شب هشتم
تنهایی ذهن آدمو باز می کنه.
وقتی سرکار هستم غر میزنم اما تو اوقات بیکاری ، کلافه میشم. دارم سعی میکنم با دست چپم بیشتر کار کنم که قوی بشه.
امشب به همه آدمهای خوبی فکر میکنم که وارد زندگیم شدن.خواه مسیرهامون همچنان مشترک باشه و در ارتباط باشیم و خوهه اینطور نباشه و بخاطر نداشتن اشتراک ، روابطمون به اتمام رسیده باشه.
سیگار ، قهوه ، ساعت مچی کلاسیک بند قهوه ای چرمی . حالاتم
۲۷ مرداد ۱۴۰۳