شاید این جمله درست باشد که بگویم اگر کشوری در مسیر درستی حرکت کند نتیجه آن است که ملت و دولت واقعبینانه به قضایا نگاه میکنند. این واقعیت گاها اینقدر تلخ و ناگوار است که برخی (یا ملت یا دولت یا هردو) ترجیح میدهند ابژه ای دست نایافتنی را برای خود خلق کنند و مدام به آن چنگ بزنند . بعد از مدتی این ابژه برای آن ها تبدیل به امری واقعی میشود .
یک جورهایی مثل شکست برره ای ها از دشمن فرضی است.
این عبارات را زیاد از ملت شنیدیم که میگویند : بریم فلان کسب و کار را راه بندازیم تا فلان کنیم ، یا بریم تو فلان رشته کنکور بدیم تا فلان دانشگاه قبول شویم یا ایشالله که میریم ببینیم چی میشه ... اما همه این عبارات اگر پشتوانه نظری و عملی نداشته باشد به ارزنی نمیارزد . کسی که بازاری را نشناخته وارد آن شود احتمال شکستش بالاست کسی که رقبا را در هر عرصه نشناسد احتمالا نابود می شود.
این عبارات را هم زیاد از دولت میشنویم که میگویند : ملت انقلابی همیشه در صحنه ایران فلان ، آمریکا خودش هم به فلاکت رسیده است ، ملت دلباخته انقلابی و ...
علت همه این تحلیل های غلط آن است که ملت و دولت نمیخواهند باور کنند حقیقت چیز دیگری است ، حقیقت معمولا سخت حاصل میشود و به سختی باید به آن رسید
با دیدگاه های فانتزی نمیتوان کسب و کار راه اندازی کرد
با دیدگاه های فانتزی نمیتوان در دانشگاه و رشته خاصی موفق شد
با دیدگاه های فانتزی نمیشود همه ملت را انقلابی و غیور و همیشه در صحنه تصور کرد و بخش بزرگی از جامعه را خس و خاشاک خواند
با دیدگاه های فانتزی نمیشود به جنگ با امریکایی رفت که قدرت علمی ، اقتصادی ، سیاسی و حتی فرهنگی دنیاست.
با این دیدگاه ها تنها میتوان خود را و یک ملت را گول زد و از واقعیت دور شد.
اما وای به حال جامعه ای که دروغ هایش را راست بپندازد.