پیش از پیشنوشت: برخلاف همیشه که وقت گردگیریِ کتابخانه، دکتر مکری نازنین مهمان خانۀ من است، اینبار چون نیاز به تمرکز داشتم موسیقی کلاسیک پیشم بود. باور بکنید یا نه، هشت-نه ساعتی هست بیوقفه شوپن میشنوم. این یکی قطعهاش تقدیم شما. پخشش کنید که پست طولانیست. میل خواندن متنهایم را هم اگر نداشتید باز موسیقیها را پخش کنید؛ بگذارید گوشتان هنر بشنود.
(مشتری شدید به این لینک هم در یوتیوب سر بزنید؛ مرج خوبیست از قطعات شوپن)
پیشنوشت:
من تقریبا هر سال به بهانهی هفتهی کتاب و کتابخوانی یک کارهایی برای دل خودم انجام میدهم تا لااقل پاییز آن سال را بیخاطرهی شگفتانگیزی از خردهروایتهای بر محورِ کتاب پشت سر نگذاشته باشم.
مثلا یک خروار کتاب میخرم برای این و آن، با حوصله و وسواس کادوپیچشان میکنم، یک چیزهایی هم روی کاغذ و برگِ چنار مینویسم برای عزیزِ هدیهگیرنده.
یا کتاب جا میگذارم در نیمکتهای پیادهرو و ایستگاههای اتوبوس.
یا میروم پردیسکتاب و شبههایکو میسرایم برای خودم با عناوین کتابها.
یا مثل دو سال پیش کتابی را از یک فروشگاه اینترنتیِ محلی، راهی منزل همان همسایۀ قدیممان میکنم که یک قرن است هم را ندیدهایم و حتی دیگر یادم نمیآید قیافهشان چه شکلی بود.
گاهی هم جوگیر میشوم و در تخفیف ایرانکتاب یک کارتن نمایشنامه سفارش میدهم برای خودم.
یا چیدمان کتابهای خانه را تغییر میدهم؛ اینگونه که بعد از عنایت به کمرِ سطحِ فوقانیِ جاکفشیِ خانهمان اینبار میرسم به رف کتابی که در آشپزخانه میگنجانم و جانِ مجلهداستانهایم را میآشوبم به اضطراب کفِ ساحلِ ظرفشویی یا چربیِ شکمِ اجاقگاز.
(برایتان نگویم که سرِ یکی از همین شیرینکاریها چه ننگی بر خودم روا داشتهام. میدانید مامانخانومِ عزیزمان یک روز شیلنگ انداخت به جان پارکت آشپزخانه و شبش من بودم و دم و دستگاهِ به فنا رفتهای که از سیلِ نظافتی که ایشان راه انداخته بود میچلاندمشان! شاسی با کاغذهای طراحی و دفترچههای فانتزیِ نسبتا گران و کتابهای زباناصلیِ گره خورده به جان و از همه مهمتر بیتابستان، که فقط به خاطر سبزیِ هماهنگ پشت جلد آن با بقیۀ اجزا، چپانده بودمش کنار گلدانهای بغل یخچال. و میخواهم از همین تریبون بگویم با اینکه اصولا پشیمان نمیشوم از هیچ کردۀ زندگیام اما غلط کردهام آقای کوهستانی. عذر تقصیر بیتابستان؛ هنر ششمِ کتابت شدۀ سرزمینم. ناسلامتی بخشی از تاریخِ در حال وقوعِ ایرانِ بسیار عقبمانده در تئاترمانی و خب چه دارم بگویم جز ماچ به کلهی موجبرداشتهات از سیلهای زمانۀ زیستِ من و مامان)
خب حالا! مخلص کلام اینکه امسال تصمیم گرفتم کتابها را ورق بزنم و از هر کدام جملهای و عبارتی برگزینم و بیندازمش در پیشنویس ویرگول قاطیِ بقیۀ دوستان زورچپانشدهاش، بلکه متن نسبتا معناداری از کار درآمد. (آنقدر که آدم احساس نکند حاصل تلاش هوش پلاستیکی است.) دوست داشتم نتیجه را با صدای خودم رکورد کنم شاید کمی خوشتراشتر بشود و از این قیافۀ بدترکیبش درآید که نشد. خودتان به شیوۀ نمایشنامهخوانی بخوانیدش بلکه مقبول نظر افتد.
پیِ پیش:
وِی هماناندازه که از خلاقیتش مشعوف (بخوانید خرکیف) است، از ناتوانیاش در گزینش و پردازش آدمیزادیِ دادههای ورودی سرافکنده است. (البته تاحدودی هم عادت همیشگیِ خودِ کاملگرای اوست؛ولی باز هم!)
پسِ پیِ پیش:
پیشنهاد میکنم این ذکر منابع را بفهمی-نفهمی سریع اسکرول کنید بروید پایینتر که کلاژ نهایی را یکتکه بخوانید.
به راستی صلت کدام قصیدهای ای غزل؟ (چکیده اشعار شاملو - نشر نگاه)
پنجره، بیدارِ شب، هشیارِ شب، در انتظار صبحدم چیزی نمیگوید... (هوای تازه - شاملو - نگاه)
بگو، جواب بده! (همۀ پرندگان - وجدی معود -مانیا هنر)
بیا اینجا/ شعرت را برای من بخوان. (کالیگولا - کامو - نیلوفر)
اگر زنی از تو طلب هماغوشی کند و آن را قبول نکنی به لعنت دچار میشوی. (گزارش به خاک یونان - کازانتزاکیس - نیلوفر)
تو در اسطوره زندگی میکنی یا در واقعیت؟ (سیندخت - فرجام - نی)
خواهش میکنم مرا تنها نگذار! (زندگی خود را دوباره بیافرینید - یانگ - ارجمند)
من میترسم. (تجربههای اخیر - کوهستانی - نی)
زندگی بیمعنی است، زندگی زشت است. (روژه مارتن دو گار - کامو - نیلوفر)
جهان مستقل از ارادۀ من است. (رسالۀ منطقی، فلسفی - ویتگنشتاین - هرمس)
میدانی منظورم چیست؟ (عامهپسند - بوکوفسکی - چلچله)
آدمیزاد دستِ کم دوگونه زندگی میکند؛ یکی آنکه هست و دیگری آنکه میخواهد. (کلیدر - محمود دولتآبادی - فرهنگ معاصر)
مسئلۀ مهم - جدایی انسان از میمون (آفرینش انسان - محسنی - نگاه)
خب من هم به همین فکر میکنم./ اینجا هیچ معجزهای نیست. (چرخ - هریس - بیدگل)
این نخستینبار نیست، (مدهآ - اوریپید - بیدگل)
قصههای عجیب و غریب سر هم میکنیم.(وصال در وادی وحشت - معود - سیبسرخ)
به نظر من ناراحتکننده است. (دنیای سوفی - گوردر - هرمس)
میدانی تنها یعنی چه؟ (شبهای روشن - داستایوسکی - کولهپشتی)
در هجدهسالگی زمانی که تحصیلات نخستینم را تمام کردم، (مائدههای زمینی - ژید - جامی)
شروع شد. (یک ماجرای خیلی خیلی خیلی سیاه - مکدونا - بیدگل)
از بین رفتن تدریجی بر اثر بیخوابی و انزوا و پرسشهای مداوم. (1984 - اورول - نیلوفر)
وضعیت اسفناک من فقط در چند کلمه توصیف میشد: گمشده! گمشده! گمشده! (سفر به مرکز زمین - ژولورن - ترانه)
شده بودم پر از هوسها و ویارهای غلط؛ (مجله داستان 70 - جف دایر)
خوردن، نوشیدن، چای، شکر، توتون، انفیه... (راهنمای عملی نمایشنامهنویسی - گِرگ - بیدگل)
بیآنچنان مزاحمتی برایشان (زندگی خوب - طهرانیان - نو)
خسته شدم. (به خاطر ماهان - مساوات - مرگان خرد)
دکتر گفت: «نباید انقدر به گذشته فکر کنی.» (احتمالا گم شدهام - سالار - چشمه)
شانه بالا انداختم و تظاهر به خندیدن کردم. (سقوط - کامو - نیلوفر)
بعد چیزی که ازش میترسیدم اتفاق افتاد. (منگی - اگلوف - افق)
کاش میشد آدم از این حالتها سر در بیاورد. ("نظامیانِ" یاکوب لنس، شاید هم "ویتسکِ" بوشنر؛ چون در یک مجلد بودند و کتاب را قبل از یادداشت شماره صفحه بستم:/)
شبیه بازیگری بودم که به خاطر قرارداد، در دام نمایشی بد با مدت اجرایی طولانی افتاده. (جزء از کل - تولتز - چشمه)
بگذارید واقعیت را به شما بگویم.(نظامیان - لنس - بیدگل)
کسی -چه خودم، چه دیگری- عقیده دارد، (مبانی اخلاق - مور- علمی و فرهنگی)
تقصیر من هم بود. (مراسم قطع دست در اسپوکن - مکدونا - بیدگل)
اختیار... از کلمههایی که خ دارند خوشم میآید. (غرب غمزده - مکدونا - بیدگل)
فکر میکنم انسان مخیر است. (اکنون – نظری – سورهمهر)
ولی آخر این همه رنج برای چیست؟ (مرگ ایوان ایلیچ - تولستوی - چشمه)
پیدا کنید جواب معما را! (چهارراه - بیضایی - روشنگران و مطالعات زنان)
نمیشد! / (یک تکه نان - گوهری - نیستان)
تنهاییِ خود را به چهار آینه دیدم. (آنها – نظری – سورهمهر)
من گفتم تا ابد (هدا گابلر - ایبسن - بیدگل)
هر روز و هر روز، هر ماه و هر ماه (جاسوس اول شخص - شپرد - برج)
این خانم الکلی و افسردهست. (سه روایت از زندگی - یاسمینا رضا - نی)
چون از روح تهی شده است. (عصیانگر - کامو - نیلوفر)
اما دردم این نیست. (جنزدگان – ایبسن – بیدگل)
صداقت و صمیمیت (اگزیستانسیالیسم و اصالت بشر - سارتر - نیلوفر)
این دو واژه را معمولا به جای یکدیگر به کار میگیرند. (غلط ننویسیم - نجفی - مرکز نشر دانشگاهی)
به این مطلب با نفرت و کراهت نگاه نمیکنم، با دل شکسته نگاه میکنم. (جنایت و مکافات - داستایوسکی - نگاه)
من شبیه چه هستم؟ (سایکوسیس 4:48 - سارا کین - بیدگل)
واقعا که خیلی حماقت کردم. (مرگ در میزند - وودی آلن - بیدگل)
امروز به خریت خودم میخندم. (درخت گلابی - مهرجویی -کتابسرا)
«زنده باد» باید گفت! (قهوه قندپهلو - به کوشش امید مهدینژاد - سورهمهر)
متاسفم، بینهایت متاسفم. (آشفتگیها - ایکبورن - تکگوییهای مدرن برای زنان - بیدگل)
به درک! / گذشته را نمیشود دستکاری کرد. (کروکدیل - مساوات - نیماژ)
خردهریزههای گذشته مثل لنگری هستند که روح را به چیزی بند میکنند که دیگر وجود ندارد. (رفتیم بیرون سیگار بکشیم هفده سال طول کشید - جمعی از نویسندگان - چشمه)
باید تلاش کنی تا ذهن گرسنهات را از نگاه به گذشته بازداری تا نابود نشوی. (یکی مث همه - راث - چشمه)
از گذر زمان میترسم. (دفترچه یادداشت قرمز - لورن - هیرمند)
آنچنان میگذرد که گویی از ماندن میهراسد. (نخل و نارنج - یامینپور - جمکران)
خب حتی از زمان همین تهمتها هم هفت سال گذشته. (جمجمهای در کانهمارا - مکدونا - بیدگل)
قصدش این بود که برود و چیزی را از یاد ببرد. (منِاو - امیرخانی - افق)
- برگرد! ما دیگر ناراحتت نمیکنیم!(در انتظار گودو - بکت - بیدگل)
- داروی تو فراموشیِ این بد است! (بیضایی - مساوات - نیماژ)
- هر جور میل شماست! (جنزدگان - ایبسن - بیدگل)
ایبابا، خیالات!... /هیچ راه نجاتی ندارم؛ (خانهعروسک – ایبسن – بیدگل)
اینجا که کسی نیست. (گوریل پشمالو – اونیل – بیدگل)
هیچکس نیست. (تکرار - کییر کگارد - مرکز)
خُب پس خودت را محاکمه کن. (شازده کوچولو - سنت اگزوپری - نگاه)
جنون جزای افراط در شهوات محسوب میشود... (دانش و قدرت - فوکو - هرمس)
من نیستم، تمامش کنید. (مرگ فروشنده - میلر - بیدگل)
تو فکر میکنی من ترسو ام و میخواهم فرار کنم؟ (مادمازل ژولی - استریندبرگ - تکگوییهای مدرن برای زنان - بیدگل )
چهچیزی را باید پاسخ بدهم؟ (قصههای شاهنامه - محرابی - پیمان)
این رها کردنِ چیزها عدمتعلق نامیده میشود. (زیستن در روزگار سخت - چودرون - مثلث)
یک موضوع دیگر را هم یادآوری کنم. (توحید - مطهری - صدرا)
بشر ذاتا موجودی محافظهکار است. (داستان - مککی - هرمس)
این تقصیر خدا نیست بلکه تقصیر بشر است. (اثبات وجود خدا - مونسما - انتشارات علمی و فرهنگی)
همهچیز دربارۀ این موضوع گفته شده و درستتر آن است که در برخورد با آن حالتی رقتبار به خود نگیریم. (اسطوره سیزیف - کامو - نیلوفر)
من به عنوان فردی که خودش در آیندهای نهچندان دور میمیرد، (خیره به خورشید نگریستن - یالوم - قطره)
اسم این شکست را شکست اخلاقی جامعه میگذارم. (ما ایرانیان - فراستخواه - نی)
از این لحن اندرزگویانه فاصله میگیرم و به همان حالتی که با جو فکریمان تناسب دارد برمیگردم و تکرار میکنم: (زایش تراژدی - نیچه - مرکز)
اصل حرف این است؛ (نفحات نفت - امیرخانی - افق)
چارهای نیست. (آدم اول - کامو - نیلوفر)
ما مجبوریم. (همین دو دقیقه پیش خوندم و لی نمیدونم کدوم کتاب دستم بود://)
من که خیلی عذاب میکشم. (خانۀ برناردا آلبا - لورکا - کارنامه)
خدای بزرگ، (چه کسی از ویرجینیا ولف میترسد؟ - آلبی - مروارید)
گریه میکنید؟ (اسبها - رحمانیان - نیلا)
بهتره شلوغش نکنیم. (اشخاص - محبی - نی)
فقط رفته بودم تو بحرِ کیفیتِ (داستان زندگی فیل آفریقایی - مارتینی - نی)
قطع امید از همۀ انسانها (عمر دوباره - مصطفی ملکیان - شور)
دارین یه موضوع ساده رو به جاهای باریکی میکشونین. (رقص مادیانها - چرمشیر - نی)
این کار رو نکنین. / پشیمون میشین. (پزشک نازنین - سایمون - نی)
اصلا از کجا معلوم که خواب نباشیم؟ (باور کنید دوباره یادم رفت کدوم یکی از کتابهایی بود که همین یک دقیقه پیش باز کرده بودم. شاید "ساعت 25" ِ محبی)
بازی در نمیآرم، (آنتیگون - آنوی - نی)
دلنگرانم. (روایت عاشقانهای از مرگ در ماه اردیبهشت - چمشیر - نی))
فکرم ناراحته... (ظاهرا یادم رفته مرجعش رو بنویسم:| میدونم یه نمایشنامه از نشرنی بوده، حتی یادمه صفحۀ سمت راست بود. احتمالا اگه "داستان یک پلکان" رو جایی ننوشته باشم مربوط به اونه)
من که وقت کافی برای عوض کردن دنیا ندارم. (خداحافظ گری کوپر - رومن گاری - جامی)
خب کجاش عجیبه؟ (شهر ما - وایلدر - نی)
منظورتون رو میفهمم. (سوخته از یخ - آسموسن - نی)
فکر میکنید به من مربوط نیست؟ فکر میکنید نمیفهمم؟ ها؟ (صالحان - کامو - ماهی)
حالتون رو به هم میزنه؟ (ازدواجهای مرده - تودوروویچ - نی)
شما در کل احمقید./ بودید و هستید و همیشه هم خواهید بود./ لطفا گریه نکنید. (پس از باران - بِلبِل - نی)
کفرگو را بیدرنگ دستگیر کردند و نخست به زندانش انداختند و سپس به پیشنهاد خانوادهاش بهدلیل آنکه دچار جنون آنی شده است چندین ماه او را در تیمارستان سنت نگه داشتند و این کار نه تنها خانوادهاش بلکه پدران روحانی را نیز که تعلیمش داده برای آیندهاش خیالهایی در سر میپختند از سردرگمی و آشفتگی نجات بخشید. ماهها اقامت طاقتفرسا در محیط تیمارستان آتش خشمش را با تلخی جدیدی شعلهور کرد و عزمش بیشتر جزم شد تا دنیا را از پایه ویران کند و از نو بسازد... / ساختگی است اما باید قبول کنم که چند لحظهای باورش کردم. (لیدی ال - گاری - ناهید)
خدایان گفتند برای انجام این کار بزرگ تنها یک نفر کافی نیست. (اساطیر جهان - روزنبرگ - انتشارات اساطیر)
چنین بود. (شاهنامه فردوسی به کوشش حسینعلی یوسفی)
یک کمالگرایی حیرتانگیز. (یه حبه قند/بخش یادداشتها - میرکریمی - سورهمهر)
در پیوند نزدیک و تنگاتنگ با (واژهنامۀ سیاسی فرهنگی - زرشناس - معارف)
کیفیات نفسانی (ترجمه و شرح نهایهالحکمه - زنجانی - دارالعلم)
مستقل از افکار زمینی مردم (عدل الهی - مطهری - صدرا)
برعکس سایر خوشبختیها این یکی در زندگی من بیش از بیست سال پایدار مانده است و حتی اگر بخواهم، دیگر نمیتوانم از آن بگذرم. (تعهد اهل قلم - کامو - نیلوفر)
با این همه انگار/ این بیشتر از امید یک آرزو بود. (بیسایگان - توپتاش - فروزش)
از اینجا است که احساس بیهودگی به آدم دست میدهد. (پیشگفتار بیگانه - کامو - نگاه)
حاصل تلاش برای تبدیل رنجهای خود به تصمیم التیامبخشی به دیگران. (کاش رنجی کم کنیم - حسینی - ثالث)
چه بر سرم آمده؟ (مسخ و داستانهای دیگر - کافکا - ماهی)
صبر کن هنوز تمام نشده! (شهر ما - وایلدر - نی) (بقیهاش؟ انتهای مطلب.)
پیش از پینوشت:
کاش میشد شما را هم در لذتی که خودم حین خوانش این نوشته بردهام سهیم کنم. آخر با هر تکمضرابی که میخواندم کتابی در نظرم نقش میبست و از ناهمخوانیِ کلیتِ بعضیشان با متنی که سر هم کرده بودم به خنده میافتادم. میدانید چند جلد کتاب را با همین نوشته دوره کردهام در خیالم؟ کام من یکی که شیرین شد. برای همین اگر فراغتی و ذوقِ همچندی در شما هست، دعوتتان میکنم به تجربۀ چنین موقعیتِ حسیِ دلپذیری. هر هفتهتان، هفتهنامۀ کتاب و هفتۀ کتابتان هم مطابق ذائقۀ منحصربهفرد خودتان دلپسند. برقرار باشید و کتابدوست. یاحق.
پینوشت:
بهتر آن است که من بروم.
اعتراف کنید.
در چند کلمۀ مختصر، با این سوال کوچک و ناگهانی:
خیلی قشنگ بود -نه؟
فعلا خداحافظ.
بهتر آن است که من بروم. (اتللو - شکسپیر - ثالث)
اعتراف کنید. (اولئانا - ممت - بیدگل)
در چند کلمۀ مختصر، با این سوال کوچک و ناگهانی: (گربه روی شیروانی داغ - تنسی ویلیامز - مروارید)
خیلی قشنگ بود -نه؟ (غنا، آشوب و صورت - لوکاچ - نی)
فعلا خداحافظ. (داستان یک پلکان - ابوئرو بایخو - نی)