ویرگول
ورودثبت نام
جواد دشتی
جواد دشتی
خواندن ۶ دقیقه·۴ سال پیش

کرونا و اجتماع

سلام. اواخر اسفندماه متنی را ترجمه کردم و برای دوستی که می‌توانست در رسانه‌ای منتشرش کند فرستادم. چند روز قبل از تصمیمشان برای انتشار پرسیدم و پاسخ داد که منتشر نخواهیم کرد. در همین حال‌وهوا بود که در ویرگول عضو شدم و حالا هم اولین نوشته‌ام همان ترجمه است. اصل متنش را می‌توانید از اینجا ببینید.

مرگ سیاه درباره‌ی اثرات بیماری‌های همه‌گیر روی اقتصاد جهان به ما چه می‌گوید؟

نگرانی‌ها از شیوع ویروس کرونای جدید منجر به کاهش رشد اقتصادی شده است. بازارهای سهام صدمه دیده‌اند: شاخص اف‌تی‌اس‌ای 100 انگلستان بدترین روزهای مبادلاتی خود را بعد از سال‌ها تجربه کرد و شاخص‌های داوجونز و اس‌اندپی ایالات متحده نیز همین وضعیت را داشتند. پول باید به جایی برود و قیمت طلا –که به چشم یک مادّه‌ی باثبات در طول اتفاقات غیرمترقبه دیده می‌شود- به بالاترین سطح خود در هفت سال اخیر رسید.

بازبینی تاریخ می‌تواند ما را در درک اثرات اقتصادی ناشی از وضعیت اضطراری بهداشت عمومی یاری کرده و چگونگی بهترین شکل مدیریت را بیاموزد. بدین منظور ضروری است به یاد آوریم که به هر حال، همه‌گیری‌های قبلی بسیار مرگ‌بارتر از ویروس کرونا بوده‌اند که نرخ مرگ‌ومیرش نسبتاً پایین است.

مردمانِ دیروز در فقدان پزشکی مدرن و نهادهایی چون سازمان بهداشت جهانی، آسیب‌پذیرتر بوده‌اند. برآوردها حاکی از آن است که طاعون ژوستینین 25 میلیون نفر و آنفلوانزای اسپانیایی حدود 50 میلیون نفر را کشته‌اند.

بدترین نرخ مرگ‌ومیر را طاعون سیاه با اختلافی فاحش در تاریخ رقم زده است. در اثر انواع مختلف طاعون، دوره‌ی این بیماری از 1348 تا 1350 طول کشید، بین 75 تا 200 میلیون نفر در سرتاسر جهان کشته شدند و شاید نیمی از جمعیت انگلستان از بین رفت. اثرات اقتصادی هم عمیق بود.

خشم، ستیز، خلاقیت

ممکن است خلاف واقع به نظر آید –و نباید آشفتگی‌های روانی و عاطفیِ دوران مرگ سیاه را کوچک شمرد- اما اکثریت کسانی که زنده ماندند از بهبود استانداردهای زندگی متنعّم شدند. پیش از مرگ سیاه، انگلستان از ازدیاد شدید جمعیت رنج می‌برد.

پس از همه‌گیری، کمبود نیروی انسانی منجر به افزایش دستمزد روزانه‌ی کارگران شد، چنان که آن‌ها می‌توانستند خدمات خود را در اختیار بهترین پیشنهاد کاری قرار دهند. رژیم غذایی کارگران نیز بهبود یافت و شامل گوشت، ماهی تازه، نان گندم و آب‌جوی بیشتری شد. علی‌رغم آن که زمین‌داران به دنبال مستأجرانی برای زمین‌هایشان بودند، تغییر شکل‌های اجاره درآمدهای املاک را افزایش داد و تقاضایشان را کم کرد.

اما به گفته‌ی یک مورّخ اقتصادی، کریستوفر دایر، دوران بعد از مرگ سیاه زمانِ "آشفتگی، هیجان، خشم، ستیز و خلّاقیت" بود. واکنش فوری دولت تلاش برای جلوگیری از جذر و مدّهای ناشی از اقتصاد عرضه و تقاضا بود.

زندگی به عنوان یک کارگر در قرن چهاردهم دشوار بود.
زندگی به عنوان یک کارگر در قرن چهاردهم دشوار بود.

این نخستین بار بود که دولت انگلستان برای مدیریت خُردِ اقتصاد تلاش می‌کرد. اساسنامه قانون کارگران در سال 1351 در تلاشی برای حفظ دستمزدها در سطوح پیش از طاعون تصویب شد و آزادی جابه‌جایی را برای کارگران محدود می‌کرد. قوانین دیگری هم معرفی شد که در تلاش برای کنترل قیمت غذا و حتی اعمال محدودیت روی آن بودند که چه زنانی اجازه‌ی پوشیدن پارچه‌های گران‌بها داشته باشند.

اما این تلاش برای تنظیم بازار کار نکرد. اجرای قانون کار منجر به گریز و اعتراض شد. در بلندمدت، با شیوع مکرّر طاعون و کاهش جمعیت، دستمزدهای واقعی بالا رفت.

در اثر کاهش جمعیت، زمین‌داران سعی کردند با تغییرات در بازار زمین کنار بیایند. بعد از مرگ سیاه، مردم از فرصت‌ها برای رفتن به زمینی بهتر یا پیگیری تجارت در شهرها استفاده کردند و مهاجرتی گسترده رخ داد. بیشتر زمین‌داران برای اطمینان از این که مستأجرین روی زمین‌هایشان کشاورزی خواهند کرد، مجبور به پیشنهاد معاملات جذاب‌تری شدند.

یک طبقه متوسط جدید از مردان (تقریبا همواره مردها) ظهور کرد. این‌ها مردمی نبودند که به عنوان نجیب‌زاده‌ای زمین‌دار به دنیا آمده باشند، اما می‌توانستند با جمع‌آوری ثروت مازاد کافی به خرید قطعات زمین اقدام کنند. تحقیقات اخیر نشان داده‌اند که مالکیت دارایی برای سفته‌بازی در بازار، آزاد شد.

تغییر چشم‌گیر جمعیت در اثر مرگ سیاه، انفجاری در پویایی اجتماعی هم به دنبال داشت. دولت سعی داشت این روند توسعه را که کشمکش و نارضایتی به دنبال می‌آورد، محدود کند.

در همین حال، انگلستان کماکان درگیر جنگ با فرانسه بود و به لشکرهای بزرگ برای عملیات‌های نظامی در خارج کشور نیاز داشت. بدین منظور باید هزینه می‌کرد و این منجر به دریافت مالیات‌های بیشتر از جمعیتی شد که کاهش یافته بود. پارلمانِ ریچارد دومِ جوان با ایده‌ی خلاقانه‌ی مالیات سرانه‌ی تنبیهی در سال‌های 1377، 1379 و 1380 وارد قضیه شد، چیزی که ناآرامی‌های اجتماعی را به صورت شورش دهقانان در سال 1381 در پی داشت.

شورش دهقانها در سال 1381
شورش دهقانها در سال 1381

شورشی بدین بزرگی که هیچ‌گاه در انگلستان دیده نشده بود، مستقیماً از شیوع مکرّر طاعون و تلاش‌های دولت برای تشدید کنترل اقتصاد و پیگیری جاه‌طلبی‌های بین‌المللی‌اش حاصل شد. شورشیان ادعا کردند که آن‌ها شدیداً تحت ظلم قرار گرفته‌اند، چرا که اربابانشان "با آن‌ها مثل حیوانات برخورد می‌کردند".

درس‌هایی برای امروز

اگرچه طاعونی که مرگ سیاه را سبب شد بسیار متفاوت از ویروس کروناست که امروز شیوع پیدا کرده، اما اینجا چند درس مهم برای رشد اقتصادی آتی وجود دارد. نخست، دولت‌ها باید توجّه زیادی به مدیریت پیامدهای ناخوشایند اقتصادی نشان دهند. حفظ وضع موجود برای منافع معیّن می‌تواند ناآرامی و بی‌ثباتی سیاسی به وجود آورد.

ثانیاً محدودسازی آزادی رفت‌وآمد می‌تواند موجب واکنشی خشونت‌بار شود. جامعه‌ی مدرن و پویای ما قرنطینه را حتی اگر برای منافع بیشتر باشد، تا چه حد می‌پذیرد؟

همچنین ما نباید واکنش‌های روانیِ ناخواسته را دستِ‌کم بگیریم. مرگ سیاه موجب افزایش بیگانه‌هراسی و حملات یهودستیزانه شد. ترس و بدگمانی نسبت به افراد غیربومی، الگوهای تجاری را تغییر داد.

با وضعیت اضطراری فعلی بهداشت عمومی، برندگان و بازندگانی از لحاظ اقتصادی وجود خواهند داشت. در مورد مرگ سیاه، نخبگان برای تحکیم قدرتشان تلاش کردند، اما تغییر جمعیت در بلندمدت موجب ایجاد توازن‌هایی به سود کارگران شد، هم از نظر دستمزدها و پویایی و هم در آزادسازی بازار زمین (منبع اصلی ثروت در آن زمان) برای سرمایه‌گذارانِ جدید. کاهش جمعیت، مهاجرت را هم تشویق کرد، اگرچه برای کسب مشاغل کم‌درآمد یا نیازمند مهارت اندک. همه‌ی این‌ها درس‌هایی هستند که نیاز به پاسخ‌های پژوهشی دقیق و اندازه‌گیری‌شده از سوی دولت‌های فعلی را تقویت می‌کند.

تاریخاقتصاد
علاقه‌مند به آزمون و خطا
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید