Jimmy Heller
Jimmy Heller
خواندن ۷ دقیقه·۲ سال پیش

نکته روز: معرفی تو مصاحبه / چرا میخوای از ایران بیای؟

این پست رو با عجله و ساعت ۱۱ شب در عین خستگی تمام مینویسم چون احساس میکنم خیلی وقته باید نوشته میشده و کوتاهی کردم. امروز که سومین نفر رو هم با همین جواب‌ها راهی مصاحبه کردم به این نتیجه رسیدم باید زودتر نوشته میشد. در نتیجه به سطحی‌ترین شکل ممکن و بدون ادیت مینویسم با این هدف که حداقل یک نفر استفاده کنه.

تو تمام سوال‌هایی که در مورد مصاحبه پرسیده شده این دو تا سوال بیشترین چالش رو ایجاد کرده. سعی میکنم اینجا به صورت خیلی خلاصه شرح بدم منظورم رو. ممکنه برای همه کشورها و همه آدمها و همه شرکت‌ها و همه موقعیت‌ها جواب نده اما به صورت کلی تو تجربه من کمک کرده برای اینکه بتونم پیشرفت کنم.

اگر نقدی داشتید حتما برام بنویسید.


چرا میخوای از ایران بیای بیرون؟

قدیما میگفتم نگید ما مشکل اقتصادی داریم و فلان. اون موقع ماجرا فرق میکرد. چون منطقی نبود اون جواب. رویکرد متفاوت بود.

اما الان یه اینترنت که هیچی یه خط کد نمیشه تو اون کشور زد. دلیل دیگه آوردن مسخره است. جوابش اینه که شرایط مناسب نیست و من تمایل دارم بیرون از ایران زندگی رو ادامه بدم. برای این موضوع هم نیاز دارم اول کار پیدا کنم و بعد ریلوکیت کنم.

بعضیاتون به خاطر شرایط اقتصادی فعلی تازه رفتید شرکت اروپایی ریموت کار گرفتید. طبیعتا یکی از نکاتی که حساس میشه اینه که چرا میخوای از اون شرکت به این زودی بیای بیرون. اینم جوابش این میتونه باشه که این شرکت‌ها رو برای اینکه درآمد مناسب داشته باشیم انتخاب میکنیم اما این شرکت‌ها توانایی ریلوکیت ندارن و برای همین ما همچنان دنبال گزینه‌های بهتر هستیم.

خیلیا هم میگن ما باید نشون بدیم به شرکت فعلی loyal هستیم و یا اینکه بریم شرکت بعدی به شدت وفاداریم. مقوله وفاداری رو برای شرکت‌های ایرانی استفاده کنید لطفا. اونجا اصلا بگید ما یه خانواده‌ایم! ولی واسه شرکت اروپایی این ماجرا مسخره است. بیخیالش بشید.

خودتو معرفی کن.

سخت‌ترین سوال مصاحبه و کلیدی‌ترین سوال مصاحبه همینه. اگر این رو درست رد کنید نصف مسیر رو رفتید. چطوری میتونید این رو درست انجام بدید؟ کم و کلی گویی در عین حال شفاف و صادقانه.

دلیل اینکه اصلا این پست رو با این عجله و به صورت کوتاه و سرسری دارم مینویسم همینه که این چند روز، چند نفر که مصاحبه‌های اولشون بود و خیلی کسی رو نداشتن بهشون کمک کنه بهم مسیج دادن و گفتن که وقتی میخوان خودشون رو معرفی کنن چی میگن.

یکیشون رو حتی مجبور کردم معرفی خودش رو به صورت وویس و انگلیسی برام بفرسته. یک دقیقه حرف زده بود و از ثانیه ۱۵ من داشتم تو سر خودم میزدم که تو رو خدا صبر کن. دیگه بسه! چیزی نگو!

جواب این سوال خیلی ساده است اما خیلیا نمیتونن درست بگن.

چرا ساده است؟ چون شما جواب این سوال رو همیشه با خودتون همراه دارید. اگر شما خودتون رو نمیشناسید پس کی بشناسه؟


من فلانی هستم. اینقدر سالمه. ایران تو فلان نقطه زندگی میکنم. (مثلا شمال جنوب ) ان ساله دارم فلان تخصص رو کار میکنم. تمرکزم تو کل دوره کاریم روی شرکت‌های با فلان بیزینس بوده. تو شرکت فعلی عضو فلان تیم و پروژه هستم. (هیچ نیازی به دیتیل اینجا نیست.)

به عنوان تفریح اینکارا رو میکنم و فلان.


جواب ساده‌تر از این مگه داریم؟ حالا یه ذره بالا یه ذره پایین یه ذره با لحن و چیزهایی که خودتون میتونید در مورد خودتون اشاره کنید ترکیب کنید.

شما اینجا در مورد تمام شرکت‌های قبلی حرف نمیزنید. شما اینجا در مورد اینکه چرا میخواید بیاید فلان کشور صحبت نمیکنید. یا جزییات دیگه. شما فقط چند دقیقه اول میخواید که یخ مصاحبه شکسته بشه و بحث از یه جایی شروع بشه. اما لازم نیست تمام اطلاعات زندگی شخصی یا رزومه یا محیط ‌های کاری رو بریزید بیرون چون میخواید یه معرفی ساده از خودتون بدید.

این مشکل فقط تو ایرانیا نیست و اکثر افراد خاورمیانه به خاطر فرهنگ اون منطقه این چالش رو مواجه میشن. ما تو فرهنگ‌های خودمون زیاد حرف زدن رو دوست داریم و اصلا نمیتونیم کوتاه حرف بزنیم. اما در فرهنگ اروپا شما باید straight to the point و شفاف در عین حال صادقانه و مودب باشید.

حتی اگر به شما گفتن بگو تو سابقه کاریت چی کارا کردی (واقعا آدمای با تجربه اینطوری سوال نمیپرسن.) بازم شما جواب رو کوتاه و کلی نگه میدارید.

تو چند سال گذشته من تمرکزم روی فلان موضوع بوده. تو شرکت فعلی من وظیفه‌ام اینهاست. فلان سیستم‌ها رو با فلان مسولیت نگهداری میکنیم. بزرگترین تجربه‌ام تو شرکت فعلی فلان موضوع بود. (بدون اشاره به جزییات در عین طوری گفته بشه که طرف مقابل درک کنه. مثلا نگید سامانه پشمک رو به سامانه فلان وصل کردیم. نه! بلکه ما دو تا سیستم رو با هم integrate کردیم که از تکنولوژی‌های فلان استفاده میکردن. نیازی نیست اسم سرویس‌ها رو بیارید فقط باید به صورت top level اشاره کنید.) تو شرکت‌های قبلی هم به ترتیب تو حوزه‌های مختلف فلان و فلان کار میکردم. تو شرکت A من تو تیم فلان بودم. بهمان موضوع مهمترین جیزی بود که اونجا فوکوس کردم.

میتونید از بخش‌های این شکلی هم استفاده کنید که
تو فلان سایت اگر به عنوان مشتری وارد بشید جدولی رو میبینید که زمان‌های ارسال درخواست رو نشون میده. تیم ما وظیفه داشت که اطلاعات مورد نیاز این بخش رو از بخش‌های مختلف بگیره و پردازش و ارائه کنه.

همین نمونه رو میتونید برای همه به کار ببرید و بهشون بگید اگر باز هم جزییات خواستن میتونید ارائه بدید. واقعا نیازی نیست که این توضیحات طولانی و با جزییات باشه. ما تو نصف مصاحبه‌ها اصلا نمیفهمیم که طرف مقابل داره در مورد شرکت فعلی و بیزینس و ساختار شرکت چی میگه. دلیلشم اینه که ما تو اون شرکت نیستیم و اصلا برامون هم مهم نیست که مثلا سرویس با اسم فلان داره کار میکنه. برای مصاحبه کننده این مهمه که بدونه سرویسی اونجا وجود داره که وظیفه A ( مدیریت مشتری، مدیریت منابع، ارسال ایمیل و .... ) رو داره و برای اینکه ساخته بشه هم از فلان معماری و یا تکنولوژی داره استفاده میشه که روی مثلا فلان پلتفرم هست.

طبیعتا تو ایران AWS نداریم و میتونید خیلی کوتاه توضیح بدید که به خاطر تحریم‌ها خیلی نمیتونید از این پلتفرمها استفاده کنید. در نتیجه از پلتفرمهای داخلی مشابه استفاده میکنید.بازم نیازی به توضیح دقیق همه چیز نیست. اگر پرسیدن میگید. اگر نه شما هم عبور میکنید.

کم حرف بزنید.

تو فرهنگ ایرانی سخنوری بسیار مهمه. طولانی حرف زدن یک عادته. حالا اضافه کنید بهش که جملات رو از فارسی به انگلیسی مستقیم برمیگردونید و بدتر از همه اینکه جملات ته ندارن! یعنی چی؟ یعنی ما تو فارسی از حرف ربط و زیاد استفاده میکنید. ساختار زبان محاوره ما اینطوری هست. اما این نباید تو انگلیسی حرف زدن تاثیر داشته باشه. وقتی دائما جملات با and به هم وصل بشن، شما به نقطه‌ای میرسید که دیگه هیچ جمله بعدی‌ای ندارید و یه and مونده دسته شما که نمیتونید چیکارش کنید.

پس سعی کنید جملات با نقطه تموم بشن به جای اینکه با and به هم وصل بشن.

بذارید سوال کنن

زیاد حرف زدن شما باعث این میشه که مصاحبه کننده رشته افکارش پاره بشه. اونها دوست دارن که سوال بپرسن و جواب‌های کوتاه شما مسیر و براشون مشخص‌تر بکنه. اما اگر شما حجم اطلاعات زیادی رو به صورت ناگهانی وارد بحث کنید، افراد مقابل دیگه نمیدونن کدوم سوال رو بپرسن. میدونید چرا؟ چون احساس میکنن که شما جواب اون سوال رو تقریبا دادید و اگر بپرسن به این معناست که اصلا جواب قبلی رو گوش نکردن و یا متوجه نشدن. در واقع موقعیت بسیار عجیبیه که مصاحبه کننده توش قرار میگیره. همه این شرایط به ضرر شماست. شما با جوابهاتون به مصاحبه کمک میکنید بعد از مصاحبه راحت‌تر در مورد شما تصمیم بگیره.

من مصاحبه‌هایی داشتم که بعد از مصاحبه به قیافه همکارم نگاه کردم به این معنی که واقعا این چه جلسه‌ای بود ما توش بودیم؟ چرا طرف مقابل اینقدر عجیب بود!؟ و همه این افراد رو بدون شک رد میکنیم چون برای ما هم باعث سردرگمی هستن که میتونیم تو شرکت باهاشون ارتباط برقرار کنیم یا نه. طبیعتا شما این مشکل رو برای افراد اروپایی نمیبینید چون اونها تو این فرهنگ بزرگ شدن و طبیعیه.


اینکه ما زیاد حرف میزنیم تو فارسی، عیب نیست. بخشی از فرهنگ ماست اما اگر میخوایم در فرهنگ دیگه کار کنیم، باید چارچوب درست ارتباطی رو بدونیم.


سعی میکنم مطالب اینطوری رو بیشتر کنم که دیگه اینقدر مجبور نشم واسه هر کدوم مسیج تلگرام طولانی بنویسم.


مصاحبهمهارتمهارت ارتباطیهلند
یک برنامه نویس ساده. عاشق موسیقی و فیلم. علاقمند به هر نوع ورزش.
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید