چرا آنها که تاکنون باهوش مینامیدیم لزوما خوشبخت نیستند؟ چرا بعضی ها گرایشات معنوی پر رنگتری دارند؟ چرا هیچ ورزشکاری فیلسوف بزرگی نشده و چرا پول زیاد مترادف با رضایت بیشتر از زندگی نیست؟ مدل هوش های چند گانه پاسخ های نسبتا راضی کننده ای برای این پرسش ها دارد.
مدل هوش های چندگانه ی گاردنر به شدت برای آموزش مفید بوده، به سازمان ها برای درک بهتر توانایی نیروها کمک کرده و بسیاری مزایای مهم دیگر، اما و اما ... مهمترین ویژگی مدل گاردنر این است که کمک میکند انسانها انسانی تر شناخته شوند، تجمیعی از ضعف ها و قوت هایشان .
هوارد گاردنر از دانشمندان برجسته ی روانشناسی شناختی و استاد دانشگاه هاروارد، ما را با برداشت جدیدی از هوش مواجه کرده است، برداشتی که باعث میشود تفاوت های انسانی را به رسمیت بشناسیم، منصفانه تر خودمان و دیگران را ارزیابی کنیم و اهمیت تشریک مساعی را بهتر بفهمیم.
این مدل که از سوی یونیسف به عنوان یک "نظریه پایه ی و قابل کاربرد جهانی در آموزش" معرفی شده کمک میکند وقتی فهم یک مسئله برای دیگری دشوار است و برای ما آسان، او را "احمق" و بی استعداد ندانیم. مدل او بخصوص در دورانی که در نگاه بسیاری هوش هم به لیست جذابیت های جنسی اضافه شده و در بحبوحه ی حذف مدارس تیزهوشان جالب تر خواهد بود .
اما این مدل چه ویژگی هایی دارد و تفاوت آن با برداشت قبلی از هوش در چیست؟
ایده هایی قدیمی که گاردنر با آنها مخالف کرد اینها بود :
1- یک قابلیت کلی در تمام زمینه ها
تا قبل از این عموما تصور میشد که هوش یک قابلیت کلی است، یعنی اگر مریم از ندا باهوش تر بود تقریبا هرکاری را بهتر از او انجام میداد. گاردنر نشان داد چنین نیست و ممکن است کسی که کاری را خیلی خوب انجام میدهد در کاری دیگر موفق نباشد . "افراد در همه ی شرایط به یک اندازه باهوش یا کودن نیستند. بلکه شرایط متفاوتی وجود دارد که ممکن است در شرایط مختلف ارزشمند تلقی شده یا نادیده گرفته شوند."
2- با آزمون قابل سنجش است
گاردنر به موسیقی علاقه ی زیادی داشت و برای اینکه نشان دهد نتایج آزمون های هوش چقدر قابل اعتنا هستند کودکان را در طولانی مدت تحت آموزش پیانو قرار دارد. او همین روش را برای دانشجویان در زمینه ی مردم شناسی نیز تکرار کرد. نتیجه این بود که همبستگی معناداری میان نتایج آزمون هوش و موفقیت در فراگیری پیانو یا مردم شناسی مشاهده نکرد. او نتیجه گرفت آزمون های هوش پیشگویی کننده ی خوبی از موفقیت در زمینه های مختلف نیستند.
3- افراد با مقدار معینی از هوش متولد میشوند
باور عمومی این بود و شاید هست که هوش در ژن های ماست. گاردنر تاثیر ژنها را منکر نمیشود اما به نسبت قبل اهمیت بیشتری برای محیط و آموزش قائل است.
گاردندر هوش را "ظرفیتی زیستی-روان شناختی برای پردازش شکل های خاصی از اطلاعات به شیوه هایی معین" تعریف می کند، نوعی توانایی یا مهارت در انجام اموری خاص.
مدل پیشنهادی او ویژگی های بارزی دارد که میتوان از میان آنها به موارد زیر اشاره کرد :
1- جامعه و فرهنگ تعیین میکند که چه کسی باهوش است !
هوش هم مانند بسیار پدیده ها ماهیت اجتماعی-فرهنگی دارد. یعنی چه؟ "برای اینکه از سوی جامعه هوشمند تلقی شویم نیاز است در زمینه هایی مهارت داشته باشیم که نتایج آن برای جامعه ارزشمند باشد." مثلا اگر هوش شما به کسب ثروت بیشتر یا مدارج دانشگاهی عالی تر کمک کند شما از نظر جامعه هوشمند تلقی میشوید اما اگر هوش شما منجر به قابلیتی شود که نتایج ملموس و مطلوب اجتماعی نداشته باشد کسی شما را هوشمند تلقی نخواهد کرد. گاردنر نمونه هایی از هر دو نوع آنها را به ما معرفی میکند.
2- پیوند سخت افزار با نرم افزار
کشفیات بسیاری در حوزه ی مغز مدیون حوادث یا سوانح خارق العاده بوده اند. مثلا وقتی میله ای فولادی از گونه ی گیج - یک کارگر راه آهن- فرو رفت و از جمجه اش بیرون آمد او به طرز معجزه آسایی با از دست دادن بخش هایی از مغزش زنده ماند اما مشخص شد خلقیات و شخصیت او به شدت تغییر کرده است. از همین جا معلوم شد بخش هایی از مغز در تعیین شخصیت ما نقش اساسی دارند.
گاردنر هم در اثر چنین کشفیاتی معتقد است نواحی خاصی در مغز عهده دار هوش های مختلفی است که او معرفی کرده است. در واقع برای هر یک از انواع هوش ها یک جایگاه سخت افزاری در مغز قائل است . برای نمونه تعجب نکنید اگر کسی که نمیتواند کلمات را به درستی ادراک کند ممکن است بتواند موسیقی را بخوبی درک کند و بنوازد!
او در ضمن معرفی مدل خود اعتراف میکند احتمالا این 8 یا 9 هوشی که وی تاکنون تشخیص داده تمام هوش های انسانی را شامل نمیشود و خط کشی دقیقی نیز میان آنها ممکن نیست.
گاردنر انوع هوش را در این چهار دسته ی کلی قرار میدهد: هوش های تحلیل کننده ی نمادها، هوش های غیر رسمی یا غیرمتعارف، هوش های شخصی و هوش وجودی.
https://goo.gl/P97qmw
https://goo.gl/rkjkYZ
https://goo.gl/v3rLCx
https://goo.gl/FtHvEd
© منتشر شده در ویرگول با اجازه مولف