قبل از پاسخ به این سوال می خواهم به این گفته ی ارزشمند رابرت کیوساکی اشاره کنم که میگه: "اگر تمام ثروت جهان به طور مساوی بین همه ی انسان ها تقسیم شود؛ بعد از مدتی دوباره ثروت به دست ثروتمندان خواهد افتاد." من هم با آقای کیوساکی موافقم چون این ذهن ثروتمند است که ثروت می سازد …
و به نظرم هیچ موقع تمام مردم جهان ثروتمند نخواهند شد نه بخاطر کمبود نعمات و منابع بلکه بخاطر ذهنیت فقیری که دارند و یا هوش مالی که به کار نمی برند ...
البته افراد قدرتمند جهان با این کار هیچگاه موافقت نمی کنند و اجازه نمی دهند که همه در یک سطح باشند.
به نظرتان اگر همه میلیاردر شود آیا کسی رفتگری می کند؟ و هزاران کار سخت دیگر؟
شاید اصلاً به این فکر کنید که اگر همه ثروتمند شوند جهان در برابر خواسته های نامحدود کم می آورد و منابع ما محدود است اما اینگونه نیست محدودیت در مورد هر مسئله ای، فقط برای ذهن ماست، در اصل محدودیتی وجود ندارد و این حرف ها برای قانع کردن ذهن ما تولید شدند، اگر عمیق فکر کنیم پس ما بی نهایت منابع، امکانات و فرصت های نامحدودی داریم.
همیشه ثروت در دنیا در حال افزایش بوده و هست. و در حال حاضر با سرعت بیشتری هم در حال افزیش هست. شاید این را انکار کنید و مثال فقیرانی را که روز به روز فقیر تر و ثروتمندانی که روز به روز ثروتمند تر می شوند بیاورید اما این بستگی که مردم آن حکومت دارد که تصمیم گرفته اند که آنگونه زندگی کنند و پذیرفتند.
مورد دیگر این است که همه فکر می کنند اگر ثروت و پول داشته باشند خوشبخت خواهند بود و زمین تبدیل به بهشت خواهد بود، از طرفی این موضوع می تواند درست باشد، مثلاً یک حرفی شنیده بودم که شخصی می گفت انسان ها وقتی پولدار می شوند بیشتر خود واقعی شان را بروز می دهند. در صورتی که اینگونه نیست انسان خصلت عادیت دارد یعنی حتی بیشترین چیزی را که دوست دارد پس از مدتی جذابیت اش را از دست خواهد داد، مهمترین مسئله این است که انسان باید به آنچه دارد خشنود باشد قدر داشته هایش را بداند و در لحظه زندگی کنید و این را آویزه ی گوش خود کند که ممکن است هر لحظه مرگ به سراغ خود بیاید.
اگر ثروت ده انسان ثروتمند دنیا را به طور مساوی بین مردم تقسیم کنیم به طور کلی و کامل فقر ریشه کن می شود افراد بیشتر متدین می شوند و کسی نه گرسنگی می کشد و نه مجبور است که در خیابان ها بخوابد و یا دزدی کند اما چرا این اتفاق نمی افتد، باید بگویم زندگی یک چرخه است و این چرخه را عده ای قدرتمند می چرخانند شاید شما فکر کنید که اکثر جنگ ها و بیماری ها به طور تصادفی رخ می دهند در حالیکه اینگونه نیست تمام این ها برنامه ریزی شده است که جمعیت جهان را کنترل کند و نظم را چیره کند.
در نگاه مثبت به این مسئله که همه ثروتمند شوند امکان دارد به کمک تکنولوژی ربات هایی ساخته شوند که کار های سخت را انجام دهند و شهرها پر از ربات های خدمتکار یا رفته گر یا پلیس شود و هوش مصنوعی کمک زیادی کند. هر روز وسایل راحت تری برای زندگی فراهم شود، و هیچ یک از حیوانات در معرض انقراض نباشد چون حالا انقدر سرمایه داریم که از DNA آنها رونویسی کنیم و تعداد زیادی از آنها را در آزمایشگاه ها تولید کنیم. اگر همه مردم تحت کنترل باشند و قوانین جدیدی وضع شوند مثلاً هر فرد نمی تواند چندین خودرو داشته باشد و تمام مردم آنگونه که دوست دارد زندگی کنند زمین تبدیل به بهشت و گلستان می شود؛ این در رفتار انسان ها تاثیر دارد و آن ها مهربان تر خواهند شد. همه ایده های خود را عملی می سازند و خلاقیت افزایش پیدا میکند و سریعاً پیشرفت می کنیم و در های جدید از علم و ایده ها باز می شود که بتوان روی سیارات دیگر هم زندگی کنند و شاید آدم ها به طبیعت برگردند و فضای سبز بیشتری بسازند و از محیط زیستی حمایت کنند.همه در یک سطح خواهند بود فاصله طبقاتی وجود نخواهد داشت و ملاک ثروت و درآمد در ازدواج از بین خواهد رفت و مقایسه های بی مورد از بین می رود.
در نگاه منفی به این مسئله، اگر تمام انسان ها ثروتمند شوند زندگی هیجان خود را از دست می دهد، زندگی عادی که پر از چالش های سخت و ماجراجویی است اما با ثروت کلان تمام نیاز ها و خواسته ها سریع برآورد می شوند و انسان ها شروع به جاه طلبی های بی مورد و خراب کاری می کنند. مثلاً تصور کنید برج های بلند در شهر ها به قدری زیاد شده است که آسمان آبی دیگر دیده نمی شود و شهر ها کاری با طبیعت ندارند و محیط زیست کاملاً از بین می رود. همه هر تعداد که بخواهد ماشین و خانه می خرد. طبیعت انسان به گونه ای است که باید در محیط های طبیعی قرار بگیرد همانطور که نیاکان ما در جنگل از درخت ها به درخت های دیگر می پریدند اما با این وجود دیگر هیچکس حتی دعا نمی کند، آرزو نمی کند و شاید کلاً شکر گذاری از بین برود و این باعث می شود انسان از لحاظ روحی و روانی اختلال پیدا کند. تجارت از بین خواهد رفت.
در دیدگاه من همانطور که در منطقه های فقیر نشین که همه از اوضاع بدی بهره مند هستند و کار های خلاف می کنند اگر کره ی زمین را نیز یک منطقه ثروتمند نشین تصور کنیم باز هم کار های خلاف وجود خواهند داشت
مستانی:
شخصاً ثروت برایم مهم نیست، ثروت من خانواده و سلامتی ام است و من بیشتر به آزادی و طبیعت احترام می گذارم و از انسانیت تبعیت می کنم، با اینکه زندگی هیچگاه باب میلم نبود اما همیشه سعی کردم در لحظه زندگی کنم و قدر داشته هایم را بدانم و همیشه مهربانی را سرلوحه خود قرار دادم و همیشه طوری رفتار کردم که انگار بعد از یک ساعت از دنیای فانی کوچ خواهم کرد.
مستانی:
از زندگی تنها چیزی که می خواستم این بود که در کنار خانواده ام احساس خوشبختی کنم
مستانی:
زندگی در یک کلبه چوبی وسط جنگل کنار رودخانه در کنار نیمه گمشده ام یا سفر به سراسر دنیا با یک ون چیز زیادی نیست که دنیا به من ندهد!
نویسنده : م. مستانی