در پست قبلی ، متن مصاحبه با لری ویلیامز معامله گر با تجربه را تقدیم شما کرده بودیم. در این پست، ادامه مصاحبه را برایتان تدارک دیده ایم.
مجری: اگر اجازه بدی چند تا سوال که از کاربرها برامون فرستاده شده از شما بپرسیم. اولین سوال این هست که قبلا گفتید بازار فیوچر و سهام رو به فارکس ترجیح میدید درسته؟
لری: ببینید ترید در فارکس بسیار سخت تر از اون چیزی هست که به نظر می رسه. دلایل متعددی برای این حرفم دارم. یکیش کمیسیونی هست که برای معاملاتتون پرداخت می کنید. بیشتر معامله گرها توجه زیادی به این قضیه نمی کنند. اما خیلی مهم هست. برای هر معامله ای که انجام میدید احتمال داره بیست دلار سی دلار یا بیشتر هم کمیسیون پرداخت کنید. من دقیقا معامله مشابه این مورد رو می تونم در فیوچر یا سهام با چهار پنج دلار کمیسیون داشته باشم. بنابراین کسی که در فارکس معامله می کنه هزینه ای چهار پنج برابری نسبت به من پرداخت می کنه.
مورد دوم هم این هست که زمانهایی شده که قبلا در فارکس معامله می کردم، معامله ای برای بای داشتم، قیمت اومده بود به زیر ناحیه ی معامله من خورده بود و رفته بود، بدون اینکه معامله ی من فعال بشه! همچین بازاری به درد من نمی خوره. در بازار سهام همچین موردی رو نمی تونید ببینید.
مورد سوم این هست که در بازار فارکس شما معاملات با مارجین یک به صد می تونید بگیرید. من برای کسی که در خیابان کوکائین می فروشه احترام بیشتری قائل هستم تا کسی که با مارجین یک به صد ترید می کنه! اگر بازار یک درصد به سمت خلاف ایشون بره کل پولش رو از دست میده. این دیوانگی محض هست.
مجری: سوال بعدی این هست که آیا استراتژی های کوتاه مدتی که قبلا استفاده می کردی الان هم جواب میدن؟
لری: اوه صددرصد. همین الان هم کار می کنن چون بر اساس احساسات افراد هستن و احساسات انسانی از قدیم تا الان همیشه در مارکت وجود داشته و دارند. خیلی از افراد، امروزه نگران HFT و الگوریتم ها هستند، کسانی که با این موارد کار می کنن خیلی زود ورود و خروج می زنند. ولی خب من نگرانی از این بابت ندارم، دیگه برای ورود و خروج های سریع خیلی پیر شدم. الگوهایی که من برای خودم طراحی کردم ریشه شون به دهه ۱۹۷۰ برمیگرده و هنوز هم دارم باهاشون کار می کنم.
هر کسی که در زمینه مارکت تحقیق کرده میدونه که بازار در سال ۲۰۰۲ دچار یک تغییر اساسی شد. دلیلش هم این هست که در این سال وارد معاملات الکترونیکی شدیم. از اون زمان ، تغییرات زیادی نسبت به قبل دیدیم. بنابراین هر کسی که یک استراتژی برای خودش داره باید به این نکته دقت کنه.
مجری: سوال بعدی این هست؛ یک تریدر سودده به کاربرمون گفته که سودهای خوب در معامله گری، عملا از داشتن معامله های کوچک در تایم بلند مدت به دست میاد. در این مورد نظری داری؟
لری: یک زمانی بود که من جوان بودم. انرژی زیادی داشتم. سریع بودم. در معاملاتم هم هی ورود و خروج می زدم. بعد از مدتها به نتایجی رسیدم. یکیش این بود که اگر حرکتی به صورت روندی نداشته باشی نمی تونی سود زیادی به دست بیاری. روند، اساس تمامی سودها است. اگر زمانی در بازار روندی ندیدید نخواهید توانست سودی به دست بیارید.
بعد از مدتی فکر روی این مساله، از خودم پرسیدم که یکی از توابع روند چیه ؟ زمان! هر چه روند زمان بیشتری داشته باشه پتانسیل سوددهی شما هم بیشتره. یک دی تریدر، زمانی که برای معاملاتش می گذاره سه چهار ساعت، نهایتا شش ساعت هست.تنها راهی که این شخص برای بدست آوردن سود خوب داره اینه که اندازه پوزیشن بزرگی داشته باشه. اگر پوزیشن بزرگ باشه، ضرری که از اون پوزیشن می تونه دیده بشه هم بزرگ خواهد بود. ضرر هم چیزی هست که برای همه اتفاق می افته. معاملات هیچ کس همیشه سودده نخواهد بود.
در مقابل کسی رو در نظر بگیرید که معاملاتش سه روز، ده روز، پونزده روز می تونن باز بمونن. در این صورت، شخص می تونه یک پوزیشن کوچک بگیره اما حرکت بزرگی رو شکار کنه. اینجا اگر کسی ضرر هم بکنه چون اندازه معامله کوچک بوده ضررش هم کم خواهد بود.
بنابراین من کاملا با این حرف موافق هستم. پوزیشن های کوچک که در جهت روند گرفته میشن و زمان زیادی رو در همون روند باقی می مانند می تونند شخص رو به سودآوری مستمر برسونند.
مجری: یکی از سوالهایی که شنونده ای پرسیده اینه که گفته میشه ترید با روند بعضی اوقات آنچنان خوب نیست، آیا این حرف رو قبول دارید؟
لری: ببینید من خودم معامله گر روندی نیستم. معامله با روند برای تریدرهایی که به صورت شخصی کار می کنند جوابگو نیست. خیلی از اوقات وجود داره که بازار به صورت رنج هست و گاهی اوقات هم بازار برای دو سه سال بدون روند کار می کنه. منظورم اینه که شما همیشه میتونید توی چارت روندهایی رو ببینید اما ترید با استفاده از روند برای صندوق ها و فاندها خیلی بهتر جوابگو هست. این روش برای کسایی هست که به صورت خیلی بلندمدتی کار می کنند. ما به عنوان تریدرهای معمولی، نهایتش می خواییم یک مقداری از سویینگ های میان مدتی رو بگیریم و تمام.
مجری: یکی دیگه از شنونده هامون سوال پرسیده که چند پوزیشن همزمان میتونم داشته باشم؟
لری: خب من این دوست عزیز رو نمی شناسم و نمی دونم وضعیت روانشناسی اش چطوریه. اما میتونم از جانب خودم و در مورد خودم حرف بزنم. اگر خود من همزمان چهار تا پوزیشن باز داشته باشم قطعا اضطراب خواهم داشت. این تعداد پوزیشن باز برای من خیلی زیاده. البته این رو هم بگم که من در هر پوزیشنم دو درصد از پولم رو ریسک می کنم. یعنی در صورتی که چهار تا پوزیشن همزمان داشته باشم هشت درصد اکانتم تو ریسک هست و این برای من خیلی زیاده. هر شخصی باید همچین محاسباتی رو برای خودش داشته باشه و ببینه چقدر میتونه ریسک کنه.
مجری: سوال یکی دیگه از اعضا در این مورد هست که چطوری می تونیم در مورد مدیریت پول و ریسک بیشتر یاد بگیریم؟
لری: بهترین کار برای یادگیری مدیریت پول اینه که از رالف چیز یاد بگیرید. اون دوست سی ساله من هست که خیلی با هم کار کردیم. جالب هست بدونید که رالف تو عمرش حتی یک کلاس ریاضیات هم نرفته و هر چیزی در این زمینه می دونه خودش یاد گرفته. می دونم کتابهاش کمی سنگین هستن. خود من هم در یادگیری کتاب هاش و نظراتش خیلی مشکل داشتم. اگر کسی نخواد اون فرمول ها و مفاهیم سنگین رو یاد بگیره میتونم این توصیه ها رو هم براش بکنم که :
اول از همه پوزیشن کوچکی داشته باشید که حرکات بزرگی رو توش گرفته باشید، حتی اگر از نظر زمانی طولانی مدت باشه.
دوم اینکه یک عدد بهینه وجود داره که رالف پیدا کرده و این عدد ثروت رو به بیشترین حدش می رسونه. این عدد ۲۵ درصد هست. اگر شما در هر اکانتتون ۲۰ تا ۲۵ درصد ثروتتون رو داشته باشید و با اون کار کنید بهینه ترین حالت هست؛ اما این عدد در مورد بهینه ترین دراودان هم صدق می کنه!
به نظر من یک معامله گر معمولی نهایتا عددی بین ۲ تا ۴ درصد اکانتش رو میتونه ریسک کنه. خود من میلیون ها دلار از همین دو درصد اکانتم به دست آورده ام. البته این روشی هست که برای حساب من جواب میده. اگر بخواییم در مسابقات ترید شرکت کنیم وضعیت فرق خواهد کرد. چون در مسابقات تنها چیزی که برای شما مهمه برنده شدن هست و صفر شدن اکانت مهم نیست. وقتی دختر من مسابقات ترید رو برد در هر ترید ده درصد ریسک می کرد. دلیل این چیزی که گفتم هم برمیگرده به اینکه همه ما دورانی داریم که پشت سر هم ضرر می کنیم. اگر ده درصد از اکانت رو در هر معامله ریسک کنید و پشت سر هم چهار بار استاپ بخورید سرجمع حدود پنجاه درصد از اکانتتون رو از دست دادید، در حالیکه اگر در هر معامله دو درصد ریسک کنید و چهار بار پشت سر هم استاپ بخورید زیر ۱۶درصد در ضرر خواهید بود و این یعنی هنوز اکانتتون زنده است و میتونید ادامه بدید. تنها چیزی که تو این بازار برای ما مهمه اینه که در بازار باقی بمونیم و اکانتمون مشکلی نداشته باشه.
مجری: سوال بعدی که پرسیدند اینه که برای اینکه در معاملات خوبی قرار بگیریم باید بازاری با فراریت خوب داشته باشیم. شما چطوری این بازار رو شناسایی می کنید؟
لری: برای من اینطور نیست. آنچه که برای من مهمه اینه که اون مارکتی که توش کار می کنم ستاپ مورد نظر منو داشته باشه. حتی ممکنه در اون شرایطی که ستاپ من به وجود اومده فراریت بازار کم باشه و حرکات زیادی توش نبینیم اما آماده حرکت خوبی شده باشه. مردم همیشه از من می پرسند مارکت مورد علاقه ات چیه؟ خوب این به شرایط و تشکیل ستاپ من بستگی داره. بیشترین وضعیتی که در مارکت به دنبالش هستم اینه که آیا ستاپ من رو تشکیل داده یا نه.
مجری: سوال بعدی که پرسیدند اینه که یک تریدر تازه کار برای بدست آوردن یک اج در مارکت، آیا باید راههای جدیدی را اختراع کند؟ مثلا ساختن اندیکاتورهای جدید، یا ساختن روش های جدید آنالیز مارکت با استفاده از اندیکاتورهای موجود، یا چارت ساده رو بررسی کردن و یافتن نواحی جدید به کمک یک منتور. دلیل این سوالم اینه که مارکت همیشه تکامل پیدا می کنه و اج با کارکرد مناسب در سالهای پیش شاید الان به درد نخوره.
لری: اول از همه این رو بگم که خودم طرفدار کمک گرفتن از یک منتور نیستم. به نظرم منتورینگ اصلا جوابگوی این کار نیست. شاید هم اشتباه می کنم. اما نمیشه سالیان سال دست کسی رو گرفت و بهش گفت این کار رو بکن اون کار رو بکن. شخص منتور در این صورت مسئولیت بسیار بزرگی رو به عهده گرفته که شاید خودش هم خبر نداشته باشه. بنابراین شاید بشه برای معامله گری مدتی یک شخص رو آموزش داد اما نمیشه منتورش بود. دلیل دیگرم برای این ادعا این هست که (تحقیقات اخیر خودم هم این رو نشون داده) هر تریدری به صورت متفاوتی ترید می کنه. حتی توی فوتبال هم دو نفر رو نمی تونید پیدا کنید که عین هم بازی کنن. هر شخصی باید سبک مخصوص به خودش رو پیدا کنه. بنابراین اگر من منتور شما بشم باید دقیقا راهکاری که خودم دارم رو به شما القا کنم که این درست نیست.
دوم این که افراد چیزهایی رو آموزش میدند و میگن این روش در مارکت کار خواهد کرد و قبلا تست شده و جواب داده. سوال من اینه: شما از کجا می دونید چون در گذشته کار کرده در آینده هم کار خواهد کرد. روش های زیادی در کتابهای متفاوتی وجود دارند، هزاران روش. اما مارکت هیچکدام از این روش ها رو مطالعه نکرده! بله، اگر خودتون چیزی رو تست کردید و جواب داده، اوکی هست، برید سراغش و تریدش کنید؛ اما من خودم هیچگاه حرف کس دیگری رو در این مورد قبول نخواهم کرد که به من بگه من روشی دارم که تست شده و کار می کنه. حتی اگر خود من هم این حرف رو به شما گفتم و ایده ای دادم، باید خودتون برید و تستش کنید. چون در هنگام تست کردن هست که اعتماد بنفس برای استفاده از اون روش رو به دست خواهید آورد. این اعتمادبنفس رو اگر نداشته باشید همین که پوزیشنی یکم در ضرر رفت (هنوز استاپتون نخورده باشه) زود معامله رو خواهید بست و بعد از اون خواهید دید که قیمت برگشت و در جهت معامله تون رفت! تست هایی که با روش مورد نظرتون انجام میدید اعتماد به اون سیستم و مهمتر از همه اعتماد به خودتون رو به وجود میاره.
بنابراین پاسخ من به این سوال اینه که نیازی نیست شما اندیکاتور جدیدی بنویسید، همین الانش هم اندیکاتورهای خیلی زیادی وجود دارند. شما باید حرکات مارکت رو درک کنید و آنچه که اندیکاتورها بهتون میگند رو بفهمید. این تغییر شرایط هست که مارکت رو تکان میده. شاید بعضی الگوهایی رو در بازار ببینیم که مارکت رو برای مدت یکی دو روز تغییر میدن ، اما در نهایت این شرایط باز هم باعث خواهند شد مارکت در جهت تغییر شرایط گام برداره.
ادامه در بخش سوم به زودی