الان که این پست رو شروع میکنم ساعت یک و هشت دقیقه است، پنج شنبه است و در خانه هستم، حدودا یک ساعتی هست که از #چالش_وبلاگ نویسی خبر دار شدم، چالشی که در آن به مدت سی روز باید بلاگ کنیم. از کلمه چالش خوشم نمیاد ولی از وبلاگ نویسی بسیار، می خواستم برای اولین پست در مورد "بلاگ" بنویسم، ولی خوندن چند مطلب که در مورد چالش وبلاگ نویسی نوشته شده بود مجابم کرد تا این مطلب رو در مورد چطور به موضوعات نگاه کنیم، اختصاص بدم . اما چرا ؟
مصطفی لامعی مطلبی در ویرگول منتشر کرده در خصوص اینکه چگونه هر روز یک پست با کیفیت بنویسیم؟در مقدمه مطلب لامعی اینطور نوشته: تعدادی از دوستان اشاره کرده بودند که نوشتن هر روز یک پست کار دشواری است و ممکن است باعث تولید محتوی بی کیفیت شود.
مصطفی در این پست به گفته خودش سعی می کند تا روشهایی را برای پیدا کردن موضوعی برای نوشتن در هر روز مطرح کند. اگر در پیدا کردن موضوع برای نوشتن به مشکل خوردید خوندن این مطلب رو بهتون پیشنهاد میکنم، بعد از اینکه مطلب مصطفی رو خوندم مطلب خانمی به نام میس فلانجی در ویرگول رو خوندم که عنوانش این بود " چالش وبلاگ نویسی
در این مطلب میس فلانجی نوشته که : من اتفاقا فکر میکنم هزار موضوع هست برای نوشتن و فکر کردن و تامل کردن. بهلطف زندگی در خاورمیانه،"
بعد از خوندن مطلب مصطفی لامعی و میس فلانجی سوالی که برام پیش اومده اینکه چرا با این همه حجم از موضوعات ما کمتر می نویسیم؟ اشکال از کجاست؟ من جواب این دو تا سوال و بسیار دیگه ای از سوالها رو نمی دونم راستش وب فارسی ارث پدری من نیست که نگران این باشم که چرا مطلب های خوب کمتری در اون وجود داره، تنها چیزی که بلدم اینه که یه صدف برگردونم به دریا
من قصد دارم در مورد این بنویسم که چطور به موضوعات نگاه کنیم، به نظرم چالش اینه که به موضوعات چطور نگاه کنیم. برای ما موجودات زمینی همیشه موضوعی است که بتوانیم در مورد آن حرف بزنیم ولی به نظرم برای اونایی که به نوشتن مبتلا هستن اینکه چطور گفتن و بیان کردن از خود موضوع مهمتر هست، قبل از اینکه بگم راههای نگاه به موضوعات چیا می تونه باشه بهتره چند نکته رو بدونیم.
یک سوال مهم: آیا من باید بنویسم ؟
"چیزی که ما را از نیستی نجات میده قوه خلق هست" این جمله حکیمانه رو من نمی گم، این جمله رو از کتاب " من برای سخنرانی نیامده ام که مجموعه سخنرانی های مارکز هست و بهمن فرزانه اون رو ترجمه کرده برداشتم. برای من خلق در نوشتن رخ میده، من برای اینکه نشون بدم قوه خلق من کار میکنه می نویسم، نمی دونم شمایی که این متن رو میخونی در حال خلق چه چیزی هستی( همه ما می تونیم چیزی خلق کنیم کمترین اش خلق بچه است!) مهم ترین نکته نهفته در حرف مارکز به نظرم نه واژه خلق و نه واژه نیستی هست، به نظر من مهمترین نکته نهفته در حرف مارکز ترکیب" نجات دهنده " است، برای من عنصر نجات دهنده نوشتن هست، اگر واقعا فکر می کنید چیزی به جز نوشتن هست که شما رو نجات میده برید اون کار رو بکنید، برید یه کسب و کار کوچیک راه بندازین چیزی رو به وجود بیارین که تو دنیا وجود نداشته، اما اگه مثل من فکر می کنید نوشتن نجات دهنده خوبیه، پیشنهاد میکنم ادامه این مطلب رو بخونید.
چطور به موضوعات نگاه کنم ؟
کمی صبر کنین من جواب این سوال رو در پاراگراف بعدی خواهم داد، الان میخوام در مورد میم ماقبل از علامت سوال با شما حرف بزنم، من کیم که قرار نگاه کنم، به نظر من نوشتن از دونستن این میم کوچیک شروع میشه، همین که معلوم میشه من کیم، نسبت انسان با موضوعات دورو برش معلوم میشه، و اونوقته که می تونه شروع کنه به خلق! خلق می تونه نوشتن باشه یا هر چیز دیگه ای، قرار نیست یه تعریف همیشگی از خودمون داشته باشیم ولی برای خلق هر چیزی یه تعریف حداقلی لازمه! یکم ببینید چه اثری رو دنیای اطراف میزارید اینطور شاید کمی بتونین به یه تعریف از خودتون برسین .( راههای دیگری هم برای رسیدن به تعریف هست) امیدوارم تکلیفتون با این میم رو زود معلوم کنین، ادامه مطلب که تا الان هم تیتر نداره به بقیه سوال قرار بپردازد.
تکرار می کنم : چطور به موضوعات نگاه کنم ؟
من نمی دونم شما چه کسی هستین و از چه جایگاهی به دنیا نگاه می کنین، مدیر عامل یه شرکت ششصد نفری هستین یا یه کار افرین یا .... اینم نمی دونم نوشتن( نجات دهنده) رو برای چه هدفی دنبال می کنید، میخواید با نوشتن مهارت های بازاریابی محتوایی تون رو به رخ بقیه بکشید یا اینکه میخواید روزمره نویسی کنین، من از اینا اطلاع ندارم ولی میدونم در هر موقعیت و با هر قصدی که دارین می نویسین و منتشر می کنین، راههای زیر کمکتون می کنه در جایگاه قدرتمند تری نسبت به اطراف تون قرار بگیرین و متمایز باشین:
نگاه چند بعدی یا همان بررسی!
باید موضوع رو بررسی کنین، بدون بررسی مطلب ها از سطح دانشی کمتری برخوردار هستن و اثر پذیری اونها کمتره، مثلا من اگر روزی میخواستم در خصوص فیلتر شدن بعضی سایت های ایرانی مطلبی بنویسم، حتما نگاهی می نداختم به مقاله دوستم هما اریان که در سال 2013 با استادش در میشگان نوشته و به اون ارجاع می دادم
Internet Censorship in Iran: A First Look
تو این مقاله هما همراه با همکاراش نشون میده که بحث سانسور چقدر ریشه ای در کشور ما انجام میشه و در مورد سایت های زیر رنک پانصد و میزان سانسور شدن اونها بحث می کنه . اونها نشون دادن که کجا و به چه صورت سانسور رخ می دهد مقاله اونها از این جهت ارزشمند هست که به صورت ساختاری و ریشه ای بررسی میکنه سانسور در کشور چه ابزارهایی داره.
از بحث خودمون دور نشیم، میخوام بگم وقتی میخوایم در مورد یه موضوع بنویسیم اول ببینیم چه بررسی هایی در موردش شده تا وقتی میخوایم در موردش بنویسیم بتونیم چند بعدی نگاه کنیم.
انکار کردن را هیچ وقت فراموش نکنیم!
سانتاگ ( بزرگترین و قدرتمند ترین فرد در حوزه نقد و نقد عکاسی به نظر من) در مورد اینکه چرا ما از عکسهای چرا چیزی یاد نمی گیریم، در فصل اول کتاب درباره عکاسی اونطور که یادم میاید اینطور می نویسه:
ما از انجا که عکس را گذشته ای از واقعیت می پنداریم که امکان تغییر آن هیچگاه وجود ندارد نگاهی پذیرشی به آن داریم و هنگامی که پذیرش به جای انکار پیشه می کنیم هیچ تفکری به وجود نمی آید.
من با این نگاه سانتاگ موافقم وقتی درک و فهم به وجود می آید که انکار اولین واکنش ما نسبت به موضوع و هر پدیده ای باشه، البته مرز انکار و رد کردن بسیار باریک هست، انکار به معنی عدم پذیرش آگاهانه نسبت به یک موضوع هست و رد کردن به معنی کنار گذاشتن ان موضوعه. اگر در مورد موضوعی قصد نوشتن کردید، سعی کنین برای چند لحظه اون رو انکار کنین تا به درک بهتری نسبت به اون برسین. بعد دلایلتون برای انکار اون رو بنویسید و تشریح کنین
فرایندی نگاه کردن یا تسبیحی نگاه کردن!
برای اینکه نوشته های شما در مورد هر موضوعی ارزشمند باشن، باید یاد بگیریم فرایندی به هر موضوع نگاه کنیم، مثلا اگه شما بخواین در مورد حادثه اسنپ بنویسین که چرا حادثه تجاوز در اون رخ داد، احتمالا بر می گردین می نویسن که خب راننده عوضی بوده و در مورد راننده های عوضی می نویسین، ولی فرایندی نگاه کردن یعنی اینکه سعی کنین از حادثه و موضوع فاصله بگیرین و سعی کنین فرایند منتج به این اتفاق رو بررسی کنین مثلا بنویسین چرا این اتفاق افتاده مگر سیستم پذیرش راننده ها به چه صورت بوده و ... البته که نباید این نگاه فرایندی سبب بشه که نوشته شما یه مطلب پر از کلی گویی بشه منظورم از فرایندی نگاه کردن نگاه به پروسه هست اینطور نوشته های شما جان بیشتری خواهند داشت.
نگاه پسینی لازمه ولی یعنی چه ؟
هر موضوعی تاریخی برای خود دارد، نگاه پسینی یعنی اینکه در مورد پیشینه موضوع مد نظر اطلاعات حداقلی باید پیدا کنین، در این حالت حرفی نخواهید زد که بسیار پیش افتاده است. در مورد موضوعات تکنولوژی نگاه پسینی شاید زیاد به کار نیاد چون پیشرفت خیلی سریع رخ میده، ولی در مورد مسائل مدیریت کسب و کار نگاه پسینی خیلی میتونه در نوشتن به شما کمک کنه، به اول نوشته من برگردین، در مقدمه من از نوشته های مصطفی لامعی و میس فلانجی جملاتی اوردم، اما چرا ؟ برای اینکه شما رو همراه کنم با چالش وبلاگ نویسی و اینکه چرا دارم این نوشته رو می نویسم . فکر کردم در مورد چالش وبلاگ نویسی با یه نگاه به اونچه که در این چالش تولید شده شروع کنم بد نباشه؟ ( بد شده ؟ )
قبل از شروع به پی نوشت نویسی!
نگاه فرایندی، پسینی نگاه کردن و همچنین چند بعدی بودن رو اگه در کنار انکار کردن به کار ببندین فکر میکنم هر نوشته شما در مورد هر موضوعی ارزش بیشتری برای مخاطب ایجاد می کنه و شما رو در جایگاه قدرتمندتری قرار میده. الان ساعت دقیقا پنج هست و من این مطلب را اینجا تموم می کنم. دوست دارم بدونم شما برای نوشتن چطور به موضوعات نگاه می کنین
پی نوشت :
نمی دونم چرا صدام می کنن شایگان! بگذریم. لابه لای این نوشته من یه خوراک مرغ درست کردم و مهمون نازنینی داشتم که برایم کتابی اورده از نزار قبانی، در حین نوشتن این مطلب در کاناپه پشت سرم دراز کشیده و پشت سر هم برایم شعر خواند و شعر خواند. این مطلب به این دلیل کمی طولانی شد چون مهمان نازنین ام صدایی به زیبایی شعر های نزار قبانی داشت وگرنه دست از نوشتن بر می داشتم و با او همکلام می شدم!