جویان باقری
جویان باقری
خواندن ۲ دقیقه·۷ سال پیش

سلامتی و کوفت!

همیشه حرص می‌خورم وقتایی که می‌پرسم چه خبر؟ در چه حالی؟  و در جواب فقط می‌شنوم: سلامتی!

ینی چی؟

این چند حالت بیشتر نداره:

  • زندگیشون اونقدر بی محتوا و بدون اتفاقه که مجبورند بگن سلامتی!
  • شما براشون غریبه‌اید و دوست ندارند از اتفاقات زندگیشون با شما صحبت کنند.
  • توانایی داستان‌سرایی ندارند.

در ادامه قصد دارم درباره هرکدوم بیشتر براتون بنویسم...




زندگیشون بی محتواست

اصولا اعتقاد ندارم امکانش باشه که زندگی ما بی محتوا باشه. چون در اینصورت یعنی به شکل صد درصدی وارد روزمرگی‌ها شدیم.

یعنی هر روز اتفاقات دیروز پیش میاد و هیچ تغیر قابل توجهی نداره زندگیشون!

میشه...؟ من که بعید می‌دونم!

زندگی هر ساعتش سرشار از اتفاقات جدیده. اصلاً امکان نداره که زندگی شما بدون هیچ اتفاقی فقط بگذره!

چشمِ دیدن می‌خواد عزیزم!

توصیه‌ام به این افراد اینه که ریزبین‌تر باشند و سعی کنند اتفاقات تلخ و شیرین زندگی رو با دید درس گرفتن نگاه کنند.

و وقتی به این دید نگاه کنند، همیشه داستانی برای تعریف کردن دارند.

شما غریبه‌اید

خیلی وقت‌ها مرز بین افراد به‌گونه‌ای تعریف میشه که دلشون نمی‌خواد راجب اتفاقات زندگیشون صحبت کنند. اینطوری میشه میگن سلامتی!!

روی صحبتم با این دسته اینه که:

اتفاقات زندگی لایه لایه هستند و از نظر اهمیت دسته بندی میشند. شما می‌تونید اتفاقاتی از جنس روزمرگی‌ها رو با غریبه‌ها صحبت کنید. هرچقدر معمولی و بدون هیجان باشه بهتر از اینه که بگی سلامتی!!! بعدشم... سعی کنید یکم فن بیان‌تون رو تقویت کنید. هرمدل اتفاقی رو بلد باشید جوری تعریف کنید که هیجان‌انگیز بشه. این مهارت رو اگه کسب کنید، هم به درد این دنیا می‌خوره هم اون دنیا!!!

توانایی روایت‌گری ندارند

همونطور که بالا طاقت نیاوردم و بخشی رو عنوان کردم، اینکه بتونید اتفاقات زندگی رو هیجان‌انگیز یا حداقل قابل توجه بازگو کنید، یه تواناییه. و میشه روش کار کرد. تنها مدل یادگیری و خوب شدن توش هم تمرین و تمرین و تمرینه.

توصیه‌ام به آماتور‌ها اینه که به آدم‌های خوش‌صحبت دقت کنند. ببینند چطوری روایت‌گری می‌کنند. کم کم تکنیک‌‌ها رو یاد می‌گیرند.

راه‌حل برای اینکه اوضاع رو تغییر بدید

اول اینکه باید بخواید این عادت رو کنار بذارید.

دوم اینکه شروع کنید اتفاقات کوچیک رو مدنظر بگیرید. مثلا: رفتم سوار تاکسی شدم راننده داشت از این موضوع صحبت می‌کرد. برداشتم این بود.

سوم اینکه همیشه برداشت شخصی خودتون رو به اتفاق اضافه کنید. مخاطب همیشه دوست داره نتیجه‌گیری بشنوه.

چهارم اینکه حتماً بگید برداشت شخصی من اینه. به کار بردن این لفظ کمک می‌کنه مخاطب آگاه باشه شما دارید نظر خودتون رو عنوان می‌کنید.

پنجم اینکه کتاب ایده عالی مستدام رو مثل من شروع کنید بخونید.

ششم اینکه از تجربه‌تون پایین همین پست بنویسید تا به هم کمک کنیم.



این نوشته از وبسایت شخصیم بازنشر شده اینجا... اونجا بیشتر می‌نویسم

http://jooyanbagheri.ir/


روابط اجتماعیمحتواتجربهزندگی
zil.ink/jooyan SEO, Psychology, Blogging | ENFJ
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید