جواد دلیری
جواد دلیری
خواندن ۴ دقیقه·۵ سال پیش

#پسا_حقیقت


?درسال 2016 لغتنامه آکسفورد، واژه «پسا حقیقت» post-truth را به عنوان لغت بین المللی معرفی شد . این لغتنامه در آن مقطعاعلام کرد «در شرایطی که واقعیت‌های عینی کمتر از توسل به احساسات و ابراز عقیده‌های شخصی در شکل دادن به افکار عمومی موثر هستند، لغت پسا حقیقت در سال جاری دو هزار درصد بیش از سال گذشته استفاده شده است. این افزایش کاربرد واژه پسا حقیقت در بافت متنی خروج از انگلستان از اتحادیه اروپا و انتخابات ریاست جمهوری آمریکا اتفاق افتاده است».

?هدف لغتنامه آکسفورد از انتخاب واژه سال، انعکاس وقایع سال‌ها در آیینه زبان است. کسپر گرس‌هاول، مدیر لغتنامه‌های آکسفورد گفته است «انتخاب واژه سال گفتمان سیاسی و اجتماعی غالب سال را نشان می‌دهد. واژه پساحقیقت به خاطر افزایش استفاده از شبکه های اجتماعی به عنوان منبع دریافت اخبار و بی اعتمادی فزاینده نسبت به واقعیت‌های عینی که توسط بنگاه‌های بزرگ ارایه می‌شود، برای مدتی موقعیت زبان شناختی خودش را حفظ خواهد کرد.»

?حقیقت چه اهمیتی برایمان دارد؟ این‌که بگوییم چیزی حقیقی است یا خیر، با این گفته فرقی ندارد که من می‌خواهم آن چیز حقیقی باشد یا نباشد. هیچ‌چیز به ارادۀ صرف حقیقی نمی‌شود. این سخنِ بی‌معنیِ کاملاً رایجی است که «چیزی برای من حقیقی است، اما شاید برای کسی دیگر این‌گونه نباشد». بااین‌حال، آنچه دربارۀ حقیقت اهمیت دارد، این است که حقیقت همواره نسبتی با شناسنده دارد. ریاضی‌دان، دانشمند، هنرمند، مورخ و معتقد دینی، همیشه به حقایق یکسان یا به ابعاد یکسانی از حقیقت نمی‌پردازند. حقیقت نسبی نیست، اما ما به شیوه‌های بی‌شماری با آن ارتباط برقرار می‌کنیم.در ریاضیات، حقیقت به نوعی از محض بودن و قطعیت افلاطونی می‌رسد. اگر یک قاعده یا برهان درست باشد، آن‌گاه آن قاعده یا برهان، بالضروره درست خواهد بود. حقیقت در ریاضیات، مستقل از واقعیاتی است که می‌توانند در جهان وجود داشته باشند. قوانین فیزیک قابل‌تغییرند، اما ریاضیات این‌گونه نیست.

?«اسطوره عصر ارتباطات و شهروندی» در هیبت هیولایی جدید رجعت کرده است. این هیولا، مخاطب را «سِر» می‌کند؛ مخاطب را به تکذیبیه‌ها «عادت» می‌دهد. گویی مخاطب در عصر جدید نفس می‌کشد؛ به عبارت دیگر، فضای رسانه‌ای و ارتباطاتی سر بر آورده است که «پُر از ناخالصی» است.در این «شوره‌زار ارتباطی»، خبرها پُشتِ سر هم در کانال‌ها و وب‌سایت‌ها منتشر می‌شوند و در کسری از ثانیه تکذیب می‌شوند.

?«کار رسانه‌ای» در این چارچوب از نو تعریف شده است. گروهی عظیم در حال «تولید انبوه» اخبار قلابی هستند؛ «محصولاتی» هم‌شکل و هم‌قد. افراد، روابط‌عمومی سازمان‌ها، و وکلای سلیبریتی‌ها نیز به تولید تکذیبیه‌ها مشغول‌اند. تکذیبیه چنان جای خبر را گرفته‌اند که گاهی کاربران «ترجیح» می‌دهند به همان خبر قلابی دل خوش کنند. گروهی به همان خبرهای قلابی می‌چسبند، گروهی دیگر به تکذیبیه‌ها. جهان رسانه‌ای، امروزه، جهان زیستِ لحظه‌ای، آنی، و زودگذر در آشوب‌کده‌ی خبرهای قلابی و تکذیبیه‌ها است.

?پساحقیقت در واقع به معنای اعلام مرگ حقیقت واحد و متفق الجمع است؛ حقیقتی که رسانه‌های سنتی می‌توانند مدعی رسیدن به آن باشند و از طریق رسانه‌های خود، حقیقت به روایت خود را برای میلیون ها و هزاران خواننده و بیننده بازگو نمایند. در دوره پسا حقیقت، هر فردی می‌تواند به حقیقت با زاویه دید خود برسد و از طریق رسانه خود، حقیقت را با روایت خودش بازگو کند. بر این اساس در عین حال که می‌توان با میلیون‌ها و میلیاردها حقیقت مواجه شد می‌توان گفت که حقیقتی هم وجود ندارد! این بستگی به توانایی فرد دارد که در فضای مجازی چقدر می‌تواند برای حقیقتی که خود روایت می‌کند، لایک جذب کند و چه تعداد حقیقت به روایت او را به اشتراک می‌گذارند.

?«پسا-حقیقت» به تجزیه منابع پذیرفته شده اطلاعات اشاره می‌کند. امروزه ما در جهان «پسا-حقیقت» واقع شده‌ایم به همین دلیل منازعات فلسفی پیرامون حقیقت بسیار شده‌اند از جمله اینکه حقیقت کدام است؟ گواه اثبات حقیقت چیست؟ کدام منابع اطلاعات قابل اعتماد هستند؟ چه معیاری، یک فرد را متخصص می‌کند تا حقیقت را تشخیص دهد؟ و... اما این مباحث زمانی امکان‌ بحث می‌یابند که امری را درست بپنداریم یا به آن اعتقاد داشته باشیم و نظر مقابل را اشتباه بدانیم و آن را رد کنیم. در چنین شرایطی، «پسا-حقیقت» در راستای آنچه که درست است، تلاش نمی‌‌کند بلکه به سلسله مباحثی درباره اقتدار معرفت‌شناختی اشاره می‌کند.

?بر کسی پوشیده نیست که پدیده «پسا-حقیقت» در کنار «نظریه‌پردازی توطئه» پا گرفت. «پسا-حقیقت» بدین معنا نیست که دیگر نگران حقیقت نیستیم، بلکه گویای فروپاشی وفاق عمومی در نحوه رسیدن به حقیقت است. پس، پدیده «پسا-حقیقت» نوعی شک‌گرایی سالم را ابراز می‌کند. اما مشکل اینجا است که این نوع شک‌گرایی به سادگی به دگماتیسم ویژه‌ای تغییر شکل می‌دهد. کشور من، آمریکا، سیاست چشم‌پوشی از علم آب و هوایی را اتخاذ کرده است. انکار این علم در بسیاری از بخش‌های دولتی با مانور «پسا-حقیقت» توجیه می‌شود

?بی‌معنایی نیز در عصر پساحقیقت امری عبث، بیهوده، و بی‌هدف نیست. در دل این متاخرترین صورتبندی از بی‌معنایی، «کارکردی» نهفته است: گِل‌آلود کردن فضای اندیشیدن. روایت‌های گوناگون– در قالب اخبار قلابی و تکذیبیه‌های تکراری و چرخه‌ای– فضا را متشنج، مبهم، و آشفته می‌کنند. مخاطب از بالقوه‌گی‌های انتقادی و سنجشگرانه‌ی خود تهی می‌شود. او سرسام می‌گیرد. از چاله‌ای درآمده به چاهی دیگر می‌افتد. روایت پُشت سر روایت در کوره‌ی ذهنش نیم‌پز می‌شود. در چنین فضایی است که بنگاهها، دستگاهها، و افرادِ مستتر در پسِ پشت صفحه‌کلیدها و دستگاههای مونتاژ، «روایت‌های بدیل» خود را ذره‌ذره در سبک و سیاقی هیجانی، سرگرم‌کننده، و «دل‌انگیز» به کام مخاطب می‌ریزند. لاجرم، مخاطبِ خسته، ملول، و ناکام از «یک‌دو زدن‌های مداوم برای دستیابی به خبری موثق»، به خبرهای قلابی‌ «آری می‌گوید».

نام این روزگار جدید «عصر پساحقیقت» است


@fake_news_media
اخبار جعلیاخبار گمراه کنندهپسا حقیقت
نمایی از زندگی روزانه یک "روزانه" نگار
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید