در اپیزود سه در خدمت یه آقا پسر یازده سالهایم، ایشون ساکن شهر اندیشهست مادرش معلم و پدرش شغل آزاد داره. علت انتخاب این مهمونمون این بوده که هم خیلی کتاب خوانه و هم یه برادر دو قلو داره که تو اپیزود بعدی با برادرش صحبت میکنیم. بریم این گفتوگوی حدوداً چهل دقیقهای رو با هم بشنویم.
خیلی خوش اومدی اندی. ممنون.
چرا اندی رو انتخاب کردی؟ اندی رو انتخاب کردم به خاطر اینکه یکی از کتابهای مورد علاقهی من خانهی درختی هستش و اندی گریفیت اسم یکی از نویسندهها کتاب، شخصیتهاش و همچنین راوی داستانه و چونکه خیلی دوستش داشتم اسمم رو اندی انتخاب کردم.
در مورد این کتابی که هم آوردی برامون توضیح بده. اسمش چیه؟ داستانش چیه؟ این کتابم خانهی درختی صد و سی طبقهست، جلد دهم مجموعه خانهی درختی از جلد یک شروع کردم تا جلد آخرش و خیلی هم دوستشون داشتم، این کتابش هر مجموعه سیزده طبقه به خانهی درختی اضافه میشه و توی اوایل کتاب اون رو نام میبره برای مثال توی جلد دهمش صد و سی طبقه یک اتاق نقطههای مهار نشدنی داره یا مثلاً یه اتاق وقت تلف کنی و اینکه خانهی درختی جایی هست که اندی و تِری توش داستانهاشون رو مینویسن و تصویرگری میکنن و برای انتشارات آقای غول دماغ میفرستنش و بعداً چاپ میشه و بچهها میخوننش.
کلاً چه جور کتابهایی رو دوست داری؟ کتابهای ماجراجویی.
مثلاً چندتاش رو اسم میبری کتابهای ماجراجویی؟ خانهی درختی، وبلاگ خون آشام، مومی ترولها و از این چیزا، یه کوچولو کتابهای ترسناک هم دوست دارم مثل وبلاگ خون آشام خیلی نه ولی اونا هیجانشون خیلی بیشتره تا کتابهای دیگه وقتی که میخونموشن یه جوریه که احساس میکنم مثلاً جوریه که حتماً باید بقیهاش رو بخونم ببینم داستانش چه جوریه.
کتابهات رو چه جوری انتخاب میکنی؟ بعضی وقتها وقتی که برام هدیه میارن برای مثال خانهی درختی رو اول نود و یک طبقهاش رو بهم هدیه دادن دیدم کمکم ازش خوشم اومد جلدهای دیگهاش رو هم شروع کردم به خوندن که دیدم عاشق این کتاب شدم و تصمیم گرفتم بقیهی جلدهاش رو هم بگیرم ولی بعضی از کتابها هم مثلاً جلد یک رو بر میداشتم میگفتم ببینم اگه از این خوشم بیاد بخونم ببینم شاید خوشم بیاد بقیهی جلدهاش رو هم بگیرم بعضی از کتابها هم میبینم تعریفشون خیلی بیاد مثلاً بگن این کتاب خیلی خوب بود یکی از اون جلدهاش رو بر میدارم ببینم چهطوریه.
تا حالا شده کتابی رو بخونی و خوشت نیاد؟ خیلی کم.
اسمش رو میگی بهمون؟ کتاب ؟ خیلی مد نظرم نبود به خاطر اینکه چه طوری بگم بیشتر سعی میکرد محل رو توصیف بده صاف نمیرفت سر ماجرا خیلی هیجانی نبوده به خاطر همینم کمتر ازش خوشم میومد ولی به هر حال میخوندمش چون بدک نبود دیگه.
به جز کتاب فیلم و کارتون هم میبینی؟ بله.
چه کارتونی خیلی دوست داری؟ کارتون من تایتانهای نوجوان رو دوست داشتم، داستان اسباب بازیها رو خیلی دوست داشتم سریال خیلی بیشتر دوشت داشتم مثلاً سریال تایتانهای نوجوان، دنیای شگفت انگیز گامبال، سالنامه داروین بیشتر از کارتون دنیای شگفت انگیز گامبال رو دوست داشتم چون اصلاً انگار تکراری نبودن هر قسمت رو که میدیدیم دوست داشتیم بازم ببینیم خیلی خوب بود. فیلم هم از از فیلمهای مارول دیدیم خیلی قشنگ بود تقریباً میشه گفت دیگه تکومش کردیم از دی سی دیدیم مثل بتمن علیه سوپر من، لیگ عدالت و چنین چیزهایی.
حدوداً چندتا کتاب داری؟ حدوداً یه بار نشستم شمردم پنجاه و چهار تایی کتاب داشتم.
کتابهای تو جداست از کتابهای داداشت؟ بله، حالا امروز الان یه چندتایی کتاب هم بهشون اضافه شده ولی همون پنجاه و چهار تا بگیریم بهتره.
تو این کارتونها و سریالهایی که گفتی شخصیت مورد علاقهات کیه؟ من همهی شخصیتهای فیلمها و سریالها رو دوست دارم هر کدومشون یه ویژگیهایی دارن هر کدومشون خاصن نمیشه بگیم این رو بیشتر دوست دارم خودم نمیتونم فرق بذارم همشون رو خیلی دوست دارم.
یکی که خودت دوست داشته باشی جای اون باشی، کدومه؟ از دنیای شگفت انگیز گامبال داروین رو خیلی دوست دارم چون یه ماهیه که پا داره هم میتونه توی خشکی زندگی کنه هم توی آب همه کار هم میتونه انجام بده خیلی خوبه مثلاً توی یک دقیقه میتونه خونه رو مرتب کنه ویژگیهاش خیلی زیادن این رو بیشتر از بقیه شخصیتهای کارتون دوست دارم.
میدونی چرا اسمش رو داروین گذاشتن؟ داروین که فقط یه اسمه ولی میدونم که چارلز داروینه که یه زیست شناس بوده که توی دوران نوجوانی یادم نیست چند سالگی جز زیست شناس نیروی دریایی میشه.
چرا معروفه داروین؟ نمیدونم.
بلدی سوت بزنی؟ بله.
بزن، یه آهنگ باهاش بزن؟ آهنگی نه ولی ساده آره.
ساده بزن ( اندی سوت میزند)
سوت بلدی با دست بزنی؟ نه اون یکیش یه ذره سخته صدای سوتی هم که با دست میزنن یکم آزارم میده مثلاً خیلی از صداش خوشم نمیاد.
بلدی برامون یه آهنگ بخونی یا بزنی مثلاً روی میز بزنی یا بخونی؟ خوندنی نه. زدنی واقعاً بزنم؟
آره. مثلاً تنبک بزنم؟ آره تنبک که نداریم ولی میز داریم.
اندی روی میز میزند، این یه چیزِ خیلی کوچیکی بود.
یه جوک میتونی تعریف برامون؟ نه، ولی جوکهام معمولاً خیلی خوب در نمیاد هر چی سعی میکنم، نمیشه. ولی توی یکی از این کتابهای خانهی درختی یه قسمتش صد و چهار طبقهاش ملی چیستان و چیزهای خندهدار داره که من یه بار رفتم ورقش رو باز کردم واسه خانوادهام توی حال همش داشتم چیستان تعریف میکردم همش میخندیدیم جوابهاش خیلی خوب بودن و همچین چیزهایی.
میدونی روح چیه؟ بله.
روح چیه؟ مثلاً فرض کن یه نفر که خیلی کوچیکتر از توئه ازت بپرسه که اندی روح چیه؟ روح اولاً که درون خودمون زندگی میکنه که باعث میشه جسممون بتونه حرکت کنه کلی بخوام بیرون از بدن بگم حالت نامرئی داره، شکلش هم که نمیتونم توصیف کنم حالت هوا داره گازه من اینطوری میشناسم.
ترسناکه روح؟ ترسناک، هم آره هم نه. فکر کنم بعضیهاشون خوب باشن و بعضیهاشون نه ولی از ویژگیهاشون اینه که میتونن از دیوار رد بشن، یکی از ویژگیهاشون اینش خوبه.
شبها که میخوای بخوابی به چی فکر میکنی قبل خواب؟ به چیز خاصی فکر نمیکنم ولی معمولاً کتاب میخونم یا به کتابهای قبلیم که واقعاً مثلاً یکی از کتابهایی که خودتون بهم داده بودین روزی که از میلان از آسمان کلاه میبارید اون کتاب واقعاً چیزی بود که هرگز نمیتونستم از فکرش بیام بیرون وقتی تمومش کردم خیلی دوست داشتم دوباره بخونم. شبها مثلاً بعضی وقتها به صفحاتش نگاه میکنم یه سری از متنهای داستانها رو میشینم میخونم و یه مروری دوباره از کتاب با خودم میکنم و اونطوری خواب راحتتری دارم.
خواب هم میبینی؟ آره، ولی یادم نیست الان.
هیچ کدومش رو یادت نیست؟ نه.
معمولاً چه جوریه؟ ترسناکه، خندهداره یا تخلیه؟ بیشترشون خوبن یه سریاشونم کابوسن واقعاً جوری که از خواب میپرم میبینم صبح شده خدارو شکر میکنم ولی کلاً بیشتر خوابهای خیلی خوبی میبینم.
تو بهترین دوستت کیه؟ بهترین دوست من که از کلاس دوم باهاش آشنا شدم و کلاس چهارم هم دیدمش چون کرونا بود نمیدیدمش و نمیتونستم بهش پیام بدم چون گوشی نداشتم ولی چهارم که دیدمش خیلی خوشحال شدم.
اگه تولد یه دوستت باشه که دعوتت نکنه ناراحت میشی؟ خوب اگه صمیمی باشیم آره چون به هر حال من دوستشم و با هم دیگه خیلی روابط خوبی داریم ولی اگه دعوتم نکنه یعنی خیلی با هم خوب نیستیم و ناراحت میشم.
بهش میگی چرا من رو دعوت نکردی؟ اگه اینطور باشه کمی میگم ولی نه، ولی آره میگم بهش ولی خیلی سراغش نمیرم تا هر دوتامون واقعاً ناراحت نشیم.
اهل بازی کامپیوتری و بازی رو گوشی هستی؟ تقریباً، چون خودم گوشی ندارم خیلی علاقهای ندارم من خودم علاقه دارم اسباب بازیهایی مثل لگو و اکشن فیگور واز این جور چیزهای پلاستیکی داشته باشم. گوشی هم دوست دارم ولی نه خیلی زیاد چون مثلاً گوشی رو یکی از فامیلامون رو مثل مادربزرگم یا پدربزرگم رو میبینیم تو گوشی اونها یه چندتا بازی نصب میکنیم و بازی میکنیم ولی دور از اون بیشتر وقتمون رو با درس خوندن، تلویزیون دیدن و بازی با اسباب بازی هامون میگذرونیم برای همین خیلی سمت گوشی نمیریم و توی گوگل هم زیاد سرچ میکنیم چیزهای خیلی خوبی مثلاً برای درسهامون اگر بخواییم در مورد یه چیزی تحقیق کنیم توی اینترنت سرچ میکنیم و چنین چیزهایی.
خوب اگه گوشی نداری کجا سرچ میکنی توی گوگل؟ توی لپ تاپ مادرم.
روی لپ تاپ بازی نمیکنی؟ نه، چون هم بلد نیستیم و اینکه علاقهای نداریم توی لپ تاپ بازی کنیم.
آهنگ هم دوست داری؟ چه آهنگی دوست داری؟ آهنگ خیلی گوش نمیدیم، آهنگ زیاد نه ولی کلاس موسیقی میرم و تنبک مینوازم، دوست دارم سنتور هم برم، موسیقی رو دوست داریم ولی آلبوم و اینا رو اسم نمیدونم خیلی گوش ندادیم، دوست ندارم.
چند ساله کلاس موسیقی میری؟ از سه یا دو سالگی شروع کردم الان هم یه چند سالی میشه اول بلز رفتم بعد فلوت که جز اون دو تا سازی میشن که حتماً باید بری بعدش هم تنبک رو انتخاب کردم تقریباً میشه گفت دو سال هم تنبک میرفتم حالا دیگه دارم انتخاب میکنم سنتور برم.
تنبک رو چرا انتخاب کردی؟ تنبک رو چون استادم هم میزد و صداش قشنگ بود وقتی میزد خیلی دوست داشتم یاد بگیرم یعنی هی میگفتم کاشکی فلوت رو تمم کنم زودتر برم تنبک بعد برای همین هم تصمیم گرفتم برم تنبک صداش هم واقعاً قشنگ بود.
حیون خونگی دوست داری؟ آره، قبلاً یه گربه داشتیم بعدش الان یه همستر داریم و خیلی نازه، نرم و گوگولیه.
تا حالا باغ وحش رفتی؟ کوچیکتر که بودم میرفتیم مثلاً اردوهای مهدکودک میرفتیم، یه بار هم یادم میاد با بابام رفتم، مامانم سرکار بود. یه بار هم رفته بودیم اصفهان خونه مادر پدرم اونجا هم با عمم و دوستش رفته بودیم باغ وحش.
چه حیونی رو خیلی دوست داری؟ من خیلی جغدها رو دوست دارم به خاطر اینکه کلاً شکلش خیلی قشنگه و اینکه چشمهاش و نوکش همه چیزهاش واقعاً قشنگ درومدن بیشتر از بقیه دوست دارم به خصوص جغد شاخدار که گوشهاشون حالت گربهای دارن.
(مجری) یادم باشه بعد از پادکست یه جوک در مورد جغد برات تعریف کنم.
تو ساکن اندیشه هستی که یه شهریه جز استان تهران. دوست داشتی خودت ساکن چه شهری باشی تو ایران یا کل جهان هر شهری که دلت بخواد؟ من خوب با کشورهای دیگه آشنا نیستم ولی کلاً خود تهران رو دوست داشتم برم چون داییم اونجا زندگی میکنه هر بار که تو راهش میریم ساختمونهای پر عظمت و زیبایی میبینیم یعنی واقعاً میگم کاشکی توی تهران بودیم. ساختمونهاش و پارکهاش مثلاً پارک ژوراسیک توی تهرانه چنین جاهای قشنگتری تا استانهاش برای همین دوست داشتم تهران باشم.
شهریار چه خوبیهایی داره نسبت به تهران؟ شهریار مثلاً اونم پارکهاش خوبه ولی نه به خوبیه تهران.
نه، چه چیزی داره که بهتر از اینجاست؟ هیچ برتریای نداره؟ شهر کتاب فردیس، مثلاً شهر کتاب داره ولی خوبیای که از تهران بالاتر باشه ندیدیم مثلاً تهران کلاً خیلی خوبه.
تو از چی میترسی؟ من از چیزهای کمی میترسم، از عنکبوتها میترسم به خصوص رتیلها چون نیش میزنن از ارتفاع نمیترسم ولی اگه توی ارتفاع وایسم و پایین یا بالا رو نگاه کنم حالتی که پام درد میگیره و سرگیجه میگیرم به خاطر همین خیلی توی ارتفاع واینمیسم یه جوریه که انگار دارم میفتم با اینکه بینمون یه دیوار کوتاهی هست.
آخرین باری که گریه کردی کی بوده؟ یادم نیست.
یعنی اینقدر طولانیه که اصلاً یادت نمیاد؟ فکر کنم، نمیدونم.
اگه یه دوستت داره گریه میکنه بعد ازش بپرسی برای چی گریه میکنی، بگه دلم برای بابا بزرگم تنگ شده، به نظرت کار بدی داره میکنه؟ اولاً که خوب گریه برای اینه که وقتی ناراحتیم با گریه کردن خودمون رو خالی کنیم دیگه مثلاً مثل اینکه عصبانیتمون رو یا یه همچین چیزی، ولی اگه بگه بهش میگم که عیبی نداره حالش رو بپرس، میبینیش حتماً اگه روزهای مدرسه باشه میگم تعطیلات میشه میتونی بهشون سر بزنی.
چی تو رو خیلی خوشحال میکنه؟ چه اتفاقی بیفته خیلی خوشحال میشی؟ از خوشحالی و موفقیت بقیه، خوشحالی خودم و از این چیزها مثلاً اگه به مهمونی و تولد دعوت بشم خوشحالم، موسیقی میزنم خوشحالم، کارهایی مثل نقاشی میکشم خوشحالم، درس میخونم هم حتی خوشحالم هستم کتاب خوندن هم خوشحالم میکنه.
چی خیلی ناراحتت میکنه؟ دعواها، ناراحتی بقیه. مثلاً وقتی ببینم یکی از اعضای خانواده ناراحت باشه خودم خیلی ناراحت میشم ولی بیشتر سعی میکنم خوشحال نگهش دارم مثلاً اگه ناراحت باشه میگم که ناراحت نشو، چیه و اگه بتونم کمکش میکنم.
اگه چی رو ازت بگیرن خیلی ناراحت میشی؟ کدوم وسیلهات رو ازت بگیرن خیلی ناراحت میشی؟ من خیلی اسباب بازیهام کتاب و لگو دارم اگه یکی از این دو تا رو ازم بگیرین خیلی ناراحت میشم چون دوتاشون از علایق خیلی خوب منه.
این اسباب بازی که آوردی معرفی میکنی برامون، میگی چیه؟ این یک لگو از شخصیت داستان اسباب بازیها شخصیت ؟ همون فضانورد که یه اسباب بازی اول فیلم فکر نمیکرد اسباب بازی باشه مثلاً وقتی موشک اسباب بازیش شکسته بود فکر میکرد واقعاً موشک خراب شده بود.
اگه یه دوستت بگه این رو یک روز به من قرض بده باهاش بازی کنم میدی یا نه؟ بستگی داره اگه بخواد طولانی مدت باشه میگم نه ولی اگه کم باشه میگم آره و میگم خیلی مواظبش باش.
یک روز کمه یا زیاده؟ یعنی یه روز بخواد قرض میدی؟ آره، میتونم بهش قرض بدم ولی نگرانم میکنه که خراب نشه، میترسم که خوب مواظبت نکنه ولی مطمئنم که خوب مواظبت میکنه در کل.
حالا اگه یه روزه بهش قرض دادی بعد فردا آورد و گفت اندی من اسباب بازیت رو آوردم ولی یه تیکه پاش کنده و گم شده چی؟ از دستش ناراحت میشم، یه خورده عصبانی میشم و میگم برو حتماً پیداش کن و گرنه دیگه نه کاری باهات دارم نه هیچی یا اگه داره از اسباب بازیهای خودش بده قطعهش رو یا بره پیداش کنه و گرنه اونطوری دیگه نمیخوام باهاش هیچ ببینم یا حرف بزنم، چون وسایل مورد علاقهام وقتی خراب بشه خیلی ناراحت میشم.
اگه یه پاکنی داشته باشی که جادویی باشه و هر چیزی رو بتونه پاک کنه چی رو باهاش پاک میکنی؟ سعی میکردم آدمهای بدی که توی زندگیم دیدم مثل قلدرهای مدرسه، آدمهای بد اونارو حذف کنم خاطراتی که خیلی خیلی خیلی بد باشن رو حذف کنم ولی یک سریهاشون که بد مباشن رو حذف نمیکردم به خاطر اینکه به هر حال آدم نباید همیشه خوشحال باشه یه سری غمهایی توی زندگیش هست و اگه بخواد همهی اونها رو حذف کنه یه جوری میشه که اگه بخواد خاطرات بدش رو حذف کنه دیگه نیازی نیست تلاشی کنه همیشه زندگیش شاد میبود ولی از این چیزهایی که گفتم رو حذف میکردم.
در مورد قلدرهای مدرسه برامون میگی؟ سال بالایی هستن یا همکلاسیهاتونن؟ بیشتر سال بالایی هستن کلاس ششم و اینا، اونا خیلی اخلاقهاشون خوب نیست.
چیکار میکنن مثلاً؟ مثلاً سر صف یه حرفی میزنیم، شوخی میکنیم میخندن بهمون یا همچین چیزهایی ولی حالا خیلی کم دیدم تو مدرسمون مدرسهام خوبه. یا همکلاسیهامون اونا که خیلی وضعیت درسیشون پایینه اونا هم خیلی بی ادب هستن وقتی معلم میاد باید یک ربع، پنج دقیقه بنشینه توضیح بده این مشکلش کجا بوده و بفهمه ماجرا رو.
شما هم مدرسه حضوری رفتین هم غیر حضوری، اگه الان بهت بگن خودت انتخاب کن مدرسه حضوری باشه یا غیر حضوری کدوم رو انتخاب میکنی؟ درسته که غیر حضوری بهتره، حالا برای کلاس ما ساعاتش کمتر بود ولی من حضوری رو خیلی بیشتر دوست دارم چون مثلاً توی دوران کرونا وقتی که دوستام رو نمیدیدیم واقعاً ناراحت میشدم مثلاً میگفتم وای چقدر خوب میشد میرفتم مدرسه، میتونستیم بریم بیرون. مدرسه حضوری رو دوست دارم چون هم درس رو بیشتر یاد میگرفتم هم معلم تو حضوری خیلی بهتر تدریس میکنه تا غیر حضوری، کلاً حضوری هم دیدن کلاس و مدرسه بهتره و اینکه آدم دلتنگ مدرسه میشه اگه یه مدت حضوری نره حضوری وقتی تا یه مدتی این ماههای آخر گفتن حضوری بریم خیلی خوشحال شده بودم.
اگه یکی از دوستات بهت بگه اندی من امروز نمیخوام بیام مدرسه ولی تو به کسی نگو، میخوام صبح برم بیرون تفریح بعد، بعد از ظهر برگردم خونه، تو بدونی جایی که میخواد بره با یه سری بچههای شیطون میخواد بره بیرون و بهت گفته به کسی نگو از یک طرف ازت خواسته به کسی نگو از یک طرف هم تو نگرانی اگه خانوادهاش ندونن ممکنه یه بلایی سرش بیاد.
(اندی) یه سوالی داشتم الان فرض بر اینه که اون دوست، دوست صمیمی هست یا نه؟ آره، دوست صمیمی
(اندی) به خانوادهاش میگفتم، نمیدونم تو این یک مورد خیلی سخته دقیقاً گفتید نگرانم بلایی سرش بیاد قطعاً میگفتم چون درسته که دوست صمیمیه ولی نمیتونم تو همچین مواردی به بزرگترش نگم اون جوری بد میشه و اگه نگم یعنی به دوستم هیچ اهمیتی نمیدادم که گذاشتم بره به مدرسه هم به خانم میگفتم غایب بوده خیلی نمیگفتم. میگفتم که داره میره تفریح کنه چون به هر حال دوست صمیمیم هست ولی با این شیطونیهاش فکر نکنم دوست صمیمیم بشه چون با کسایی دوست میشم که اهل درس خوندن باشه، منظم و مودب بر عکس این کسایی که گفتین میرن بیرون.
تو این مدتی که مدرسه رفتی چه حضوری و چه غیر حضوری بهترین معلمت رو بیار تو ذهنت ولی نمیخواد اسمش رو بگی، توی این چهار سال معلمی که از همه بهتر بوده بعد بگو چرا از همه بهتر بوده؟بهترین معلم من معلم کلاس سومم بود چونکه خیلی وقت میشناختیمش و هم مامانم میشناختش، مامانم کلاس خط میره اون هم کلاس خط میره و یه کمک بزرگی کرد و خط من و برادرم رو خیلی بهتر کرد. خطمون از صفر رسید به صد به خاطر اینکه خطمون بد بود ولی از سال سوم به بعد با اینکه غیر حضوری بود خیلی خوب شد.
اگه خودت معلم باشی، فرض کن بزرگ شدی معلم شدی چه کاره خاصی میکنی که الان معلمهات تا حالا انجام ندادن؟ خوب سعی میکنم درس رو برای دانش آموزام جذاب کنم جوری که بخوان و واقعاً علاقه داشته باشن و اینکه سعی کنم تا جایی که میتونم کسی که تو درس مشکل داره جوری براش دوباره مرور کنم که دیگه مشکلی نداشته باشه و با بقیه هم جلو بره نه اینکه اون عقب بمونه بخوام تو تایمی بخوام برای اون هم توضیح بدم و از این کارهایی میکنم که خط، حرف زدن و درس خوندنشون بهتر بشه.
فرض کن که رانندگی بلدی، یه ماشین هم بهت دادن گفتن که هر جا که دوست داری همین الان میتونی باهاش بری، باهاش کجا میری؟ باهاش به پارکهای تفریحی میرم، اگه میتونستم حتماً به دیدن اقوام و خانوادهام میرفتم بهشون سر میزدم، تعطیلات میرفتم مثلاً دریا میرفتم استراحت میکردم.
کسی رو با خودت میبردی؟ بله. خانوادهام.
فرض کن یه نفر ماشینت از ایناست که فقط دو نفر جا میشن؟ یکی از دوستام رو میبرم.
اگه الان بهت یک میلیون تومن بدن بگن هر کاری که دوست داری باهاش بکن، چیکار میکنی؟ تو این سن یا بزرگی؟ (مجری) همین الان. تو این سن میشه با یک میلیون کلی کار کرد. یک ذرهاش رو میذاشتم میرفتم شهره بازی، نصف نصف میکردم یه کوچو برای یه روز یه کوچولو برای یه روز جوری که بتونم تو چند ماه ازش استفاده کنم ازش. میرفتم برای خودم وسیله میخریدم.
چی میخریدی؟ اسباب بازی، بازی فکری و کتاب یا مثلاً میرفتم شهره بازی ولی یه مقدارش رو میذاشتم توی کیف پولم میگفتم من اینقدر پول دارم و این قسمت رو میخوام الان خرج کنم.
تا حالا پول پس انداز کردی؟ بله.
چهطوری بوده؟ عیدیت بوده؟ پول از کجا آوردی که پس انداز کردی؟ عیدی رو مادرم نگه میداشت و هر ماه ما رو میبرد بیرون تا چیزی که میخواییم رو بگیریم حالا فرقی نمیکرد ولی به مقدار پولی که در نظر گرفته بود
مثلاً این ماه تصمیم گرفت یه مقدار پولی برای ما در نظر بگیره و بریم برای این ماه هر چیزی رو که لازم داریم بگیریم ماه بعدی هم همینطوری بود.
اگه تو رئیس خونتون بودی چه قانونی رو حذف میکردی یا چه قانون جدیدی رو میذاشتی؟ تو این سنم مثلاً بچهام و چیزی رو در مورد بزرگسالی نمیدونم و مادر و پدرم بهتر بلدن ولی اگه بود نمیدونم.
اگه یه وقت نامرئی بشی که هیچ کس نبینتت، یه روز نامرئی باشی از صبح تا شب چیکار میکنی باهاش؟ به صورت نامرئی میرم با برادرم شوخی میکنم، میرم توی بیرون قدم میزنم و بر میگردم.
وقتی هم که مرئی هستی میتونی بری بیرون قدم بزنی که؟ بله، ولی دوست ندام کسی من رو ببینه، مثلاً باحال میشه نامرئی یه لیوان آب بر داری یکی ببینه بگه این شناوره.
اگه الان بهت صد هزار تومن بدن بگن این رو به هر کسی که دوست داری هدیه بده، ولی مال خودت نیست و فقط به یه نفر باید هدیه بدی به کی هدیه میدی؟ مثلاً به یکی فکر کنم نشون دهندهی اون باشه که من اون شخص رو بیشتر دوست دارم. نمیدونم من همهی کسایی که دور و اطرافم هستن رو دوست دارم فکر کنم به یکی از اعضای خانوادهام.
کدو عضو خانوادهات؟ کاشکی میشد نصفش کنیم، فکر کنم مادرم شایدم پدرم بین این دو تا.
تا حالا کاری بوده که دوست داشته باشی انجام بدی ولی چون اون کار جریمه یا تنبیه داره انجام ندی؟ نه. چون من خیلی کارهای بدی رو انجام نمیدم، اصلاً علاقهی به اینجور کارهای تنبیه شدنی ندارم از تنبیه بدم میاد چون بده و عضو خانواده یا اون شخص ازت ناراحت میشه و دیگه اونطوری که باید باهات صمیمی نیست برای همین نه.
وقتی بری یه مهمونی شلوغ که بچههای هم سن خودت زیادن و برادرت رو هم نبردی با خودت تنها رفتی، یه عالمه بچههای هم سن خودت هستن یه تعدادی دخترن و یه تعدادی پسر با کدومشون بیشتر خوش میگذره تو مهمونی؟ اونایی که پسر هستن به خاطر اینکه خوب مثلاً تو یه جمعی وقتی خیلی دختر باشه میرن دنبال بازی خاله بازی ولی بازیهای پسرها یه کوچولو فرق داره بهتره و مثل دخترها نیست ولی اگه تکی باشن دیگه چارهای نیست، کلاً آدمی هستم که با همه دوست میشه دختر و پسر ولی کلاً بیشتر با پسرا حال میکردم چون خودمم پسرم.
کار خلاف میدونی یعنی چی؟ آره، یعنی کاری که باهاش مرتکب جرم بشی.
تا حالا شده یه کار خلافی باشه بب حیف که ابن کار هیجان انگیزه ولی قانونی نیست؟
(مجری) مثلاً خیلی دوست دارم تند راندگی کنم ولی چون قانونی نیست این کار رو نمیکنم.
(اندی) ما دوچرخه داریم ولی بیشتر توی موتور خونهست یا اینکه توی حیاط باشه بتونیم کلید ببریم و باز کنیم، ولی دوست داشتم که توی کوچه از سر تا ته کوچه دوچرخه سواری کنم ولی اجازه ندارم از حیاط یا توی اون محوطه خونه دور بشم.
اگه یه روز رئیس جمهور بشی چه دستوری میدی و چه تصمیمی میگیری؟ تصمیم میگیرم راه بهتر پیدا کنم برای ادارهی کشور، سعی میکنم همهی مردم کشور مفق باشن نه اینکه یه سری آدمهای بد باشن و دزدی کنن.
کاری میکردم که پرورش بهتری باشه برای انسانها تا شخص بدی نشن.
قهرمان زندگیت کیه؟ تو آدمهای واقعی؟ چارلز داروین به نظرم باحاله یه زیست شناسه خودم خیلی طبیعت و حیوانات رو دوست دارم ولی برادرم بیشتر از من علاقه داره، قهرمانم بیشتر چارلز داروینه.
به نظرت مسخرهترین کار آدم بزرگها چیه؟ ایراد گرفتنشون یه کوچولو ناراحتم میکنه یا مثلاً داد زدنشون سرم، دعوا کردنشون با کوچکترها ولی کلاً خوب ایراد گرفتنشون برای اینه که میخوان به ما چیزهایی یاد بدن تا در آینده ازشون استفاده کنیم به نظرم اینکه بد جوری دعوا میکنن ناراحتم میکنه، دعوا کردن بزرگترها با بزرگترها هم من رو ناراحت میکنه.
اندی دوست داشتی الان چند سالت باشه؟ دوست داشتم الان به جای یازده سال دوازده سالم باشه خیلی سن چیزی نیست ولی توی کارتونها و کتابهایی که خوندم شخصیتها بیشتر دوازده سالشونه دوست دارم تو اون سن باشم تا مثل اونا بشم ببینم تو اون سن چهطوری میشه و چه حسی دارن، بعضی وقتها که کارتون میبینم یا کتاب میخونم به خودم میگم کاشکی دوارده سالم بود.
دوست داره چهکاره بشی؟ دندونپزشک به خصوص دندونپزشک کودکان چون خودم وقتی بچه بودم چند باری رفتم دندونپزشکی و حال میکردم دراز کشیدن روی تخت مثلاً میدیدن دندونهام چهطوریه و بعدش بهم جایزه میدادن برچسب و مداد و خوشحالم میکرد، تصمیم گرفتم خودم دندونپزشک بشم جون هم چیزیه که اگه دندون بچهای سفید باشه خوشحالش میکنه و اینکه خیلی سخت نیست، برای بزرگترها سختتره.
تو دوست داری سوال یپرسی از من؟ نه، چه سوالی؟
(اندی) نمیدونم، سوالی ندارم.