طی یه کامنتی که زیر این پستم گذاشته شد، احساس کردم نیازه افکار و اندیشههام رو پیرامون یه سری کتابهای زرد آمریکایی بنویسم، این کتابا خیلی هم محبوب شدن و شما حتی میتونین اونا رو با ۵۰ درصد تخفیف از کف خیابون بخرید (یه زمان به بررسی فرآیند نحوهٔ فروش کتابایی که با درصد بالای تخفیف و البته متأسفانه قانونی فروخته میشن، پست میذارم).
تیتر این کتابها رو که نگاه کنین خیلی رغبتانگیز هستش و کسی رو تصور کنین که زیر چرخدندههای ماشین نظام سرمایهداری از نظر روحی فروپاشیده و هرچقدر تلاش میکنه نمیتونه پلههای ترقی رو طی کنه (نظام سرمایهداری، شایسته سالاری رو فقط برای کسایی فراهم میکنه که به قول چپهای کلاسیک ابزار تولید دستشونه یعنی قشری که از قبل پولدار و ژن برتری دارن!)
شاید خیلی از مردم فکر میکنن که کتاب مزرعه حیوانات تفسیری از نظام اتحاد جماهیر شوروی باشه، ولی به نظر من این کتاب در ردای نقد نظام سرمایهداری هست، چه نظام شوروی (سرمایهداری دولتی) باشه و چه نظام انگلستان-آمریکا (سرمایهداری به اصطلاح آزاد).
زندگی در محیطی طبقاتی در هند و انگلیس باعثِ نگاهِ ویژهٔ جورج اورول به پدیدهٔ فقر شد؛ موضوعی که مهمترین عنصر رمانها و نوشتارهای او را تشکیل میدهد. در جوانی برای کسب تجربه مدتی را در بین فقرا، بیخانمانان و کارگرانِ فصلی لندن و پاریس گذراند و بعضی مواقع در ظرفشوییِ یک هتل کار میکرد. در این زمان شروع به نوشتن تجربیات خود کرد که به نخستین کتابش آس و پاسها در پاریس و لندن (ترجمه درستتر: فقر و دربهدری در پاریس و لندن) انجامید. بیدرنگ پس از این کتاب، به رماننویسی پرداخت و دو رمان نخستش نیز بر اساس همین تجربیاتش در برمه (روزهای برمه) و انگلیس (دختر کشیش) شکل گرفت. (متن بر گرفته از ویکیپدیا)
جورج اورول که در هند تحت استعمار انگلستان زندگی کرده بود، زیاد دل خوشی از بریتانیا کبیر و کمپانی هند شرقی نداشت! ولی چیزی که خیلی توسط رسانهها بولد شده اینه که اورول ضد نظام کمونیستی بود ولی اشارهای به موضوع مخالفت اون با نظام سرمایهداری بریتانیا نمیکنن.
جمله «همه حیوانات باهم برابرند، اما بعضی برابرترند» جمله تأثیرگذاری که چه در نظامهای تمامیتخواه (توتالیتر) مثل فاشیست موسیلینی، نازی هیتلر و کومونیست استالین و چه در نظامهای سرمایهداری-لیبرال آمریکایی و بریتانیایی صادقه ولی نحوه صدقشون باهم فرق داره در نظام تمامیتخواه بر اساس نزدیکی به دایره مرکزی حکومت و در نظام سرمایهداری بر پایه میزان انباشت سرمایه شخصیه.
اسبی به نام باکسِر مظهر طبقهٔ کارگر است که در برابر تمام مشکلات اظهار میدارد «من بیشتر کار خواهم کرد». پس از آنکه باکسر توان کار کردن خود را از دست میدهد، خوکها، به جای عمل به وعدههای قبلی در خصوص دوران بازنشستگی، او را به یک خریدار اسبهای پیر میفروشند که کارش فروش گوشت اسب به عنوان خوراک سگ است.
چرخهای تولید سرمایه با نیروی کار قشر زحمتکش میچرخد و چه چیزی بهتر از اینکه امید واهی به اینا بدهند، به قشری که زیر فشار اقتصادی هر لحظه وضعیت روحی بدتری به دست میآورند. کتابهای انگیزشی که در دهه ۷۰ میلادی شروع به نشر کردن، طبق این تز بنا نهاده شدن و به طبقه کارگر این روحیه را میدادن که میتوانند با بیشتر کار کردن به موفقیت برساند، در حالی که چارچوبهای نهادی ساختار نظام سرمایهداری مانع رشد و ترقی آنها میشه.
از خودبیگانگی وضعیتی است که فرد وجود خود را در فعالیت و آثارش باز نمیشناسد. به وضعی اطلاق میشود که انسانها تحت چیرگی نیروهای آفریدهشان قرار می گیرند و این نیروها به عنوان قدرتهای بیگانه در برابرشان می ایستد. یأس و دلسردی و بیمعنا بودن جهان را به دنبال دارد . فرد هویت خود را نمیتواند بازشناسد. نسبت به خود، کار و محصولی که تولید میکند، بیگانه میشود. کارگر نمیداند که چه محصولی را تولید میکند چون جزیی از زنجیره کار است. او نمی تواند مالک محصولی باشد که خود تولید میکند. (متن بر گرفته از این وبلاگ)
اگر بخوایم یه مثال مصداقی بزنیم، میتونیم به نهاد آموزش اشاره کنیم. کسانی میتوانند وارد دانشگاه بشن و تمرکز درسی بدون دغدغه مالی داشته باشند که از مزیت مالی بهتر برخوردار باشن.
همچنین در مقدمه نسخه اصلی اورول میگوید که چه چیزی ایده نوشتن کتابی در مورد یک مزرعه را به او داد: «... من یک پسربچه کوچک، درحدود ده ساله را دیدم، که یک اسب بسیار بزرگ را در یک راه بسیار باریک میراند و هر وقت که اسب قصد دور شدن و خارج شدن از مسیر را داشت، او را شلاق میزد. این مشاهده در من تفکری را ایجاد کرد که اگر حیوانات از قدرتی که دارند آگاهی داشتند، ما قاعدتاً تسلطی بر آنها نداشتیم. جالب هم اینکه انسان همانگونه حیوانات را استثمار میکند، که حکومتها مردم را.» (متن بر گفته از این سایت)
به نظرم تنها راهی که بشه در وضعیت کنونی جهان شخصی پیشرفت کنه، چشم و گوش بستن از صحبتهای صاحبان قدرت و سرمایه هستش و تلاش شخصی (ولو اینکه ممکنه نتیجهای نداشته باشه)، برای یک زندگی رضایت بخشه و دربارهٔ مسائل قشری و مطالبه صنفی (تلاش جمعی) تشکیل گروههایی نظیر انجمنهای دانشجویی، اتحادیههای صنفی (مثل اتحادیه کارگری یا معلمین) و ... هست که بتونن به صورت دستهٔ جمعی حق و حقوقشون رو بخوان و صد البته اطلاع رسانی و افزایش آگاهی جمعی به واسطه رسانه و مطالعه.