امام در مورد جنگ احد می فرماید به اطراف خود نگریستم و رسول خدا را نیافتم با خود گفتم:
سبحان الله، پیامبر کجاست؟ آیا فرار کرده؟ پیامبر که اهل فرار کردن نیست. آیا به آسمان عروج کرده؟ از او چنین انتظار نمی رود.
آیا کشته شده؟ اینجا بود که اضطراب وجودم را گرفت و با تمام وجودم جنگیدم در پی لشکر #دشمن گشتم و آنان را که در جایی جمع شده بودند
دیدم گفتم مرگ آنجاست زیرا او آرزوی مرگ کرده بود و به سویشان حمله ور شدم و آنان را مانند مور و ملخ پراکنده ساختم. ناگهان چشمم به رسول خدا افتاد که بیهوش بر زمین افتاده بود؛
جنگ و جهاد علی این گونه بود.
وقتی از جنگ احد ،برگشت بدن او ۳۶ زخم کاری برداشته بود به طوری که وقتی پارچه زخم بندی را در زخمی فرو میکردند، از زخم دیگری خارج می شد راوی میگوید به عیادت او و رسول خدا (ص) رفتیم دیدیم طوری روی قالی چرمین افتاده که گویا پاره ای گوشت تکه تکه شده است. نمی شد او را بلند کرد و روی بستر گذاشت. به ناچار او را روی همان قالی چرمین گذاشتند.
سپس راوی ادامه میدهد: پیامبر (ص) از حال امام به گریه افتاد و به او گفت:
ای ابا الحسن چیست پاداش کسی که مثل تو در راه خدا جهاد کند؟
در همان مجلس پیامبر (ص) مسلمانان را برای جبران شکست در جنگ احد و به منظور نشان دادن آمادگی و روحیه بالای آنان و تضعیف روحیه کفار، دوباره به جهاد دعوت کرد. در این هنگام امیر مؤمنان (ع) گفت:
ای رسول خدا، من نیز با شما می آیم
پیامبر فرمود: با این وضعیت ای ابوالحسن؟ امام جواب داد:
بله پدر و مادرم به فدایت حتی اگر مرا روی شانه ها حمل کنند هرگز شما را تنها نمیگذارم.
این است جهاد و تلاش و فداکاری علی در راه دفاع از اسلام.
📖 کید پنهان / علی صفایی حائری