شش اسفند سالروز تولّد سایه است و در حوالی صبح، قطعاتی از اشعارش به یادم آمده. فکر کنم "شب" یکی از پرتکرارترین عبارات شعر سایه باشه. بههرحال سایهها اولین کسانی هستن که در تاریکیِ شب رنگ میبازن و زائل میشن، پس سایهی ما هم حق داشته که اینقدر از رفتوآمد شب نگران باشه.
شاید اولین مواجههی بسیاری از ما با اشعار این پیر پرنیاناندیش* به جایی برگرده که ازش میخوندیم:
یکی ز شبگرفتگان، چراغ برنمیکند
کسی به کوچهسار شب درِ سحر نمیزند
توی سالهای پرفرازونشیب دههی 1330، سایه آرزو داشت که چراغی روانهی کوچهسار شب بشه و سحر رو بیدار کنه. امّا شاید بعدها از نادیدنِ تاریکیها به تنگ اومد و حس کرد که تا وقتی چراغی در دست نباشه، حتی خود تاریکی رو هم نمیتونیم ببینیم:
کورسویی ز چراغی رنجور
قصهپرداز شب ظلمانیست
نفسم میگیرد
که هوا هم اینجا زندانیست
این مضمون رو به جز شعر زیبای ارغوان، در تاسیان هم آورده. اونجا هم چراغه که قصهی شب رو هویدا میکنه:
خانه دلتنگ غروبی خفه بود
مثل امروز که تنگ است دلم
پدرم گفت چراغ
و شب از شب پر شد
فقط تاریکی نیست که چشمهای ما در بسیاری اوقات متوجه اون نمیشه و چراغی لازمه تا ببینیمش. گاهی تنهاییمون هم هزاران لباس به تن میکنه و فقط از عشق و دوستی برمیاد که پردهها رو کنار بزنه و تنهاییمون رو پیشِروی چشممون بیاره. همونطور که کورسویی ز چراغی رنجور حکایت از شب تاریک داره، شعلهای از آتش عشق هم حجم تنهایی رو پیش چشممون عریان میکنه.
همیشه فکر میکردم با طلوع آفتاب عشق تمام تنهاییها رنگ میبازن، هنوزم همینطور فکر میکنم. ولی نمیدونم که اون شعلهی جانسوز چطور میتونه تبدیل به آفتاب بشه و به همه چیز رنگ تازهای بده. درسته که هیچوقت نمیتونم متوجه شم، ولی دوست دارم به قدر وُسع برای فهمش بکوشم.
در مسیر درّهی درکه مغازهای هست که هروقت صبح جمعهها از کنارش رد شدم، آوای تصنیف "ای عاشقان" رو با صدای شجریان شنیدم. فکر کنم تنها همین یک قطعه رو در پلیلیست دارند و حتما خیلی لذت میبرند، وقتی شجریان غزلی از سایه میخونه که اینطور تمام میکنه:
آمد یکی آتشسوار، بیرون جهید از این حصار
تا بردمد خورشید نو، شب را ز خود بیرون کنید
شاید خورشید تنها و تنها از همین راهی طلوع کنه که سایه میگه؛ شب را ز خود بیرون کنیم...
*: پیر پرنیاناندیش عنوان مجموعه مصاحبههای میلاد عظیمی و عاطفه طیه با هوشنگ ابتهاجه. اگه دستتون به این کتاب رسید، تفالی بزنید و از خاطرات سایه لذّت ببرید.