ویرگول
ورودثبت نام
جواد پاک سرشت | Javad Pakseresht
جواد پاک سرشت | Javad Pakseresht
خواندن ۲ دقیقه·۳ سال پیش

انسان و حیوان و "داستان حادثه"

یکی از راه هایی که انسان می تواند موجودیت خودش را بهتر بشناسد، شناخت شباهت ها و تفاوت های خودش با حیوان است.

آن زمان که ما خودمان را با سایر موجوداتی که در این کره خاکی زندگی می کنند مقایسه می کنیم؛ فرصتی فراهم می شود تا از بند توهماتی که درباره خودمان سروده ایم خلاص شویم و بیش از پیش به مفهوم زندگی نزدیک تر شویم.

آن زمان که انسان خودش را با یک حیوان مقایسه می کند زندگی را از دریچه طبیعت نگاه می کند؛ طبیعتی که با انسان پدرکشتگی ندارد و نمی خواهد از او انتقام بگیرد؛ طبیعتی که روالی را طی میکند که میلیون ها سال پیش طی کرده و درصدد بر هم زدن این قاعده نیست.

طبیعتی که دستی پشت پرده آن نیست که با افکاری شوم درصدد برهم زدن اوضاع و سخت کردن زندگی بر موجودات طبیعت باشد.

یکی از این تفاوت در انسان و حیوان "داستان حادثه " است.

به این معنی که هر حادثه ای که در زندگی یک حیوان رخ می دهد هیچ معنی و مفهوم خاصی ندارد و تنها و تنها حادثه ای رخ داده است.

اگر این حادثه زخمی شدن در یک نبرد باشد و یا ماندن در زیر آوار او هیچگاه درباره این حوادث تعبیر و تفسیری ندارد او نه کسی را مقصر می داند و نه خودش را گناهکار و مستوجب چنین حادثه ای.

اما هر حادثه در وجود انسان اثری بر جا می گذارد که برای کشف پیامی که در ناخودآگاه او ثبت می شود نیاز به تلاش بسیار دارد.

انسان از یک حادثه کوچک برداشتی عظیم می کند؛ برداشتی که تا سالهای سال و شاید هم تا پایان عمر، او را تحت تاثیر قرار می دهد.

اما حیوانات از این قاعده مستثنی هستند آنها برای هیچ حادثه ای داستان نمی بافند و این به معنی آن نیست که آنها از درک و شعور کافی برخوردار نیستند.

تفاوت آنها با ما این است که مغز ما چندین برابر مغز یک حیوان محاسبه انجام می دهد و شاید بتوان گفت محاسبات بی فایده ای که تنها ما را به درد سر می اندازد.

محاسباتی که در انتها مجبور هستیم اثر آنها را بواسطه روانکاوی و یا توسل به معیار های اخلاقی بی تاثیر کنیم؛ مثلا اگر مورد ظلم واقع شده ایم، به ماخیانت شده است و یا حادثه ای برایمان رخ داده است آن شخص را ببخشیم و یا خودمان را به تقدیر واگذار کنیم.

به قطع یقین اگر حیوانات در دیدگاه انسان می نشستند و از این درچه به زندگی نگاه می‌کردند حاضر نبودند لحظه ای با این دیدگاه به طبیعت برگردند و به زندگی خود ادامه دهند.

نتیجه آنکه بد نیست گاهی اوقات از دریچه یک حیوان که ذهن اش برای هر چیز داستان نمی سازد به زندگی نگاه کنیم تا بتوانیم لحظه ای بیاساییم و اسب سرکش تفکر را که ما را خودش به این طرف و آن طرف می کشد را رام کنیم...

انشانحیوانحادثهتعبیرروانکاوی
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید