طعم لبهای تو تا حالا برایم مبهم است
هر چه میبوسم تصور میکنم اینها کم است
چشم هایت مثل بادام قشنگ و همچنان
خرمن موهای ناز تو خود ابریشم است
بس که زیبایی و هرگز کم نداری ذره ای
مثل تو دیگر عزیز من کجای عالم است
از همان روزی که چشمم خیره بر چشم تو شد
ذهن من درگیر چشمان قشنگت هردم است
هرچه میگویم نمیفهمی چرا حرف مرا
عاشقی یعنی همیشه در نهاد آدم است
رفتنت دیوانه ام کرده عزیز من بیا
بوسه هایت نقطه پایان به هر درد و غم است