سلام
عیدتون مبارک!
بگذارید قبل از اینکه صحبت رو جدی شروع کنیم یک نکته رو به شما بگویم:
اگر این متن رو با این نیت مي¬خونيد که یک تغییری در سال جدید داشته باشید، دوتا خواهش از شما دارم:
یکی اینکه اگه همت نمی کنید تا آخر این متن رو را نگاه کنید مطمئناً «ببخشید» ولی همت نخواهید کرد که تا آخر سال هم یک سری تغییراتی در خودتان اعمال کنید.
و دوم اینکه اگر کاغذ و خودکار یا مداد جلوی دستتون نیست، همین الان اون رو تهیه کنید و بعد ادامه بديد.
منتظرتون هستم!
عیدتون مبارک
همه ما بارها و بارها و بارها این برنامه رو با خودمون داشتیم که از بعد عید این کارو می کنم.
از بعد از عید می خوام یه آدمه دیگه بشم.
امسال برنامم اینه که…
امسال می خوام که…
و از این حرفا…
و این یک نمونه ایه که یک خرده بزرگ شده از، از شنبه می خوام فلان کارو بکنم هست!
یا از فردا دیگه می خوام یه آدمه دیگه باشم هست!
از این صحبت ها بارها و بارها داشتیم. اما واقعا دلیلش چیه؟
دلیل این موضوع چیه که ما خیلی دوست داریم تغییر کنیم، اما خیلی راحت نیست و راحت نمی توانیم تغییر کنیم.
محتوایی که می خواهم بهتون بگم، واقعاً زندگی من رو تغییر داد.
امیدوارم این اتفاق خوب برای شما هم رخ بدهد.
و امیدوارم خیلی مصر و پیگیر باشید و با بهره گیری از نکاتی که خدمتتون عرض می کنم، نتایج فوق العاده ای رو تو سال 99 برای خودتون رقم بزنید.
داستانی که خیلی خیلی خنده دار هم هست اینه:
و من بارها هم این را گفتم.
ما می خواهیم آدم های جدیدی باشیم با رفتارهای قدیمی!
خیلی خنده داره!
شما یک سیستمی دارید، یک ورودی ثابت میدهید، خب معلومه که خروجی ثابتی هم دریافت خواهید کرد.
در صورتی که ورودی های خودتون رو عوض کنید، خروجی متفاوتی خواهید گرفت.
و دلیل اینکه ما هیچ تغییری در خودمون ایجاد نمی کنیم، یک حقیقته کمی تلخه!
همه ما خوشبختانه مغز داریم!
مطمئناً شمايي كه داري اين مكتن رو ميخوني، شاید از دیگران هم خیلی بیشتر از اون استفاده می کنه چون متوجه میشه که دائماً باید مغزش رو تقویت و تغذیه بکنه.
خب!
اما این مغز که منجی ما هست و خیلی به ما کمک می کند برای بقای خودمون، برای بهتر بودن و خیلی کارهای دیگه.
یک جای داستان کارو خراب می کند! و این داستان یک مقدار تلخه.
کار اصلی مغز پیشرفت ما نیست!
کار اصلی مغز حل مشکلات ما نیست!
کار اصلی مغز متاسفانه حفظ حالت موجود است !!!
یعنی مغز می خواهد یک کاری بکند که ما همیشه در حالت فعلی باشیم!
به خاطر اینکه مغز ما بسیار کم مصرفه و این مصرف کم رو می خواد همین طور پایین نگهداره.
اگر اتفاق جدیدی بیفته مصرف میره بالا. بنابراین مغز می خوهاد حالت موجود را حفظ کند.
می خواهم با چند مثال کاملاً عملی این موضوع رو به شما عزیز دلم بگویم. زمانی که یک اتفاقی می افتد، ما باید به اون سوال، به اون اتفاق یا به اون موضوع یک جوری جواب بدهیم که برایمان زحمت نداشته باشد.
این روش اشتباه هست!
اما روشی است که مغز انتخاب می کند و انجام می دهد.
یعنی چی؟!
یعنی اینکه من بارها و بارها در برنامه های مختلف ديدم كهمی پرسن که شما چرا ثروتمند نیستید؟!
جواب ها چیه!
شانس ندارم…
بابای پولدار ندارم…
تو این مملکت مگه میشه کار کرد…
می بینید همه جواب ها مربوط می شود به یک عامل بیرونی!
پارتی ندارم…
آشنا ندارم…
تو این مملکت نمیشه کار کرد!
قرعه کشی بانک که برنده نشدم!
یه سرمایه اولیه که باید داشته باشیم!
تو این شرایط اقتصادی چه حرفا می زنی!
ووو…
می بینید همش به عوامل بیرونی ارتباط دارد.
یعنی انگار شما از درون کاملاً بی نقصید و یک عامل بیرونی مشکل دارد.
یک مثال دیگر می زنم:
همه ما وقتی درسی رو قبول می شویم، می گوییم که من درس را پاس کردم!
وقتی درسی را میفتیم، می گوییم که استاد من را انداخت!
یک عامل بیرونی!
تمام پدر مادرها اعتقاد دارند، بهترین پدر مادر هستند و هر مشکلی هست از بچشونه و بچه های این دوره زمونه این طوری هستند.
تا حالا پدر مادری رو دیدید که بگوید تربیت من مشکل داشته است. واقعاً من پدر مادر خوبی نبودم!
یا همین طور بچه ها…
فرقی نمی کند، تمام بچه ها اعتقاد دارند پدر مادراشون کم گذاشتند.
هیچ وقت یک بچه نمی گوید آیا من به اندازه کافی وقت و انرژی و چیزهای دیگر برای پدر مادرم گذاشتم.
تمام مدیرها اعتقاد دارند کارمندهاشون بدترین کارمند ها هستند و اگر رشد نمی کند کارشان…
هی… تو این مملکت نیروی انسانی پیدا نمی شود.
حالا سوال من این است: آیا شما بهترین مدیر هستی که دنبال بهترین مدیر میگردی؟!
و کارمندها هم همین طور!
اون ها اعتقاد دارند مدیرشان سنگدل ترین، زالوصفت ترین و خونخوارترین آدم دنیاست.
البته این برای همه نیست و برای عموم افراد هست.
ولی بارها و بارها این را می بینیم.
نگاه کنید تمام این پاسخ ها به یک عامل بیرونی منتهی می شود نه عامل درونی.
اگر من بگویم، من فرزند خوبی نبودم و پدر مادرم حالا خوب بودند یا بد بودند ولی منم به اندازه کافی خوب نبودم، اون وقت به مغز فشار می آید! باید فکر کند و راهکار پیدا کند!
اگر بگویم بله شرایط اقتصادی خوب نیست اما تو همین شرایط اقتصادی هم افرادی بودند که تغییراتی ایجاد کردند و رشد کردند، پس من هم باید یاد بگیرم و رشد کنم.
اوووه… چه قدر انرژی از مغز مصرف می شود، پس مغز دوست دارد همیشه یک جوابی بدهد که هیچ کاری نکنیم!
یک بار دیگر تکرار می کنم.
کار مغز حفظ حالت موجود است!
یعنی کارش این است که: شما را ثابت اینجا نگه می دارد و دوست ندارد که تکون بخورید!
به خاطر اینکه اگر تکون بخورید و تغییر بکنید، زحمت مغز زیاد می شود.
در یک مدت کوتاه البته، و مغز چیزهای ساده دمه دست رو متاسفانه دوست دارد.
برای همین خیلی از ما افراد یک شیرینی رو ترجیح می دهیم به یک هیکل و اندام متناسب.
یا خیلی از ما افراد خواب بیشتر صبح را ترجیح می دهیم به ورزش صبحگاهی، در صورتی که می دانیم ورزش صبحگاهی بهتر است، اما مغز حالت موجود را دوست دارد.
حفظ حالت موجود!
ازتون خواهش می کنم این را یادداشت کنید:
کار مغز حفظ حالت موجوده!
بنابراین در ادامه صحبت من هم ممکن است بارها و بارها مغز شما به کار خودش بپردازد و حالت موجود را حفظ کند.
سعی می کند با بهونه هایی شما را از خوندن اين متن منصرف بکند.
برای شما مثال می زنم: در همه کلاس ها تا من می گویم فلان رفتار را باید تغییر بدهیم.
واکنش ها خیلی جالب هست.
می گویند که: نه! این نمیشه! این حرف های خارجی هاست، تو ایران جواب نمیده! اینجا نمیشه! اون جا نمیشه!
خیلی جالبه.
در تمام شهرها، زمانی که یک سری ایده هایی می دن، همه می گویند که این موضوع در شهر ما جواب نمی دهد!
این مال تهرانی هاست… این جا بافت سنتی ای دارد.
می دانید اگر بگویند که اینجا جواب می دهد آن وقت مجبورند تغییر کنند و تلاش کنند.
اما اگر بگویند نه مال اینجا نیست خب راحت می شوند.
برای همین است که خیلی از کتاب های موفقیت را خیلی ها نمی خوانند. می گویند نه این ها به درد ما نمی خورد!
این ها را برای خارجی ها نوشته اند.
چون می داند باید آن رو بخواند و تغییر کند و کمی سخت است.
شاید هم به طور خیلی واضح نداند، اما در ناخودآگاهش این اتفاق می افتد.
ولی بالاخره هست.. پس کار مغز، یک بار دیگه تکرار می کنم: چی هست؟ حفظ حالت موجود
و تمام تلاشش این است که به هر طریقی جواب هایی را به سوالات شما بدهد که شما تغییر نکنید، بلکه در حالت موجود باقی بمانید.
بنابراین اگر دنبال پول هستید، مغز جواب هایی را می دهد که در دسترس شما نیست!
مثل: پارتی
مثل: پدر مادر پولدار
مثل: برنده شدن تو بانک
مثل: شانس نداشتن
مثل: خیلی چیزهای دیگر …
یا اینکه مثلاً چرا در این کشور هستیم
اگر که دنبال یک نوع فرزند خاص هستید، دوست داشتید فرزند شما به گونه دیگر باشد.
جواب ها چیست؟!
هیچ وقت نمی گوید شما مشکل دارید!
می گوید بچه مشکل دارد!
یعنی دائماً این چرخه وجود دارد و انگشت اتهام را به سمت چیزهای دیگر می بریم.
و این کار مغز است: حفظ حالت موجود!
حالا با این توضیحات ما باید بدانیم که جواب هایی که می دهیم به چه صورت هست؟!
جواب هایمان را بسنجیم.
یکی از اصلی ترین کارهایی که مغز انجام می دهد این است که ما را در حالت موجود به این صورت نگه می دارد که راجع به یک سری از کارهای مهم تنبلی کنیم.
چهار نوع کار وجود دارد:
کارهای فوری و مهم که مجبور هستیم انجام بدهیم.
کارهای فوری و غیرمهم، کارهایی که باید انجامشان ندهیم ولی اگر انجام ندهیم از دست می رود.
کارهای غیرمهم و غیرفوری، کارهایی که هیچ ارزشی ندارند.
و کارهای مهم و غیرفوری که این مهم ترین قسمت زندگی هر آدم هست!
کارهایی که خیلی مهم هستند اما زمان محدودی ندارند.
بگذارید برایتان یک مثال بزنم:
کار مهم و فوری که کاملاً مشخص است:
مثلاً شما یک پروژه باید فردا تحویل بدهید، اگر هم فردا تحویل ندهید اخراج می شوید، کسری حقوق می گیرید یا مثلاً یک پروژه بزرگ تر را از دست می دهید یا هر چیز دیگری…
پس این می شود یک کار مهم و فوری.
کار اهمیت دارد و فوراً هم باید انجام بشود.
کار غیرمهم و غیرفوری هم مشخص است که وقتی ندارد و اصلاً هم نباید انجام بشود. مثلاً تلویزیون دیدن.
کار فوری و غیرمهم هم یک سری کارهایی هستند که از دست می دهیم. مثلاً مثل تماشای مسابقه فوتبال.
مهم نیست اما فوری هست و باید در آن لحظه انجامش بدهیم و اگر انجامش ندهیم اون بازی را از دست دادیم، اما مهم نیست.
و اما مهم ترین قسمت می شود کارهای مهم و غیرفوری!
کارهای مهم و غیرفوری چی هستند؟!
کارهایی که اگر الان انجام ندهیم هیچ اتفاقی نمی افتد.
مثل: تغییر خودمان
مثل: آموزش دیدن
مثل: فکر کردن راجع به اهدافمون
اگر الان انجام ندهیم اتفاقی نمی افتد اما بسیار مهم است و آدم های موفق روی این کارها دست می گذارند و کار مغز فرار از این هاست، به خاطر اینکه هدفش حفظ حالت موجود است.
بنابراین ما چه کار می کنیم؟!
اهمال کاری و تنبلی می کنیم!
که متاسفانه تقریباً همه ما این شرایط را داریم!
همه ما تصمیماتی گرفتیم که:
از شنبه این کار را بکنم..
این رژیم را بگیریم
این طوری کار می کنم
با فلانی دیگه از این به بعد این طوری صحبت نمی کنم
دیگه می خوام یه آدم دیگه باشم
دیگه سیگارو میزارم کنار
دیگه رژیمم این طوری نمیشه.
از این دیگه ها خیلی زیاد داریم…
و بعد اهمال کاری و تنبلی می کنیم!
چون کار مغز ما حفظ حالت موجود است.
از شما می خواهم دوباره آن خودکار و کاغذ را بردارید.
اون جایی که نوشتید کار مغز حفظ حالت موجود است یک خط بکشید و بنویسید از این به بعد با پرسش درست، پاسخ درست رو پیدا خواهم کرد.
یعنی از این به بعد وقتی کسی گفت چرا پولدار نیستید، نباید بگوییم مملکت این طوری است، نمی دونم شرایط این طوری هست.
من اصلاً نمی گویم شرایط اقتصادی کشور ما خوب هست! مشکلاتی دارد، بله!
اما در همین شرایط کسانی نتوانستند از راه درست- صحیح- حلال- آبرومند و با جایگاه اجتماعی بالا کسب درآمد کنند؟!
چرا، بسیاری از افراد توانستند.
خب! پس پرسش من این طور می شود، من چطور می توانم این کار را انجام بدهم و این قدر این سوال را باید از خودمان بپرسیم و فکر کنیم تا نتیجه اش را پیدا بکنیم.
پس گام اول این هست:
پرسش های خوب پیدا بکنیم و جواب های خوب.
جواب هایی که به خودمان ربط دارد نه عامل بیرونی!
چرا این طوری شدی؟!
قسمت بوده! من نمی دانم این چه قسمتی است که شما پنج نفر را می نشانی پشت موتور، کلاه ایمنی هم نمی گذاری، همه می میرند بعد می گویی قسمت بوده است!
نه این قسمت نبوده است، این بی عقلی صرف یک آدم بوده است که منجر به کشته شدن خودش و دیگران می شود.
این موارد بهونه های ما هستند، وقتی بندازیم گردن قسمت دیگر قرار نیست کاری انجام بدهیم.
حتی قسمت را هم درست نمی دانیدم و باید یاد بگیریم که قضا و قدر واقعاً چیست.
اگر به آن دیدگاه اعتقاد داریم واقعاً یاد بگیریم چیست و ما باید چه کار بکنیم؟!
پس این خیلی مهم است، اما معمولاً به خاطر اینکه کار مغز حفظ حالت موجوده ما از این کار دست می کشیم.
به موبایلتون نگاه بکنید ببینید چه کارهای عقب مونده ای دارید، حواستون رو به یک چیز دیگه پرت کند، سال جدیده فلان برنامم چیه، ااا راست میگی؟؟!
یعنی می خواهد شما را از لحظه خارج کند.
کار مغز این است!
از مغز ممنونیم که ما را نگه می دارد، به ما توان فکر کردن می ده اما اینجا باید جلوش بایستیم!
اجازه ندیم ما را در حالت موجود حفظ کند!
ازتون خواهش می کنم که امسال بناتون رو بر این بگذارید که مچ مغزتون رو بگیرید.
هرجایی که دیدین شما را کمک می کند که در لحظه فعلی باقی بمانید، سعی کنید که با پرسش های درست و پیدا کردن جواب های درست از این حالت خارج شوید و بعد کار جدید رو انجام بدهید.
شاید کمی زحمت داشته باشد اما قطعاً ارزش این را دارد که جلوی اهمال کاری و تنبلی خودمان را بگیریم. چون همه ما درگیر این موضوع هستیم
از شما خیلی متشکرم!
امیدوارم اون کاغذی که الان نوشتین را یک جای دیگر پاکنویس کنید و در چند جا جلوی چشم خودتان قرار بدهید که یادتان باشد کار مغز حفظ حالت موجود است و شما باید با پرسش های درست و پاسخ های درست به کارها و پاسخ های روزمره خودتان با یک دید دیگر نگاه بکنید و جواب هایی را بدهید که منجر به تغییر خودتان بشود، نه بردن انگشت اتهام به سمت دیگران!
از شما خیلی ممنونم و امیدوارم یک سال فوق العاده را برای خودتان و خانوادتان و مردم کشور رقم بزنید.
پر انرژی باشید.
خیلی دوستتان دارم و عیدتان مبارک.
خدانگهدار.