ویرگول
ورودثبت نام
کوروش دواق
کوروش دواق
خواندن ۹ دقیقه·۴ سال پیش

شبکه سازی: هدف یا وسیله؟

فقط سالی یکی دوبار با هم در تماس بودیم. وجه اشتراکمان فوتبال و درس بود از وقتی که دانشگاه قبول شدم و به اصفهان رفتم رابطه‌مان کم شده بود. یک بار هم اصفهان آمد ولی در کل تماس چندانی نداشتیم. دی سال 1387 تماس گرفت و گرم‌تر از همیشه احوالپرسی کرد گفت در تهران مشغول به کار است و خوشحال می‌شود اگر تهران رفتم به دیدارش بروم من هم تصمیم داشتم بعد از امتحان‌های ترم اول یک سری به دوستانم در تهران بزنم با دعوت ایمان مصمم‌تر شدم و به خیال خودم با یک تیر دو نشان می‌زدم هرچند هنوز مطمئن نبودم و به برنامه‌ریزی برای سفر هم اعتقادی نداشتم لذا بعد از مدتی یادم رفت و از صرافت رفتن به تهران افتادم یک ماه بعد دوباره تماس گرفت و با لحن صمیمی‌تر از قبل ابراز دلتنگی کرد تماس دومش حس غرور، بی‌معرفتی و تعجب را هم زمان در من بیدار کرد. اینقدر شرمنده و مغرور شده بودم که به حس تعجبم وقعی ننهادم و بهش قول دادم اسفند حتما سراغش خواهم رفت.

مترو دروازه دولت قرار بود یکدیگر را ببینیم بعد از احوالپرسی و چند تا شوخی پسرانه بدون اینکه بگوید کجا می‌رویم مرا به خانه یکی از دوستانش برد. تصمیم داشت من را با دوستش آشنا کند حدسم این بود احتمالا یکی از دوستان مشترکمان باشد چون دلیلی دیگری پیدا نکردم. فضای خانه رسمی و پرنشاط بود وارد یکی از اتاق‌های منزل شدیم و روی مبل نشستیم منتظر بودیم تا دوست ایمان به ما ملحق شود یک مقدار گیج شده بودم. دوست ایمان به ما اضافه شد و توسط ایمان به هم معرفی شدیم، حدسم اشتباه بود دوست مشترکمان نبود. کلا همه داستان اشتباه بود اینجا نه یک منزل دوست، که آفیس یک شرکت بازاریابی شبکه‌ای یا نتورک بود. قبلا یک مستند در این باره از تلویزیون تماشا کرده بودم حس کنجکاوی‌ام برانگیخته شد، بنابراین دوست داشتم از نحوه کارشان سردربیاورم. توضیحاتشان که تمام شد به عنوان تمرین از من خواستند کلیه دوستان، فامیل، آشنایانی که میشناسم را بنویسم بدون اینکه دلیلش را بپرسم با افتخار تا می‌توانستم اسم نوشتم برای اولین بار بود در این سطح به دایره روابطم دقیق شده بودم. وقتی متوجه شدم هدف از نوشتن اسامی این افراد، گرفتن قرض برای خرید سکه گلدکوئیست است (برای ورود به سیستم نیاز بود از محصولات شرکت گلدکوئیست خرید کنم بنابراین تشویقم کردند از اطرافیان قرض کنم) کنجکاوی‌ام کور شد، دیگر ادامه ندادم و به اصفهان برگشتم ولی ذهنم درگیر مدل درآمدی مبدع این طرح شده بود و از اینکه توانسته است کسب و کارش را بر اساس روابط بین انسان‌ها بچیند در دلم تحسینش میکردم، هرچند حس خوبی به آن نداشتم.

از آنجایی که من اولین بار واژه شبکه سازی و نتورکینگ را از طریق شرکت­‌های هرمی شنیدم تا حدی دچار سوگیری نسبت به این کلمه شدم ولی هنگامی که کاربرد این مفهوم را در حوزه‌های دیگر مشاهده کردم دیدگاهم نسبت به آن تغییر کرد و مثبت‌تر شد. اصولا سال‌ها قبل از دهه هفتاد میلادی که این مفهوم وارد کسب‌وکار شود این معنا به صورت ناخودآگاه در اجتماعات بشری موجود بوده است شاید یکی از دلایل موفقیتِ انسانِ خردمند (هموساپینس) در مقایسه با گونه‌های دیگر انسان، همین نتورکینگ بوده است. بارها از بازاریان و آدم‌های به اصلاح تیز شنیدیم که داشتن پارتی و آشنا در هر اداره‌ای بسیار مفید است. بسیاری از فرصت عروسی، مهمانی و حتی ختم برای گسترش روابطشان استفاده می‌کنند البته این تمایل صرفا در موضوعات اقتصادی نیست، فرهنگ و سیاست پر از نمونه‌هایی است که افراد در جهت تبادل ایده و نظر از هر امکانی استفاده می‌کنند از کافی شاپ تا مسجد، انسان‌ها فرصت‌ها را از دست نمی‌دهند. عموما بشر مفاهیم ارتباطات و شبکه‌سازی را ناخواسته و آگاهانه در بسیاری از حوزه ها مورد استفاده قرار می‌دهد، چنانچه از کسب‌وکار تا سیاست، از روانشناسی تا تکنولوژی، از مذهب تا ریاضیات ردپایی از آن وجود دارد و تقریبا در همه حوزه‌ها، توصیه غالب افزایش شبکه‌سازی است: روانشناسان برای درمان بیماران افسرده حمایت اجتماعی را پیشنهاد می‌دهند، استارتاپ‌ها برای کسب بازارهای جدید در رویدادها شرکت می‌کنند، اینفلوئنسرها در پی جذب فالوور در شبکه‌های اجتماعی دست به هر کاری می‌زنند و یا حتی مبلغین ادیان که از تماس با افراد مختلف، در پی گسترش دین خود و هدایت مردم هستند، مشت نمونه خراوارند.

به ندرت کسی با شبکه‌سازی مخالف است حتی افراد درون‌گرا و مینگلوفوبیا (ترس از شبکه‌سازی) از این اخلاقشان دفاع نمی‌کنند مخصوصا اگر در حوزه‌هایی مشغول باشند که به ارتباطات نیاز مبرم دارند اما نکته این است که شبکه‌سازی هدف است یا وسیله؟ تعداد روابط در الویت است یا کیفیت آن هم اهمیت دارد؟ چگونه باید از پتانسیل‌های فعلی ارتباطاتی‌مان مراقبت و استفاده نماییم؟ روابط نیمه‌کاره و ناقص چه ضررهایی میتواند داشته باشد؟ لازم است گاهی جلوی شهوت گسترش نتورکینگ را گرفت؟ قطعا پاسخ یکسان و دقیقی برای هر کدام از این پرسش‌ها وجود ندارد و برای هر شخصی جواب منحصر به فردی می‌توان یافت. عموما در علوم انسانی به دنبال راه حل ساده و آسان گشتن ساده نیست. راه حل عموما سهل و ممتنع است و با توجه به خصوصیات هر فرد باید شخصی‌سازی شود لذا باید عمیق‌تر به هر موضوع و چالش نگاه کرد شاید اگر با دید مهندسی به قصه نظر کنیم ابتدا باید معادله را خطی کرد و مرحله به مرحله به تعداد مجهولات اضافه نمود تا در مسیر مدل‌سازی مناسب قدم برداریم و به نقطه بهینه‌ی آبژکتیو یا عینی نزدیک‌تر شویم.

قبل از اینکه اقدامی برای ایجاد شبکه‌سازی صورت بگیرد ابتدا باید نگاهی به دایره دوستان، همکاران و شرکای خود و هدفی که از این دایره دارید بیاندازید اگر راضی هستید یعنی ناخودآگاه‌تان روابطتان را خوب مدیریت کرده است در ادامه مسیر هم به ایشان (آقا یا خانم ناخودآگاه) اعتماد کنید. عموما ضمیر ناخودآگاه خودبه‌خود مسئله‌تان را تعریف و مدیریت می­‌کند. از لابه‌لای داده‌های ورودی مغز و تجربیات شما هدف را مشخص و برای آن هدف برنامه‌ریزی می‌کند، اطلاعات ورودی به مغز را با توجه به این برنامه فیلتر می‌نماید و با هر بار خطاکردن و بازخورد دریافتی شبکه عصبی ساخته‌شده برای این هدف را بهینه‌تر می‌کند تا به هدف نزدیک و نزدیک‌تر شوید ارتباطات مفیدتری را شکل دهید، بسیاری از بازاریان به همین ترتیب شبکه‌ای که در اطراف خود شکل می‌دهند بعد از ده‌ها سال به نقطه بهینه می‌رسند. در این حالت شما فقط کافی است به مغزتان استراحت لازم را بدهید و اکسیژن را سرموقع به نورون‌ها برسانید بقیه ماجرا به بهترین شکل با درصد خطای قابل‌قبولی انجام می‌پذیرد. در این شرایط شاید بتوان گفت که شما خودتان را به تقدیر سپرده‌اید.

مشکل زمانی پیش می‌آید که شما نیاز دارید سریع‌تر به هدف برسید، یا پیچیدگی اهداف مختلف و متناقض شما را گیج یا ناامید می‌کند و یا به دنبال تحول هستید اینجاست که شما لازم است برای رسیدن به اهداف موردنظرتان در شبکه‌سازی، به صورت آگاهانه تلاش کنید البته همچنان می‌توان از ناخودآگاه استفاده کرد و بعضی از تحلیل‌ها را به آن سپرد. هرچه شما نیاز بیشتری به کورتکس مغزتان (همان سلول‌های خاکستری مغز که پوآرو خیلی از آنها بهره می‌برد) پیدا کنید به همان نسبت احتیاج به مدل‌سازی و مهندسی‌کردن بیشتر دارید. هنر اصلی نقطه شروع تغییر است اینکه از کجا آغاز کنید و کدام متغیر را در رابطه‌سازی، اصلی فرض کنید؟ بعنوان مثال اگر درون‌گرا هستید شاید بهتر باشد گسترش روابط را در اولویت قرار دهید یا مثلا اگر نیاز به حمایت احساسی دارید احتمالا نگهداری رابطه‌ی عاطفیِ فعلی‌تان بیشتر مفید خواهد بود. علاوه براین هدف از شبکه‌سازی باید به صورت شفاف مشخص شود تا وسیله‌بودن آن فراموش نشود و خود به هدف اصلی تبدیل نشود. سپس براساس هدف اقدامات لازم را انجام دهید و بازخوردهای آن را ثبت کنید و از این بازخورد جهت بازتعریف هدف و متغیرهای مهم استفاده نمود. این مسیر اگر به صورت آگاهانه صورت گیرد قطعا سرعت رسیدن به مقصد بیشتر می‌شود و پس چندین دور به مقصود نسبی نزدیک می‌شوید.

هر چه انسان دقیق، بابرنامه و باهدف باشد از شانس و اتفاقات تصادفی نمی‌توان فرار کرد مخصوصا در عصر حاضر که انسان‌ها بر روی نوشیدنی خود هم اختیار کامل ندارد (البته اگر به اراده آزاد اعتقاد دارید ممکن است با من موافق نباشید) و تبلیغات، همسر و آبدارچی شرکت بر روی آن گاهی بیشتر از خودمان تاثیر می‌گذارند، شانس و تصادفات زندگی را غیرخطی‌تر می‌کند و بنابراین برنامه‌هایی که برای اهداف خود داریم بیشتر در خطر بی‌نتیجه ماندن خواهند بود لذا گاهی با برنامه منظم نمی‌توان به یک نتیجه خوب رسید و صبوربودن در این مسیر راه‌گشاست. اصولا شبکه‌سازی حرفه‌ای و ارتباطات سالم حاصل سال‌ها تلاش است که بسیاری از آن با برنامه مشخص بدست نمی‌آید مشابه بسیاری از اکتشافات و ابداعات بشری هرچند حاصل کار مداوم بوده‌اند اما در اثر حادثه خلق شده‌اند، شاید بتوان گفت تلاش شرط لازم است اما برای حصول هدف کافی نیست.

شبکه‌سازیناخودآگاهنتورکینگشبکه اجتماعیارتباط
نوشتن از آرزوها، ترسها، امیدها، دلخوشیها، طنزها، اطرافیان، دلواپسیها و مهربونیها
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید