در این مطلب اول درباره اتفاقی که برای یکی از کاربران توییتر افتاده صحبت میکنم و در ادامه درباره اصالت بهتون میگم.
سلام. من جویان باقری هستم و شما دارید یه قسمت دیگه از جویان تاک رو میخونید یا میشنوید.
قراره درباره ماجرای یه پیشنهاد بیشرمانه که تلاش میشه عادیسازی میشه با شما صحبت کنم. امروز از یه کاربر توییتر توییتی خوندم که جرقهای شد تا از این مطلب مهم بالاخره صحبت کنم. یکی از دخترای توییتر که نمیشناسمش این توییت رو منتشر کرد:
خب... همونطور که فهمیدید، طرف زن داره و دلش میخواد یه دوست دختر یا حتی چند دوست دختر هم کنارش داشته باشه. وقتی که دختر جوانِ داستان بهش یادآوری میکنه که تو متاهلی لعنتی و درست نیست، شروع میکنه با عادیسازی و حرفهای تحریکآمیز که این حس رو به دختر میده که داره چیز هیجانانگیزی رو از دست میده، تلاش میکنه نظرش رو عوض کنه.
به اون قسمت که میاد نسخه میپیچه و تئوریش رو معرفی میکنه دقت کنید:
دنیا ارزش تجربه کردن همه چیز رو داره! حالا به حرفم میرسی...
نظر شما راجب این تئوری چیه؟ به نظرت آیا دنیا جاییه که باید هر چیزی رو تجربه کنیم؟ خب اگر اینطوره، پس اخلاق و چهار چوب چی میشه؟ اگر قرار باشه به هر فرصتی که بهمون میرسه، پا بدیم، پس اصالت چی میشه؟ دنبال یه فرصت مناسب بودم که یکم از اصالت باهاتون حرف یزنم. من خودم این با این مفهوم از سالهای اول بچگیم از طریق مامانم و بعدش خالم آشنا شدم.
به نظر من اصالت یعنی چهارچوبی که خودت برای خودت تعریف میکنی. اینکه به هرکاری تن ندی. با هر آدمی دمخور نشی. برای رسیدن به هدفت هر بهایی رو ندی! اصالت رو یا خودت باید بهش برسی و تعریفش کنی؛ یا از دیگران بهت برسه. مثلا پدر یا مادر. یا یه رفیق که رو زندگیت خیلی تأثیر داشته.
هرکسی اصالت رو برای خودش یه جور تعریف میکنه. مجموعهای از بایدها و نبایدها که چهارچوب زندگی رو تشکیل میده.
بچهها بیتعارف بهتون بگم، اگر چهارچوب نداشته باشید، خیلی اوضاع خراب میشه!
وقتی که برای زندگیت مرز و خط قرمز تعیین نکنی، و هرکاری که حس و حالت میگه و دلت میخواد انجام بدی، بعد از یه مدت میشی آدمی که کارهای اشتباه زیادی انجام داده! من بر این باورم که ما آدمها میل به خوب بودن داریم. شاید ذاتاً. و همین باعث میشه مفهومی به اسم وجدان تعریف بشه.
احساسی که تو بعد یا قبل از انجام یه کار بهت دست میده. افکاری که به شکل گفتگوی درونی به سراغ تو میان و وای به حال موقعی که این افکار سرزنش کننده باشند.
فرض کن یه کار غیراخلاقی مثل کارِ همین آقای متأهل انجام بدی و بعد از انجامش مثلا برگردی پیش خانومت. آیا میتونی تو روش نگاه کنی؟ ممکنه هنوز اونقدر بی وجدان نشده باشی و بعد از انجام این کار، حس بد بیاد به سراغت. به این شکل که از زنت خجالت بکشی. احساس کنی که در حقش ظلم کردی. فرض کن زنت یه بانوی متعهد و دلسوز باشه و حسابی برای این زندگی زحمت کشیده باشه. مثل تو موقعیتهای هوسانگیز زیادی براش پیش اومده باشه و همشون رو به خاطر تعهد به تو و علاقهای که بهت داشته، رد کرده باشه. حالا در این شرایط هم باز اون خیانت دلنشین میمونه؟ من که میگم نه! تو بالاخره با خودت بی ریا و لُخت خواهی شد و وقتی با خودت طرف بشی تو خلوت، از کاری که کردی پشیمون میشی!
حالا اگر اصالت داشته باشی، از ابتدا به این چیزا فکر میکنی و این کار اشتباه رو انجام نمیدی.
به کَرات هممون دیدیم مرد و زنهایی که با هم زندگی مشترک دارند ولی به هم متعهد نیستند و گاهاً از خیانت همدیگه خبر هم دارند! ولی چون با خودشون میگن این رابطه و زندگی ارزش نداره، پس به خودشون اجازه میدند که این اشتباهات رو تکرار بکنند و انجام بدند.
اول از همه خوبه که بدونی همهی رابطهها مشکل دارند. رابطهای بدون چالش نیست. و یه چیز دیگه اینکه:
رابطهی عالی انتخاب کردنی نیست! رابطهی عالی رو باید براش وقت صرف کنی؛ مطالعه کنی و انرژی بذاری تا از بد به عالی تبدیل بشه!
اگر تو رابطهای هستی که نیازهات رو برطرف نمیکنه و احساس میکنی که تمایل داری خیانت کنی؛ این قدمها رو بهت پیشنهاد میدم:
خب... دوست دارم برام از تجربههای این چنینی تعریف کنی و بگی که تو واکنشت چی بود؟ اگر تن دادی به اون رفتار اشتباه، الان احساست چیه؟ چه فکری میکنی؟
از نظر تو اصالت یعنی چی؟ چطور برای خودت چهارچوب تعریف کردی؟ به من و بقیه بچهها چه مواردی رو برای اصالت پیشنهاد میدی که به خط قرمزهای خودمون اضافه کنیم؟
آیا به کارما و پس دادن نتیجه رفتارمون در همین دنیا اعتقاد داری؟ تجربهای از ضرر کردن سر این اشتباهات داری؟ مثلا خیانت کرده باشی و بعد جوابش رو پس داده باشی و حس کنی این تاوان اون بوده؟ مشتاقانه بنویس حتما میخونم ?❤️
از وقتی یادمه راحت مینوشتم. یعنی نیازی نبود به خودم سختی بدم تا چیزهایی که در فکرم میگذشت رو به کلمه تبدیل کنم. به نوشتن درباره کسب و کار، روانشناسی و مسائل اجتماعی بسیار علاقه دارم. سعی میکنم در نوشتههام اغلب خودِ خود واقعی باشم.
آشنایی بیشتر با من: