چگونه، خواندن تاریخ ایران بر نگرش ما درباره حاکمیت تأثیر گذاشته است؟
(۱) «برآمدن» و «ورافتادن» «خاندانها»ی حکومتگر بر همه یا بخشی از «فلات ایران»، این «ایده» را در ذهن «من ایرانی» نهادینه ساخته که هر «حکومت»ی، با زور برآمده تا چند صباحی به چپاول و تطاول اموال «رعیت» بپردازد و روزی دگر نیز با افول ستارهاش، تخت به دیگری بگذارد و برود لابهلای صفحات تاریخ. هرکدام که میروند نیز با یکی بدتر از خود جایگزین میشوند و این چرخه پیوسته ادامه داشته و خواهد داشت.
(۲) بر این ایده یا به تعبیری فلسفه تاریخ ایرانی باید عنصری دیگر را نیز بیافزاییم که ریشه در باورهای شیعی دارد. اینکه همه حکومتها جائراند چراکه در رأس آنها «ولی معصوم» قرار ندارد و آنها به غصب حکومت میکنند و قرار بر دوامشان نیست و روزگار سپری میکنند و امتحان پس میدهند تا روزی که «حکومت خدا» به دست «خلیفة الله» در زمین استقرار یابد.
(۳) علاوه بر اینها باید چندپاره بودن فرهنگ و اقتصاد تاریخی ایران که به سبب محیط جغرافیاییاش در طول هزاران سال شکل گرفته را نیز افزود که چگونه هر قوم و قبیلهای را در سودای حکومت، به سمت تختگاهها روانه میساختهاست.
(۴) کماوبیش از دو سده قبل، یک یک این عوامل سازنده «ایده» تاریخی ایرانی با چالشهایی روبرو شدهاند و کم کم در ذهن ایرانی رنگ باختهاند. دیگر قرار نیست حکومتی برآید و برافتد، دیگر قرار نیست حکومت را پاکان اداره کنند و خطایی صورت نگیرد، دیگر مال و جان مردمان خوان یغمایی نیست گشوده برای هر قلدری با چماق یا تفنگ، دیگر حکومت خدایی توقع نمیرود بلکه باید «حکومت مردم» برپا بشود، و نهایتاً اینکه دست همگان در یک کاسه میرود و کوچک و بزرگ و دور و نزدیک، سهمی مشترک از هویت ایرانی و میراث مادی و معنوی آن دارند.
(۵) امّا آنچه پذیرش تغییرات ذهنی را دشوار میکند، واقعیتهای عینی است؛ واقعیاتی که جزئی است و پیش روی ماست و نمیگذارد تا نگاهی کلانتر به تحولات دو سده اخیرمان بیاندازیم. واقعیاتی که ما را به موضع له یا علیه چیزی و کسی بودن میکشاند و مسلماً قضاوت کردنی نادرست را به ما تحمیل میکند.
(۶) شاید یکی از راهکارهای رَستن از دام چنین نگاهی مخرِّب، خواندن تاریخ باشد ولی بیگمان عاجلترین راه حل نیست چراکه در پس همه تاریخنگاریها و تاریخخوانیهای ما، تعصبی عمیق خانه کردهاست و علاجش نه به یک یا دو کتاب یا به یک یا دو سال مطالعه، بلکه به یک عمر یا چند نسل اندیشهورزی آزادانه و رویاروی بیباکانه با گذشتههایمان، صورت میگیرد.
نوشتار بعد به بررسی اینکه چگونه میتوان از این ایده درباره حاکمیت رها شد، خواهیم پرداخت. منتظر دیدگاه ها و سوالات شما هستم.