ویرگول
ورودثبت نام
j.abbasi33
j.abbasi33
خواندن ۵ دقیقه·۵ سال پیش

کاش این آخرین متن کرونایی باشد



کرونا برای من تجربه بسیار تلخی بود. روزها و شب‌های زیادی را در تردید و تاریکی گذراندم. سه تن از اعضای خانواده کوچکم کرونا گرفتند و به مراتب تعداد بسیار بسیار بیشتری از خانواده بزرگترم (ایران و جهان) از آن آسیب دیدند. اما کرونا مانند هر بحران دیگری زمانی است برای آنکه چیزهای جدید بیاموزیم و یا چیزهایی که شنیده‌ایم و فقط شنیده‌ایم را عمیقا درک کنیم. سه موردی که کرونا به من آموخت:


۱. به قدرت بال‌های پروانه ایمان آوردم!

اثر پروانه می‌گوید امکان دارد تغییری کوچک در یک سیستم (مثلا سیستم جوی سیاره زمین) بتواند باعث تغییرات شدید شود. مثلا بال‌زدن پروانه در این‌سوی دنیا، باعث وقوع طوفان در کشوری دیگر شود. واقعا چه کسی فکر می‌کرد، ظهور ویروسی در چین، باعث آزاد شدن برخی زندانیان در ایران، کم آمدن دستمال کاغذی در فرانسه، افزایش فروش اسلحه در آمریکا، افزایش فروش اینترنتی در آلمان، بسته شدن مرزهای ایتالیا، کاهش آلودگی هوا در تهران و رایگان شدن دستیابی به میلیون‌ها کتاب و فیلم شود؟

نکته‌اش برای من چه بود؟ حواسم باشد آن چیزهایی که به ظاهر به من ربط ندارند دیر یا زود بر زندگی من موثر خواهند بود. حتی اگر –البته اگر- هیچ‌گونه وجدان اخلاقی در برابر وضعیت حاشیه نشینان، کارتن خواب‌ها و آشغال‌گردها ندارم برای منافع شخصی خودم هم که شده باید حواسم به دیگران باشد. کرونا به من آموخت شادکامی یک پدیده شخصی نیست، شادکامی من در گرو، شادکامی توست!


۲. شاید نتوانم درد کمتری بکشم، اما می‌توانم رنج کمتری بکشم!

برای آنکه درد کمتری بکشم باید به علم و فناوری روی بیاورم. اما متاسفانه این ویروس ناشناخته همه سیستم سلامت دنیا را به بازی گرفته است بس که چموش و غیرمنتظره و غیرقابل پیش‌بینی مثل فوتبالیست‌های خلاق برزیلی. بنابراین فعلا باید درد را تحمل کنم. اما می‌توان رنج کمتری کشید. چگونه؟ اتکا به ظرفیت معنوی-روانی‌ام.

تا آنجا که من می‌فهمم دهه آینده، دهه سختی برای همه ما خواهد بود. حتی اگر ما هیچ زلزله و سیل و خشکسالی و بیماری نداشته باشیم، گسل‌های اقتصادی-اجتماعی ما چنان است که ده سال سختی را پیش رو داریم. شاید –البته شاید- نتوان درد کمتری کشید اما می‌توان رنج کمتری برد. یاد گرفتم ظرفیت‌های معنوی-روانی خود و خانواده‌ام را تقویت کنم. آرامش رهایی از طوفان نیست بلکه توانایی آرام زندگی کردن در میان طوفان هاست.


۳. بین اسلام۱، اسلام۲ و اسلام ۳ تفاوت قائل شوم.

ما یک اسلام نداریم. ما سه اسلام داریم. (قبل از اینکه بقیه را بخوانید می‌توانید به جای اسلام نام دین‌های دیگر را هم بگذارید: مسیحیت، یهودیت و ...). اسلام۱ چیست؟ متون اصلی دین که شامل کتاب مقدس (قرآن) و گفتار مستقیم بنیان‌گذاران (احادیث موثق از پیامبر و امامان) است و هر چیز دیگری اسلام۱ نیست.

اسلام۲؛ برداشت.ها، تفاسیر، شرح‌ها و کاربست‌هایی است که افراد مختلف سعی کرده اند با استفاده از اسلام یک تولید کنند.

اسلام۳؛ عملکرد مسلمين است. یعنی مسلمانان (در هر مقام و موقعیتی چه حاکم چه عارف چه طبیب چه من و شما) چه اندیشه و کردار و گفتاری دارند و چگونه زیست می‌کنند و چگونه حکمرانی می‌کنند و چگونه رانندگی می‌کنند و چگونه کار می‌کنند و ...

به تعبیر استاد مصطفی ملکیان، حساب این سه را باید از هم جدا کرد. اگر حاکمی مسلمان یا مسلمان نما به نام اسلام کاری کرد یا اگر عالمی مسلمان به نام اسلام تجویز کرد که پنبه را آغشته به روغن بنفشه کنید این‌ها هیچکدام اسلام۱ نیست. البته بدیهی است که حکمرانان و عالمان تمام تلاش خود را انجام دهند که خود را اسلام۱ نشان دهند. از این به بعد هر کسی به نام اسلام هر حرفی زد چه در حوزه عرفان باشد یا نظریه سیاسی باشد یا طب اسلامی باشد با چند سوال متوجه شوم که واقعا اسلام یک است یا دو یا سه. تا بدانم چگونه با آن برخورد کنم. اسلام ۲و۳ بشدت غیرمقدس هستند.

کرونا می‌تواند به توسعه کمک کند! چگونه؟ بحران‌ها، یک پنجره فرصت هستند برای یادگیری‌های عمیق؛ کنار گذاشتن باورهای ریشه‌دار نادرست و جایگزین کردن باورهای کاملا جدید. مثال: در طاعون سال‌های ۱۳۵۰ میلادی هم پزشکان و هم کلیسا، در برابر مردم بی‌جواب مانده بودند. راهکاری که به ذهن شان رسیده بود: سوزاندن یا دار زدن یهودیان، کولی‌ها، بیگانگان و جادوگران بود که به نوعی مقصر این بلاها محسوب می‌شدند!!! بعدها مردم فهمیدند که این‌ها مزخرف است. یاد بگیریم؛

? شادکامی (خوشبختی) در تنهایی به دست نمی‌آید. شادکامی ما به هم گره خورده است.

? علم و فناوری نمی‌تواند همه چیز را حل کند و قابلیت‌های معنوی و روانی لازمه زندگی خوب است.

? هر کسی را و هر چیزی را دین اصیل (دین۱) ندانیم. دین ۲ و دین ۳ بشدت نقدپذیر و غیرمقدس‌اند.

توسعه حاصل یادگیری‌های عمیق جمعی است.

کرونادینجواد عباسیتفکرفرهنگ
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید