تحلیلی از رای مردم به مسعود پزشکیان
بخشی از مصاحبه محمدرضا جوادی یگانه با مجله آگاهی نو در باره انتخابات ریاست جمهوری. شماره ۱۴. خرداد و تیر ۱۴۰۳. صص ۱۳۳-۱۴۷.
* شما در توئیتی نوشتید «در چالش میان کارآمدی و پاکدستی، اولویت مردم کارآمدی (به معنای توان بهتر کردن اوضاع و حل مسائل) است نه پاکدستی. مدیر کارآمدی که حواشی فساد مالی دارد، پذیرفتنیتر است تا مدیر پاکدستی که کارآمدیاش اثبات نشده. فقط در شرایط کارآمدی حداقلی نامزدها است که پاکدستی اولویت پیدا میکند.» آیا منظور شما دوگانه پزشکیان و قالیباف بود؟
- حرف من این است که مردم ارزیابیهایی از آقایان هاشمی رفسنجانی، قالیباف، کرباسچی و یا احمدینژاد دارند. ملاک اصلی این ارزیابیها برای رئیسجمهور کارآمدی است به این معنی که بتواند مشکل مردم را حل کند. حرف من در آن توئیت این بود که در شرایط یکسان کارآمدی یا حداقل کارآمدی آن فردی که پاکدست است را انتخاب میکنند اما بین پاکدست و کارآمد لزوماً پاکدست را انتخاب نمیکنند. مردم به دنبال سخنران خوب یا آدم خوب نیستند به دنبال رئیس هستند. رئیس هم باید جَنَم داشته باشد. شاید تعبیر جَنَم از کارآمدی بهتر باشد، منظورم از کارآمدی این نیست که سد یا پل بسازد. از سال ۱۳۸۸ به بعد به استثنای سال ۱۴۰۰ که بنا بر رقابت نبود، نامزدی پیروز میشد که در مناظرات رقیبش را منکوب میکرد و این لحظه برای آقای پزشکیان آن لحظه «تا آخر میمونی دیگه» بود. این جمله را میتوان اینطور تفسیر کرد که «آقا تو بیشتر از بقیه به من حمله میکنی و من حال تو را میگیرم» و گرفت. یعنی من بهعنوان نامزد ریاستجمهوری وقتی با تو که رقیبم هستی این کار را میکنم با وزیرانم هم میتوانم. در زمانی که آن توئیت را نوشتم به ذهنم نرسید یا شاید هم نتیجه انتخابات نظرم را تغییر داد اما اگر الان بخواهم آن را بنویسم جَنَم را به جای کارآمدی به کار میبرم. مردم میخواهند رئیسجمهور انتخاب کنند و رئیسجمهور هم باید جَنَم داشته باشد. باید شجاعت داشته باشد و بتواند ایستادگی کند. نظرسنجیهای سال ۱۳۸۸ روندی را نشان میداد که رأی آقای موسوی که صعودی بود، نزولی شد و رأی آقای احمدینژاد که نزولی بود، صعودی شد. آن خط فاصل مناظره سیزدهم خرداد بود. در مورد یک رئیسجمهور عناصر زیادی مهم هستند اما مهمترین عنصر، قدرت است. منظورم از کارآمدی این است که بتواند کار کند. اگر بخواهم دقیق بگویم اینکه آیا میتوانی به وعدهای که دادی عمل کنی یا نه؟ منظور از کارآمدی، کارآمدی از نوع قالیباف نیست؛ کارآمدی یعنی اینکه بتوانی با رقیب مقابله کنی. آقای قالیباف در تمام دورهها از همین نقطه ضربه میخورد، در لحظه نمیتواند پاسخ دهد یا دیگران در لحظه پاسخش را میدهند. من دوست دارم به فردی که رأی میدهم تفاخر کنم؛ کسی که بتواند در لحظه، ابراز قدرت کند.
* با این تفاسیر بهنظر شما آقای پزشکیان موفق شد هر دو ویژگی کارآمدی و پاکدستی را کسب کند؟
- پاسخ من کمی متفاوت است. در انتخابات این دوره تقریباً همه انواع شخصیتهای نمادین ایرانی را کنار هم داشتیم، یعنی هر یک از نامزدها را میتوان نماد و نماینده یکی از شخصیتهای معرف جامعه ایرانی دانست . نام نمیبرم، ولی یکی نماد حکیم کنار حاکم است که مشاور قابل اعتماد است، دیگری جاهل فیلم فارسی است و آن یکی «نوچه» یا شاگرد آن جاهل. دیگری هم رند وارونه است که شایگان در کتاب آسیا در برابر غرب میگوید، آنکه مردِ رندی و وسطبازی میکند. اما دو نماد اصلی، زاهد در مقابل لوطی-درویش است، که آقای جلیلی نماد اولی و آقای پزشکیان نماد دومی است. البته حافظ نقطه مقابل رندی را زاهد ریایی میداند، منظور او از زاهد ریایی، هم ریاکار بودنش است و هم ایدئولوژیک بودنش. ولی چون شاید سوء تعبیر شود، من بجای زاهد ریایی، از زاهد استفاده میکنم. زاهد دروغ نمیگوید، ولی به دروغگویی دیگران میتازد و در پوستین دیگران میافتد. آقای جلیلی نمیتوانست عصبانی شود یا هتاکی کند. ادب ذاتی که دارد به او چنین اجازهای را نمیدهد و لذا در مناظره دوم موفق نشد. من زاهد ریایی را به این معنی میگیرم که زاهد واقعی است اما زهدش را بهروی مردم میآورد. در واقع مصداق همان شعر ابوسعید ابوالخیر که «شوخی و بیشرمیِ ما در گذار/ شوخ ما را پیش چشم ما میار» فردی که خطاهای دیگران را به رویشان میآورد در حالیکه دیگران این کار را نمیکنند.
در مقابل، شخصیت آقای پزشکیان جوانمرد است. شخصیت آرمانی ایرانیان بنا به پژوهش کارولینا بیتسن، دختر مارگارت مید مردمشناس معروف، لوطی-درویش است که باید آن را از رِند متمایز دانست. لوطی-درویش یک کلمه است یعنی لوطیای که درویش است یا درویشی که لوطی است. دقیقتر اینکه لوطی باید درویش باشد چون درویش نمیتواند لوطی شود. درویش چیزی ندارد اما لوطی نمیخواهد که چیزی داشته باشد. نماد بارز لوطی-درویش حضرت علی (ع) است. بهنظر من حضرت ابوالفضل(ع) هم نماد لوطی-درویش است؛ چون سقایی کار افرادی است که نمیتوانند بجنگند اما ایشان که سپهسالار بودند، رفتند و آب آوردند. پوریای ولی و تختی هم لوطی-درویش هستند. تفاوت علی دایی با تختی در این است که با وجود اینکه علی دایی شخصیت بسیار محبوبی است اما سربزرگ است. تختی در زلزله سال ۱۳۴۱، پیاده، بلندگو به دست و صندوق کمک در گردن، در خیابانهای تهران میرفت و از مردم تقاضای کمک به زلزلهزدگان میکرد. مردم هم پول و انگشتر و طلای خود را در صندوق میانداختند. این کار نوعی گدایی است، علی دایی این کار را نمیکند. رسول خادم به این ویژگی نزدیکتر است، پهلوانی که باربری میکند. سردار سلیمانی هم همینطور است، میگوید روی قبرم بنویسید سرباز. بزرگترین سردار معاصر ایرانی که مرزهای نظامی ایران را تا نزدیک مدیترانه گسترش داد؛ موقعیتی که از دوره خشایارشاه به بعد نداشتیم اما در عمل خودش را سرباز میخواند.
این ویژگیها در آقای پزشکیان وجود دارد. جراح قلب است اما شیکپوش نیست و کاپشن میپوشد. ایشان هم امکاناتش را دارد و هم سوادش را، همانطور که ترکی را سلیس صحبت میکند انگلیسی را هم حرف میزند اما ادا نیست. این به جوانمردی مخصوصا جوانمردی قبل از دوره قاجار خیلی نزدیک است. طرز راه رفتنش شبیه قیصر یا داش آکُل است. قیصر، جاهل فیلمفارسی نیست؛ پرویز دوایی سال 1348 نوشته بود زمانی که بعضی خواهرانشان را برای رفیقانشان پیشنهاد میکردند، قیصر بر سر ناموس کشته میشود. این تفاوت قیصر بود با جاهلهای فیلمفارسیهای آن دوره. هر بار که آقای پزشکیان از این قاب خارج میشد، مثلاً بیانیههایی که میخواند، خرابکاری میکرد. من در اتاق فکر ستاد انتخاباتی پزشکیان میگفتم ایشان نباید بیانیه بخواند، اصلاً بیانیه خواندن کار ایشان نیست.
این تیپ میشود جوانمرد و لوطی؛ چون جراح قلب است کاپشن پوشیدن او به چشم میآید، میتواند پولدار باشد اما پولدار نیست، فریاد نمیزند من در هاروارد دوره اقتصاد بهداشت را گذارندم. این تواضع فقط از صاحب قدرت برمیآید. برای من مهم نیست که پیروزی پزشکیان به خاطر سبد رأی اصلاحطلبها است یا قومیتها، آنچیزی که این دوره از انتخابات را جذاب کرد، تعارض بین این شخصیتها بود. مردم از زبان جاهل میترسند، ولی جاهل رأی ندارد. من امیدوار بودم نامزدهای انصرافداده در انتخابات میماندند تا رأی زیر یک میلیونی آنها و میزان اقبال مردم به آنها را ببینیم. در مقابل جاهل ایستادن است که انسان را قدرتمند میکند. به بیان دیگر کسی در محله محبوب میشود که در مقابل جاهل بایستد. آقای قالیباف در سال ۱۳۹۲ بنا به توصیه برخی صاحبنظران نقش مدیر توانا و مقتدر را میخواست نمایش دهد. اما اقتدار درونی است و در لحظه خطر بروز پیدا میکند که او در لحظه نتوانست؛ و در ماجرای لوله کردن و حمله گازانبری، در دام رقیب افتاد و پاسخ مناسب نتوانست بدهد. یعنی اینکه بتواند در همان لحظه پاسخ بدهد که البته فقط لفظ و کلام پاسخ نیست که اهمیت دارد، حالت صورت و جوابهای بعدی هم مهم است. مثل همان یک سؤال کوتاهی که پزشکیان از زاکانی پرسید و حالت صورتش بعد از پاسخ زاکانی به اندازه خود پرسش مهم بود. البته آقای قالیباف در انتخابات و بعد از آن، خیلی توانست شخصیتش و نگاه مردم به خودش را ترمیم کند و این ترمیم شخصیت، او را متفاوتتر از قبل و بویژه از سال ۱۳۹۲ کرده است.
ما چنین کهنالگوها و شخصیتهایی اساطیری در ذهنمان داریم و با این الگوها آنها را ارزیابی میکنیم.
بهنظرم آقای احمدینژاد خیلی میخواست به تیپ لوطی-دوریش نزدیک شود اما نتوانست. به این معنا که با وجود اینکه تواضع داشت اما قدرت نداشت. در ضمن لوطیگری بر پایه مرام است که او نداشت و پشت پا زد به کسی که نان و نمکش را خورده بود. به اقتدار علمی آن هم جراح قلب توجه کنید که یکی از بالاترین مراتب پزشکی است اما ایشان نخواست او را در بیمارستان و در لباس جراحی نشان بدهند. این تواضع، مردم را نسبت به ایشان علاقهمند کرد. در بین افراد حاضر در این دوره و البته دورههای قبلی تا جایی که من یادم میآید، چنین فردی با این مشخصات نبوده. به همین دلیل است که میگویم رأی ایشان قومی و حتی سیاسی هم نیست. حتماً بخشی از رای ایشان از سبد رأی اصلاحطلبان بود اما مگر اصلاحطلبان چقدر رأی دارند؟ آرای آقای همتی در انتخابات ۱۴۰۰ حدود ۲.۵ میلیون رأی بود. در بهترین حالت آرای اصلاحطلبان هشت میلیون است. اصولگراها هم بیشتر از این رأی ندارند. رأی پزشکیان رأی ملی بود؛ مردم جَنَم را دوست دارند.
چنین حسی را در مورد رضاشاه و شاه عباس هم داریم. اگر به عکسهای رضا پهلوی و تصویری که امروز از خودش نمایش میهد توجه کنید متوجه میشوید که در پشت سرش تصویر بزرگ رضاشاه قرار دارد و عکس کوچک محمدرضا پهلوی. با این کار میخواهد بگوید من نوه رضاشاه هستم نه پسر محمدرضا؛ محمدرضا پهلوی جَنَم نداشت. جَنَم نه به معنای اینکه آدم بُکُشد، جَنَم به این معنیکه بگوید من پادشاهم، در ایران میمانم هرچه شد، شد. در سال ۱۳۳۲ هم اینطور نبود، یعنی اصلاً جَنَم پادشاهی نداشت. جنم را ناخدای کشتی جنگی دارد که روی عرشه میماند و میگوید من هم با کشتی غرق میشوم. رضاشاه هم تا این اندازه جَنَم را نداشت و در سال ۱۳۲۰ از کشور فرار کرد، اما مردم امروز تصور میکنند که داشته است. جنم دفاع از ایران را نداشت، اما جنم ایجاد امنیت در ایران و جدیت در ساخت ایران را که داشت. اما در مجموع جَنَم آن چیزی است که مردم را نسبت به یک فرد علاقهمند میکند.
* البته آقای پزشکیان تا حد زیادی انگارههای ذهنی درباره پزشک دلسوز که مطب ندارد و از فقرا ویزیت نمیگیرد و...را زنده کرد و این به کمکش آمد.
- آقای رضا کیانیان برای بازی در نقش پزشک در فیلم «خانهای روی آب»، ۱۵ کیلو وزن اضافه کرد تا با تصویری که ما از پزشک داریم همخوانی داشته باشد. آقای پزشکیان با تصویر مطلوب ایرانیان از پزشک همخوانی دارد. آقای پزشکیان خودش است، حتی نهجالبلاغه خواندنش هم ادا نیست. ما در ۱۳۸۸ هم دیدیم که ایشان نهجالبلاغه میخواند، پس برای مردم ناآشنا نبود. در مقابل آن رِندِ وارونه که در بسیاری از مواقع تبدیل به ادا میشود، لوطی-درویش خودش است، شخصتیش نمایشی نیست. مردم مردِ رندی را نمیپسندند، در واقع به یک معنا زرنگی برای رأی آوردن را نمیپسندند. آنچه دیدیم تقابل بین زاهد ریایی و جوانمرد-لوطی بود. نکته مهمش ترکیب قدرت و تواضع است، قدرتمند اما متواضع است پس جذاب میشود. آقای پزشکیان در عین قدرت علمی، متواضع است. مردم ایران تاریخی و سنتی به پزشک احترام میگذارند. مرحوم آقای دکتر حبیبی در آئیننامهای که برای مکاتبات اداری تدوین کرده بود، تأکید کرد تنها موردی که میتوان کلمه دکتر را در مکاتبات اداری برای یک فرد بهکار برد، زمانی است که آن فرد پزشک باشد. به این ترتیب به نظر من رأی ۱۴۰۳، رأی هویتی بود. مثلا رأی به آقای احمدینژاد یا روحانی آنقدر به هویت ما نزدیک نشده بود. افرادی که به احمدینژاد و حتی روحانی در ۱۳۹۶ رأی دادند، با میل و رغبت این کار را نکردند، به خاطر منفعت رأی میدادند اما فکر میکنم به آقای پزشکیان با میل رأی دادند که این وضعیت آقای پزشکیان را سختتر میکند. برای اینکه اگر آن امیدها نابود شود به همان اندازه مخالفتها هم شدیدتر میشود. مردم با محبت و عشق رأی دادند و محبت خیلی سریع میتواند تبدیل به نفرت شود. به تعبیر زیمل وقتی دوستان دشمن یکدیگر شوند، دشمنیشان بسیار شدید میشود.