این روزها خیلی کارها رو دوست داریم دنبال کنیم جدی یا سرگرمی، ولی اغلب در نیمه می مانیم.
کاش این یکی چنین نباشد.
اولین نوشته را به داستانی در حوزه روابط عمومی اختصاص می دهم:
ادوارد برنیز (۱۸۹۱-۱۹۹۵ میلادی) پدر علم روابط عمومی شناخته شده، که به او استاد نامرئی دستکاری افکار عمومی هم میگویند. برنیز که حرفه تبلیغاتی خود را از تبلیغ صابون، سیگار، گوشت خوک نمکزده و کالاهای مصرفی مختلف دیگر آغاز کرده بود، استاد کمپینهای گسترده تبلیغاتی بود.
عمده شهرت او در عرصه تبلیغات تجاری به همکاری با شرکت عظیم توتون آمریکا برمیگردد. شرکت در سال ۱۹۲۹ به این نتیجه رسید که قبح سیگار کشیدن زنان در آمریکا باعث شده شرکت نیمی از مشتریان بالقوه خود را از دست بدهد. در این راستا برنیز کمپینی شروع کرد که هدف آن تشویق زنان به سیگار کشیدن بود. برنیز براساس روانشناسی فرویدی به این نتیجه رسید که سیگار نماد قدرت مذکر است. اگر زنان بتوانند آن را نماد قدرت و استقلال خود ببینند، شروع میکنند به سیگار کشیدن. سیگار باید برای زنان به مثابه مشعل آزادی درآید.
برنیز برنامهای ترتیب داد که تعدادی زن جوان شیک پوش در جشنواره عید پاک نیویورک همزمان سیگار روشن کنند. با هماهنگی رسانهها گزارشهایی از این اتفاق چاپ شد که آن افراد را فعال حقوق زنان معرفی می کرد در حالیکه تیتر همه گزارشها این بود «مشعل آزادی». کمپین سیگار کشیدن زنان بسیار موفق شد و برنیز را در عرصه تبلیغات و روابط عمومی به شهرت رساند.
در بطن کارهای برنیز دو باور اصلی بود: اول این که تودهها بیش از حد احمق و بیعقلند و بیش از حد تحت تاثیر عواطف و تکانهها که بتوان به تصمیم آنها اعتماد کرد. او در سال ١٩٢٨ کتابی نوشت به نام صنعت پروپاگاندا که این گونه آغاز میشد: «دستکاری هوشیارانه و هوشمندانه عادتها و عقاید سازمانیافته تودهها یکی از عناصر مهم جامعه دموکراتیک است.»
برنیز بیشتر برای شرکتهای بزرگ کار میکرد. او یکی از چهرههای محوری تغییر بزرگی بود که در قرن بیستم در اقتصاد کشورهای غربی اتفاق افتاد؛ پیدایش مصرفگرایی. او مردم را قانع کرد که مصرف کننده باشند، فقط چیزهایی را نخرند که نیاز دارند بلکه چیزهایی را بخرند که میخواهند یا آرزویش را دارند.
بخش دیگر داستان پدر روابط عمومی، نقش او در کودتای سال ۱۹۵۴ در گواتمالا است. گواتِمالا یا بهطور رسمی جمهوری گواتِمالا کشوری در آمریکای مرکزی است که از شمال و غرب با مکزیک، از جنوب غرب با اقیانوس آرام، از شمال شرق با بلیز، از شرق با دریای کارائیب و هندوراس و از جنوب شرق با ال سالوادور احاطه شدهاست. در سال ۱۹۵۱ خاکوبو آربنز با پیروزی در انتخابات به عنوان رییس جمهور گواتمالا انتخاب شد و مجموعه اصلاحاتی به نفع طبقات فقیر جامعه آغاز کرد.
در آن زمان برنیز با شرکت عظیم یونایند فروت همکاری میکرد که زمینهای کشاورزی پهناوری در گواتمالا در اختیار داشت. دولت خاکوبو آربانز زمینهای پهناور کشت نشدهای که در اختیار شرکت آمریکایی UnitedFruit بود را مصادره کرد تا بین کشاورزان بدون زمین توزیع کند.
روابط عمومی شرکت با هدایت ادوارد برنیز، کمپین سیاسی و مطبوعاتی علیه دولت گواتمالا را با برچسب کمونیسم آغاز کرد، از جمله در سفرهای برنامهریزی شده روزنامهنگاران، تظاهرات ساختگی کمونیستی ایجاد میشد.
با افزایش تحریک افکارعمومی آمریکا و فشارهای سیاسی، دولت گواتمالا پیشنهاد خرید زمینها را به شرکت UnitedFruit داد، بر اساس همان قیمتی که شرکت در ارزشگذاری زمان ارائه مالیات اعلام کرده بود، پیشنهاد از طرف شرکت آمریکایی رد شد، وزارت خارجه آمریکا نسبت به تهدید کمونیستها قانع شده بود، این البته کار سختی نبود چون وزیرخارجه وقت آمریکا از طریق یک شرکت حقوقی با شرکت یونایند ارتباط مالی داشت.
با حملهای که سیا ترتیب داد، دولت قانونی سرنگون شد، امکانات شرکت یونایتد زیرساخت کودتا را فراهم کرده بود. سالها پس از آن گواتمالا درگیر خشنترین جنگ داخلی بود و تحت حکومت اشرافی و به شدت راستگرا به بزرگترین تولیدکننده تریاک و کوکائین تبدیل شد.
سمیه جلیلی ۲۴ مرداد ۱۳۹۸