این کتاب رو حدود سه یا چهار سال قبل خریداری کردم و خوندم. ذهنیت بسیار خوبی از پول به من داد. همین دو هفته پیش بود که دوباره شروع به خوندنش کردم و گفتم مطالبی که به نظرم خوب میاد رو بنویسم شاید از دوستان دیگر هم خواستن قبل از خرید و مطالعه کتاب بدونن اصلا این کتاب چه چیزی برای گفتن داره.
اول از همه از نویسنده های کتاب شروع می کنم.
احتمالا همه شما خوانندگان با دونالد ترامپ آشنایی داشته باشید. این که از چه جور خانواده ای بوده و چکارها کرده و حتی تا مرز ورشکستگی هم رفته، منتها الان رئیس جمهور هم شده و موفقیتهاش بیشتر از پیش هم شده.
اما شاید تعداد کمتری با رابرت کیوساکی آشنا باشید. ایشون از یه خانواده با درآمد متوسط میاد که در ابتدا هم وضعیت مالی شگرفی نداشته. اما بعدها با شخصی که خودش اسم پدر پولدار رو روش میگذاره آشنا میشه و اون شخص نقطه عطفی در زندگی رابرت میشه. همین شخص و آموزشهایی که میده باعث میشه رابرت واقعا به موفقیتهای زیادی دست پیدا کنه و راه زندگیش رو پیدا کنه. این موفقیت تا جایی ادامه پیدا می کنه که رابرت در دهه چهل زندگیش خودش رو بازنشسته می کنه. اما بعد از چند سال دوباره وارد کار میشه و این بار سرمایه گذاری رو شروع می کنه و تو این کار هم موفق میشه.
اگر نویسنده های کتاب رو بیشتر بشناسیم متوجه می شیم که هر دو نفر کتاب های بسیار پرفروشی نوشتن. کتاب از جایی که ترامپ و رابرت با هم آشنا می شن و در مورد کتابی که باید با هم بنویسن بحث می کنن شروه میشه. خیلی زود می فهمیم که مشکلی که این دو نفر اون زمان برای امریکا می دیدن همین الان هم تو کشور ما داره بیشتر و بیشتر به چشم میاد : از بین رفتن طبقه متوسط و بیشتر شدن فاصله بین پولدارها و فقرا. در حقیقت هر روز می بینیم که از تعداد قشر متوسط جامعه کمتر شده و به قششر فقیرها اضافه میشه. همین مورد که دغدغه اصلی هر دو نویسنده هست نقطه اتکایی برای نوشتن کتاب می شه.
با خوندن و جلورفتن تو کتاب بیشتر متوجه این قضیه می شیم که خیلی از عقاید ما در مورد پول و روش بدست آوردن اون اشتباه هست و اولین چیزی که باید عوض کنیم طرز فکرمون در مورد این دو تا مساله هست. عقاید زیاد دیگه ای هم تو کتاب به چالش کشیده می شن و خواننده در نهایت باید خودش این چالش ها رو به نتیجه بنشونه. از جمله این که یک بخشی از کتاب به این اختصاص داده میشه که پول گذاشتن در صندوقهای سرمایه گذاری و بانک برای سود گرفتن هر چند به نظر دارای ریسک کم و سود مناسب هست اما جزو نامناسب ترین کارهایی هست که میشه با پول کرد. در واقع کسی که می خواد پول خودش رو به بهترین وجه ممکن زیاد و زیادتر کنه باید قبول کنه که ریسک کمتر مساوی با سود کمتر و ریسک بیشتر مساوی با سود بیشتر هست. این وسط کاری که صندوقها و بانک ها می کنند اینه که پول شما رو می گیرن و با استفاده از علم و دانشی که دارن پولی به مراتب بیشتر از چیزی که در آخر به عنوان سود به شما میدن درمیارن. اونها از پول شما به عنوان اهرم استفاده می کنن.
مهمترین بخش کتاب بحث در مورد این هست که خیلی از مردم این ادعا رو پیدا کردن که وقتی پیر شدن باید بیمه هایی مثل تامین اجتماعی و سلامت و حتی خود دولت باید پاسخگوی نیازهای مردم باشه. خیلی در این مورد بحث میشه و تفکراتی که تا الان در مورد دولت و بیمه ها داشتید شاید عوض بشن. در این مورد به نظرم حرف راستی که نویسنده ها می گن این هست که اصلا و ابدا تضمینی نیست که آخر عمری وضعیت دولت و بیمه ها به نحوی باشه که بتونن جوابگوی همه درخواستهای مردم باشن، مخصوصا اگر مردم نسلی باشن که حاصل انفجار جمعیتی هستن و به ناگهان همه بازنشسته و پیر می شن.
یه قسمتی از کتاب هم در مورد سرمایه گذاری حرف می زنه. نویسنده به خوبی در مورد سرمایه گذاری بحث می کنه و میگه که تو کل زندگی می تونیم روی دو تا چیز سرمایه گذاری کنیم. یکی پول هست و دیگری زمان. حالا اون چیزی که باعث میشه سرمایه گذاری موفق نباشه و دیگری موفق باشه این هست که اولی فقط بر روی پولش سرمایه گذاری می کنه اما دومی هم پولش رو هم زمانش رو سرمایه گذاری می کنه. سرمایه گذاری بر روی زمان چیه؟ یعنی از زمانت هم برای پولی که سرمایه گذاری کردی صرف کنی. آموزش ببینی. تحقیق کنی. فکر کنی. و بعد پولت رو سرمایه گذاری کنی. تنها با این روش هست که سرمایه گذاری جواب میده و شخص رو به سرعت پولدار می کنه.
در کل خریدن و خوندن این کتاب رو برای کسایی که می خوان تو زندگی مالیشون پیشرفتی داشته باشن و نمی دونن از کجا شروع کنن واقعا مفید می دونم و توصیه به خوندنش می کنم. به نظرم قبل از این که تو زندگی دست به هر کاری بزنیم بهتر هست اول از همه دلیلش رو بدونیم. اگر بخواهیم تو زندگی موفق باشیم و به مشکلاتی که عموم در آینده به اونها برخورد خواهند کرد برنخوریم باید همچین کتابهایی رو حتما بخونیم و خوب هم فکر کنیم.