پاسخی که می تونه عمیقا ذهن رو درگیر کنه اینه که : ما پاسخی به عدم تعادل عالم هستیم یا بخشی که خالق این عدم تعادله
اولی دیدگاهی مادیگرایانه میده به عالم که توش اختیار و اراده وجود نداره، چیزها همونطور که از ابتدا بودن تا انتها هستن. به نوعی سرنوشت ها مشخصه و هیچ چیزی نمی تونه عالم رو تغییر بده
ولی دومی برمیگرده به اینکه ما می تونیم تغییر بدیم ، به نوعی دیدگاه دینداران میشه . صحبت دیندارها اینه که چیزی فراتر از عالم مادی،
که ما همه مخلوق اوییم
و یا مسیحی ها که میگن :
و در آغاز کلمه بود
و خیلی تعابیر دینی قشنگی که زیاد دیدیم.
موجود دومی صحبت از چیزی میکنه که خارج از این دنیاست و چون خارج از این دنیاست می تونه در دنیا دست ببره و طبق گفته مسلمون ها از روح خودش در ادمی دمید و دیدگاه های تثلیث مصیحیت که خدا و پسر و روح القدس
موضوع اصلی هم همینجا شروع میشه
برای فهمیدن این پاردوکس باید چیکار کنیم ؟
آیا طبق علم غربی که همه چیز رو مادی می دونه می تونیم ماهیتی جدا از چیزی که هستیم رو درک کنیم ؟
یا مثل دیندار ها به اویی توسل بجوییم و او شویم ،که خود خدا هستیم و خدا من ؟
باید افسانه های جن و پری رو باور کنیم ؟ یا بگیم همه ی باور های دینی برخواسته از باورهای اولیه هومو ساپینس هاست ؟
بازی سختیه ...
زیبایی رقص سماع در اینه که آدمی حیران و سرگردان بین عالم می چرخد چرخی گیجوار و ابدی گرد عالم . که از کجا آمده ام آمدنم بهر چه بود