شاید نام تئوری پنجره شکسته را شنیده اید. این تئوری می گوید: ساختمانی را در نظر بگیرید که چند پنجره شکسته دارد. اگر این پنجرهها تعمیر نشوند، احتمالاً افراد خرابکار، وقتی این ساختمان را می بینند و با یک ساختمان سالم مقایسه می کنند، تمایل بیشتری به تخریب سایر پنجرهها خواهند داشت. حتی ممکن است وارد آن ساختمان شوند و اگر کسی ساکن آنجا نباشد، آنجا را اشغال کنند.
برای همه ما پیش آمده است که با دیدن نشانههای کوچکی درباره یک موضوع، یک قضاوت کلی می کنیم. پیامهای بزرگی را از پدیدههای ظاهرا کوچک استخراج می کنیم. اگر وارد محلهای شویم، با دیدن اینکه افراد زبالههایشان را در کوچه و خیابان رها کردهاند، درباره سطح معیشتی و فرهنگی آنان قضاوت می کنیم.
این نظریه که توسط دو جرمشناس و جامعهشناس ارائه شد، به صورت ساده و خلاصه شده می گوید: دیدن یک پنجره شکسته در یک خانه، کارخانه و یا نظایر آن، به شما این پیام را میدهد که در آن مکان اوضاع بهسامان نیست و نظمی وجود ندارد و همچنین اگر این شرایط (وجود پنجره های شکسته) ادامه پیدا کند و کسی رسیدگی نکند (پنجره ها همچنان شکسته بمانند)، بی نظمی، عادی و سپس هنجار می شود!
ما در ایران با پنجره های شکسته زیادی روبرو هستیم و همین سیگنال بسیار بدی به جامعه می فرستد. به چهار مثال زیر توجه کنید:
از رئیس سابق بانک مرکزی خبری منتشر شده به این مضمون: موجودی حساب آقا زادهها از حساب ذخیره ارزی بیشتر است!
یک خبر دیگر: تعداد قابلتوجهی نشریه بدون داشتن تحریریه، صرفا به واسطه داشتن یک برگ کاغذ به نام مجوز انتشار، یارانه و حمایت «میلیاردی» گرفتهاند.
یکی از نمایندگان ادوار مجلس: در ماجرای استیضاح یکی از وزرا یکی از استیضاحکنندگان، شرط پس گرفتن امضایش را عضویت همسرش با مدرک لیسانس در دانشگاه فرهنگیان اعلام کرده بود.
و آخرین مثال که خیلی بامزه هم است: در جریان استیضاح یکی از وزرای «محترم»، یکی از روسای کمیسیون «محترم» مجلس هر دو پشت تریبون مجلس به همدیگر نسبت هایی را در مورد فساد و سوء استفاده از قدرت نسبت دادند و جالب تر اینکه هر دو مقام «محترم» امروز سر کارند و با «احترام» تمام در حال تداوم خدمت به مردم هستند.
نمی گویم که همه این اخبار درست هستند اما مهم این است که جامعه وقتی هر کدام از خبرها را می شنود، یک پنجره در ذهن جامعه می شکند! وقتی می شنويم که این همه پنجره شکسته در کشور وجود دارد و هیچکس هم نه واکنش نشان می دهد و نه رسیدگی می کند و نه پاسخ این ابهامات در ذهن ما روشن می شود، این پنجره های شکسته ترمیم نشده، تبدیل می شود به محله شکسته، تبدیل می شود به جامعه شکسته و تبدیل می شود به جامعه ای که اگر فساد نکنی، اگر سوء استفاده نکنی، اگر پارتی بازی نکنی، احمقی بی دست و پا بیش نیستی! اگر واقعا گفته رییس سابق بانک مرکزی درست است چرا کسی کاری نمی کند؟ اگر نماینده مجلسی درخواست نامشروع داشته کارش به کجا رسیده؟ اگر دو مقام «محترم» در منظر عمومی هر دو متقابلا یکدیگر را به فساد متهم می کنند. چرا الان هر دو همچنان بدون مشکل فعالیت می کنند؟
ما با پنچره های شکسته زیادی روبرو هستیم. این پنجره های شکسته؛ اعتماد عمومی را از بین می برد. اگر پلیس نتواند یک زورگیر را در محله ما دستگیر کند، ما کمکم برایمان این موضوع تبدیل به یک پنجره شکسته میشود و اینگونه جمع بندی می کنیم؛ پلیسی که نتواند یک مجرم کوچگ را دستگیر کند، چگونه میتواند با دانه درشت ها مقابله کند؟ و دیگر در هیچ حوزه ای به پلیس اعتماد نمیکنیم.
راه حل آنست که هیچ پنجره شکسته مهمی در ذهن مردم باقی نگذاریم. هیچ پرونده فسادی باز نماند، به عنوان مثال بعد از انتشار این خبر که موجودی حساب آقا زادهها از حساب ذخیره ارزی بیشتر است! باید این خبر راستی آزمایی شود اگر درست نبود به مردم یک گزارش دقیق و اعتمادآفرین ارایه شود و اگر درست است اقدام قاطعانه در دستور کار قرار گیرد و به مردم گزارش شود. هیچ پنجره مهمی نباید شکسته بماند و گر نه پنجره های شکسته تبدیل خواهند شد به محله شکسته و سپس جامعه شکسته. پنجره های متعدد شکسته نباید منجر به ناامیدی شود بلکه برعکس باید منجر به اقدام و تلاش مضاعف و مشترک همه ما شود. شکسته
شاید نام تئوری پنجره شکسته را شنیده اید. این تئوری می گوید: ساختمانی را در نظر بگیرید که چند پنجره شکسته دارد. اگر این پنجرهها تعمیر نشوند، احتمالاً افراد خرابکار، وقتی این ساختمان را می بینند و با یک ساختمان سالم مقایسه می کنند، تمایل بیشتری به تخریب سایر پنجرهها خواهند داشت. حتی ممکن است وارد آن ساختمان شوند و اگر کسی ساکن آنجا نباشد، آنجا را اشغال کنند.
برای همه ما پیش آمده است که با دیدن نشانههای کوچکی درباره یک موضوع، یک قضاوت کلی می کنیم. پیامهای بزرگی را از پدیدههای ظاهرا کوچک استخراج می کنیم. اگر وارد محلهای شویم، با دیدن اینکه افراد زبالههایشان را در کوچه و خیابان رها کردهاند، درباره سطح معیشتی و فرهنگی آنان قضاوت می کنیم.
این نظریه که توسط دو جرمشناس و جامعهشناس ارائه شد، به صورت ساده و خلاصه شده می گوید: دیدن یک پنجره شکسته در یک خانه، کارخانه و یا نظایر آن، به شما این پیام را میدهد که در آن مکان اوضاع بهسامان نیست و نظمی وجود ندارد و همچنین اگر این شرایط (وجود پنجره های شکسته) ادامه پیدا کند و کسی رسیدگی نکند (پنجره ها همچنان شکسته بمانند)، بی نظمی، عادی و سپس هنجار می شود!
ما در ایران با پنجره های شکسته زیادی روبرو هستیم و همین سیگنال بسیار بدی به جامعه می فرستد. به چهار مثال زیر توجه کنید:
از رئیس سابق بانک مرکزی خبری منتشر شده به این مضمون: موجودی حساب آقا زادهها از حساب ذخیره ارزی بیشتر است!
یک خبر دیگر: تعداد قابلتوجهی نشریه بدون داشتن تحریریه، صرفا به واسطه داشتن یک برگ کاغذ به نام مجوز انتشار، یارانه و حمایت «میلیاردی» گرفتهاند.
یکی از نمایندگان ادوار مجلس: در ماجرای استیضاح یکی از وزرا یکی از استیضاحکنندگان، شرط پس گرفتن امضایش را عضویت همسرش با مدرک لیسانس در دانشگاه فرهنگیان اعلام کرده بود.
و آخرین مثال که خیلی بامزه هم است: در جریان استیضاح یکی از وزرای «محترم»، یکی از روسای کمیسیون «محترم» مجلس هر دو پشت تریبون مجلس به همدیگر نسبت هایی را در مورد فساد و سوء استفاده از قدرت نسبت دادند و جالب تر اینکه هر دو مقام «محترم» امروز سر کارند و با «احترام» تمام در حال تداوم خدمت به مردم هستند.
نمی گویم که همه این اخبار درست هستند اما مهم این است که جامعه وقتی هر کدام از خبرها را می شنود، یک پنجره در ذهن جامعه می شکند! وقتی می شنويم که این همه پنجره شکسته در کشور وجود دارد و هیچکس هم نه واکنش نشان می دهد و نه رسیدگی می کند و نه پاسخ این ابهامات در ذهن ما روشن می شود، این پنجره های شکسته ترمیم نشده، تبدیل می شود به محله شکسته، تبدیل می شود به جامعه شکسته و تبدیل می شود به جامعه ای که اگر فساد نکنی، اگر سوء استفاده نکنی، اگر پارتی بازی نکنی، احمقی بی دست و پا بیش نیستی! اگر واقعا گفته رییس سابق بانک مرکزی درست است چرا کسی کاری نمی کند؟ اگر نماینده مجلسی درخواست نامشروع داشته کارش به کجا رسیده؟ اگر دو مقام «محترم» در منظر عمومی هر دو متقابلا یکدیگر را به فساد متهم می کنند. چرا الان هر دو همچنان بدون مشکل فعالیت می کنند؟
ما با پنچره های شکسته زیادی روبرو هستیم. این پنجره های شکسته؛ اعتماد عمومی را از بین می برد. اگر پلیس نتواند یک زورگیر را در محله ما دستگیر کند، ما کمکم برایمان این موضوع تبدیل به یک پنجره شکسته میشود و اینگونه جمع بندی می کنیم؛ پلیسی که نتواند یک مجرم کوچگ را دستگیر کند، چگونه میتواند با دانه درشت ها مقابله کند؟ و دیگر در هیچ حوزه ای به پلیس اعتماد نمیکنیم.
راه حل آنست که هیچ پنجره شکسته مهمی در ذهن مردم باقی نگذاریم. هیچ پرونده فسادی باز نماند، به عنوان مثال بعد از انتشار این خبر که موجودی حساب آقا زادهها از حساب ذخیره ارزی بیشتر است! باید این خبر راستی آزمایی شود اگر درست نبود به مردم یک گزارش دقیق و اعتمادآفرین ارایه شود و اگر درست است اقدام قاطعانه در دستور کار قرار گیرد و به مردم گزارش شود. هیچ پنجره مهمی نباید شکسته بماند و گر نه پنجره های شکسته تبدیل خواهند شد به محله شکسته و سپس جامعه شکسته. پنجره های متعدد شکسته نباید منجر به ناامیدی شود بلکه برعکس باید منجر به اقدام و تلاش مضاعف و مشترک همه ما شود.