندگی بین خطوط و حق تقدم هیچ معنی نداره. تعداد وسایل نقلیه شامل ماشین سواری و سنگین، موتور و سه چرخه و البته حیوانات در خیابان وحشتناک زیاده و به طرز عجیبی این سیستم در هم حرکت میکنند و بوق هم که یکی از مشخصترین ویژگیهای رانندگی در هند است و اگر بگم رانندههای هندی از بوق بیشتر از ترمز استفاده میکنند به هیچ عنوان اغراق نکرده ام.
اما تفاوت اصلی که این مدل رانندگی با رانندگی ما ایرانیان وجود داره اینه که تمام این حرج و مرج در فضایی کاملا شاد و دوستانه اتفاق میافته! هندی ها اصلا ادم های عصبی نیستن و در مدتی که در هند بودم حتی یک درگیری خیابانی هم به خاطر رانندگیشون ندیدم. اگر این مدل از رانندگی در ایران بود با وضعیت عصبانیتی که ما از هم داریم تعداد دعوا ها و کشته های ناشی از دعواهای خیابانی به راحتی چندین برابر می شد.
روحیه شاد بودن و عصبی نشدن یک پدیده نهادینه در هندی ها است. این شادی از فرهنگ و آموزه های دینی سرچمشه می گیره و من در چندین موقعیت پر تنش این مورد رو تجربه کردم که عصبانی نمی شند و خودشون رو کنترل می کنند که کاملا در ذهنم ماند و تحت تاثیر قرار گرفتم.
غذای های هندی
تندی غذاهای هندی مثال زدنی است. تقریبا تمام رستوران ها وقتی غذایی سفارش می دهید از شما سوال می پرسند که این غذا میخواهید تند باشه یا غیر تند؟ اگر بگوید غیر تند، با هر لقمه ای که میخورید تمام اعضای بدنتون از تندی میسوزه و اگر گزینه تند رو انتخاب کنید که دیگه کلا نمیتونید اون غذا رو بخورید. یکبار که برای تست یک غذای تند دریایی سفارش دادم به قدری حالم بد شد که خیلی از قسمت های اون شب رو یادم نیست! کلا هندی ها دوست دارند همه چیز رو تند بخورند حتی آب میوه هاشون هم اسانس فلفل داره. اخه اب انار تند چجوری میتونه جذاب باشه خوردنش؟
بسیاری از هندی ها گوشت نمی خورند و غذاهای بسیار زیادی دارند که بر پایه گوشت نیست که البته ریشه دینی هم داره، چون بسیاری از مذاهب هندی برای حیوانات احترام زیادی قائل هستند و پیروانشان را از خوردن گوشت منع کرده اند و این رفتار نسل به نسل منتقل شده است.
تاج محل
من خودم خیلی اهل مکان های تاریخی یا مذهبی نیستم و بیشتر ترجیح می دهم طبیعت و جاهای بکر را بگردم. قبل از رفتن به تاج محل هم خیلی حس خاصی نداشتم اما خب به عنوان یکی از تورستی ترین مکان های هند و البته دنیا تصمیم به دیدن آن گرفتم. ولی نتیجه بازدید از تاج محل، باعث شد پیش داوری من نسبت به این مکان تاریخی تغییر کند. تاج محل واقعا یکی از زیباترین و گیراترین بناهایی هست که تا به حال دیده ام. خصوصا وقتی داستانهای ساخت این بنا را بدانید جذابیت آن را بیشتر میکند. این بنا معماری بسیار زیبایی دارد و سنگ هایی که در ساخت آن به کار رفته در نوع خود منحصر به فرد هستند که باعث می شود محو تماشای آن شوید. این بنا نمادی از عشق است. یکی از پادشاهان هندی بعد از مرگ همسر سومش که بیشتر بقیه او را دوست داشته، این مقبره را برای او می سازد. امان از عشق!
بهشت ادیان
فکر نکنم هیچ کشوری اینقدر تنوع مذاهب و ادیان داشته باشد. مردم هند به شدت خرافاتی هستند. تقریبا تمامی ماشین ها یک نخ از میوه هایی مانند فلفل و لیمو به آنها آویزان است که اعتقاد دارند برای آنها خوش شانسی می آورد. و یک درصد هم فکر نمی کنند که اگر بهتر رانندگب کنند بیشتر شانس بیاورند تا نخ میوه آویزان کنند. یک بار از یک راننده پرسیدم که چرا اینقدر بوق میزنی الان که تو جاده هستیم و کسی جلوت نیست که! و جوابش این بود که بوق که برای هشدار نیست، شما وقتی ترمز و بوق را باهم فشار دهی خوش شانسی می آورد! و من هم کاملا قانع شدم. اکثرا در خانه و محل کارشان نماد و سمبل هایی از دین دارند که اعتقاد دارند باعث خوش شانسی است.
بی دلیل نیست که این همه ادیان و فرقههای مختلف در هند بوجود آمده است، اگر سیلیکون ولی بهشتی برای شروع کسب و کارهای تکنولوژی محور است، هند هم می توان بهشت ادیان و فرقهها دانست. محیط و پارامترهای بسیار مناسبی برای رشد ادیان در این کشور وجود دارد و نمونه هایی از ادیان وجود دارد که پیامبر آن دین نتوانسته در کشوری که فعالیت خود را شروع کرده رشد کافی بدست آورد ولی بعد از مهاجرت به هند به دستاوردهای قابل توجه ای دست پیدا کرده است.
هندی ها افراد پا منبری بسیار خوبی هستند و به سرعت تحت تاثیر حرف قرار می گیرند که این یک پارامتر بسیار مهم برای نفوذ دین است. البته خب این نیاز بازار باعث شده که سخنوران هندی بسیار قابلی نیز در این محیط رشد کنند. از طرف دیگر جمعیت بسیار زیاد هند باعث می شود که اگر حتی درصد کمی از این جمعیت پیرو آن دین شوند، برای خود عدد قابل توجهی از پیروان پیدا کنند.
فیلم هندی
فیلم بخشی جدا نشدنی از سبک زندگی هندی ها است و زمان زیادی برای فیلم دیدن اختصاص می دهند. چیزی که توی ذهن من از سینمای هند قبل از سفر به این کشور داشتم، جلوه های ویژه اغراق آمیز بود که اخه چرا اینقدر غیر قابل باور هستند. تصمیم گرفتم این علاقه عجیب هندی ها به فیلم را در یک سینما در کنار آنها تجربه کنم.
هر جمعه در هند یک فیلم با گرید A بر روی پرده می رود که مهمترین فیلم هفته است و بهترین سینما ها به آن اختصاص می گیرد و صندلی های سینمای این فیلم ها همیشه پر است. در شهر جیپور یک سینمای بسیار معروف به اسم Raj Mandir است که به گفته پوستر بزرگی که بیرون این سینما نصب کرده اند، سومین سینما جذاب دنیاست! و البته واقعا سینمای جالب و بزرگی بود که معماری قدیمی و زیبایی داشت.
این سینما بیشتر از ۱۲۰۰ نفر گنجایش داره که تمامی صندلی های آن پر می شود و تجربه ای شبیه به استادیوم می دهد تا سینما! فیلمی که در آن زمان نمایش داده می شد فیلمی بود در خصوص جنگ هند و پاکستان که شبیه به فیلم هالیوودی ۳۰۰ بود البته با جلوه های ویژه هندی! فضای کشور هم به خاطر چالش های اخیری که بین دو کشور بوجود امده بود ملتهب بود و اماده نمایش چنین فیلمی بود که سوپر استار آنها نیز در فیلم بازی کرده بود.
تجربه فیلم هندی دیدن در چنین سینمایی در کنار هندی ها واقعا بی نظیر بود و کاملا مشابه به استادیوم رفتن با همان هیاهو و هیجان! در هر صحنه خنده دار با تمام وجود سینما میخندید و در تمام صحنه های درگیری دست و جیغ و هورا همراه بود. وقتی این واکنش های مردم را در سینما می دیدم بهتر می توانستم کاربرد جلوه های ویژه اغراق امیز را درک کنم، چرا که خوراک خوبی برای خنده و شادی و هیاهوی بیشتر در سینما های هند ایجاد می کرد.
یه نکته دیگه اینکه تمام فیلم های هندی که توی سینما میبینید بین دو نیمه داره و یه وقت استراحت میدن وسط فیلم که تماشاچی ها برن بیرون استراحت کنند و دوباره برگردند ادامه فیلم رو ببینن،دقیق تجربه استادیوم رفتنه!
سفر من در حدود یک ماه طول کشید و تنها موفق شدم چند شهر رو ببینم و بسیاری از شهرهای دوست داشتنی دیگه و طبیعت های بکرش در شمال کشور رو نتونستم ببینم و آرزوی سفر دوباره به این کشور توی قلبم گرم می مونه.